پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

مهدی 09-08-2010 12:24 AM

مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد
گریه آبی به رخ سوختگان بازآورد
ناله فریادرس عاشق مسکین آمد

رزیتا 09-08-2010 12:28 AM

مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد

مهدی 09-08-2010 12:31 AM

بنگر ز صبا دامن گل چاک شده
بلبل ز جمال گل طربناک شده
در سایه گل نشین که بسیار این گل
در خاک فرو ریزد و ما خاک شده

رزیتا 09-08-2010 12:41 AM

سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
که تا چو بلبل بیدل کنم علاج دماغ

مهدی 09-08-2010 12:45 AM

گلستان را گلستان را خماری بد ز جور دی
فرستاد او فرستاد او شرابات نباتی را

FereShteH 09-08-2010 03:35 AM

فتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
هر روز عشق بیشتر و صبر کمترست

Omid7 09-08-2010 06:08 AM

بیا، که بی‌تو به جان آمدم ز تنهایی
نمانده صبر و مرا بیش ازین شکیبایی
بیا، که جان مرا بی‌تو نیست برگ حیات
بیا، که چشم مرا بی‌تو نیست بینایی

topic_sun 09-08-2010 10:24 AM

از بهر بوسه ای زلبش جان همی دهم
اینم همی ستاند و آنم نمی دهد

مهدی 09-09-2010 08:01 AM

بهشت آن ستاند که طاعت برد
کرا نقد باید بضاعت برد

سالومه 09-10-2010 12:36 AM

با آن که در بهشت نمي‌باشد آتشي
رضوان ز غم نشسته بر آتش هزار بار

مهدی 09-10-2010 12:42 AM

یا که ز جنات نسیمی رسید
در پی
رضوان رضا می‌روی


لطفا با فونت معمولی بنویسید بشه خوند.

سالومه 09-10-2010 12:52 AM

چشم!

دارد ز خدا خواهش جنات نعيم
زاهد به ثواب و من به اميد عظيم

مهدی 09-10-2010 12:55 AM

سپاسگزارم


ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد

سالومه 09-10-2010 01:04 AM

اين نماز و روزه و حج و جهاد
هم گواهي دادنست از اعتقاد

مهدی 09-10-2010 01:08 AM

وقت روزه از میان دل برآید ناله زار
بعد خوردن از ره زیرین گشاید پرده زیر

سالومه 09-10-2010 01:17 AM

از زمين ناله‌ي عشاق به گردون بر شد

وز ثري نعره‌ي مستان به ثريا برخاست

مهدی 09-10-2010 01:20 AM

از ثری تا به ثریا به عبودیت او
همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود
کرمش نامتناهی، نعمش بی‌پایان
هیچ خواهنده ازین در نرود بی‌مقصود


سالومه 09-10-2010 01:32 AM

فراغ مناجات و رازش نماند
خور و خواب و ذکر و نمازش نماند

مهدی 09-10-2010 01:37 AM

در خواب بدم مرا خردمندی گفت
کاز
خواب کسی را گل شادی نشکفت
کاری چه کنی که با اجل باشد جفت؟
می خور که به زیر خاک می‌باید خفت

Omid7 09-10-2010 05:49 AM

گل از شادی همی خندد، من از غم زار می‌گریم
که از گلشن مرا یاد از رخ دلدار می‌آید

vosh 09-10-2010 12:10 PM

یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد

مهدی 09-10-2010 12:59 PM

عمر را از سر بگیرید ای مسلمانان که یار
نیستان را هست کرد و عاشقان را داد داد

vosh 09-10-2010 01:36 PM

ببخشید مهدی جان در این شعر ، نِیِستان بود نه نیستان .
به هر حال ...

بنگر ز جهان چه طرح بربستم ؟ هیچ !
وز حاصل عمر چیست در دستم ؟ هیچ !
شمع طربم ولی چو بنشستم ، هیچ !
من جام جم-ام ولی چو بشکستم ، هیچ !

مهدی 09-10-2010 01:59 PM

درسته محمد جان اشتباه دیدم. معذرت:53:


هر آن که راز دو عالم ز خط ساغر خواند
رموز جام جم از نقش خاک ره دانست

vosh 09-10-2010 02:15 PM

چو رخت خویش بر بستم از این خاک
همه گفتند :«با ما آشنا بود.»
ولیکن کس ندانست این مسافر
چه گفت و با که گفت و از کجا بود

مهدی 09-10-2010 02:22 PM

ای مسافر دل منه بر منزلی
که شوی خسته به گاه اجتذاب
زانک از بسیار منزل رفته‌ای
تو ز نطفه تا به هنگام شباب

vosh 09-10-2010 02:31 PM

ایام شباب است شراب اولیتر
با سبز خطان باده ناب اولیتر
عالم همه سر به سر رباطیست خراب
در جای خراب هم خراب اولیتر

مهدی 09-10-2010 02:38 PM

ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه پر درد شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب

Omid7 09-10-2010 05:47 PM

به اميد آن كه شايد برسد به خاك پايت
چه پيام ها سپردم همه سوز دل صبا را

مهدی 09-10-2010 05:52 PM

چون نیست حقیقت و یقین اندر دست
نتوان به امید شک همه عمر نشست

shokofe 09-10-2010 08:15 PM

بهار بود و تو بودی و عشق بود وامید
بهار رفت وتو رفتی و هر چه بود گذشت

vosh 09-10-2010 08:41 PM

بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد
از آنکه دلبر دمی به فکر ما نباشد

مهدی 09-10-2010 08:55 PM

سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا

vosh 09-10-2010 09:20 PM

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهان هم به چنین روز غلام است

مهدی 09-10-2010 09:24 PM

نه هر درخت تحمل کند جفای خزان
غلام همت سروم که این قدم دارد

vosh 09-10-2010 09:27 PM

درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را

MAHDI 09-10-2010 10:04 PM

دل رفت و صبر و دانش ما مانده‌ایم و جانی
ور زان که غم غم توست آن نیز هم برآید
هر دم ز سوز عشقت سعدی چنان بنالد
کز شعر سوزناکش دود از قلم برآید

مهدی 09-11-2010 09:38 AM

گرت کسی بپرستد ملامتش نکنم من
تو هم در آینه بنگر که خویشتن بپرستی
عجب مدار که سعدی به یاد دوست بنالد
که عشق موجب شوقست و خمر علت مستی

سالومه 09-11-2010 01:33 PM

از وي همه مستي و غرور است و تکبر
وز ما همه بيچارگي و عجز و نياز است

مهدی 09-11-2010 01:36 PM

چو عندلیب چه فریادها که می‌دارم
تو از غرور جوانی همیشه در خوابی


اکنون ساعت 08:09 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)