دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
ون در آن ظلمت شب آب جیاتم دادند |
در ازل هر کو بفیض دولت ارزانی بود
تا ابد جام مرادش همدم جانی بود |
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند |
داشتم دلقی و صد عیب مرا می پوشید
خرقه رهن من و مطرب شد و زنّار بماند |
در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار
کرده ام خاطر خود را بتمنای تو خوش |
شکر آنکه تو در عشرتی ای مرغ چمن
به اسیران قفس مژده گلزار بیار |
روی بنمای و مرا گونه گونه ز جان دل بر گیر
پیش شمع آتش پروانه بجان دل بر گیر |
رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات
بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک |
کشته ی چاه زنخدانِ توام کز هر طرف
صدهزارش گردن جان زیر طوق غبغب است |
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست به دامن بدارمت |
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک
به در صومعه با بربط و پیمانه روم |
من ترک عشقبازی وساغر نمی کنم
صد بار توبه کردم ودیگر نمی کنم |
مخمور جام عشقم ، ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می ، مجلس ندارد آبی |
یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی خاک درت منزل بود |
دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم |
من رمیده ز غیرت ز پا فتادم دوش
نگار خویش چو دیدم به دست بیگانه |
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد |
دل کز طواف کویت وقوف یافت
از شوق آن حریم ندارد سر حجاز |
زکوی میکده برگشته ام زراهِ خطا
مرا دگر زکرم باره ی صواب انداز |
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم |
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو |
وقت آن شیرین قلندرخوش که در اطوارسیر
ذکر تسبیح ملک درحلقه ی زنّار داشت |
تا بود نسخه عطری دل سودا زده را
از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم |
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی ست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی ست |
تا از نتیجه فلک و طور دور اوست
تبدیل ماه و سال و خزان و بهار هم |
مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم |
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه ازسربه درآوردوبه شکرانه بسوخت |
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودا زده از غصه دو نیم افتادست |
تاعاشان به بوی نسیمش دهند جان
بگشودنافه ای ودر آرزو ببست |
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگه همه دلبران دهندت باج |
نقل قول:
جمالت آفتاب هرنظرباد زخوبی روی خوبت خوبتر باد |
دردم از یازست و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم |
می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی |
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد |
دراین خرقه بسی آلودگی هست
خوشاوقت قبای می فروشان |
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد |
دلربائی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشدغم خدمتگارش |
شکر ایزد که به اقبال کله گوشه ی گل
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد |
درانتظار رویت ما وامیدواری
درعشوه ی وصالت ماوخیال وخوابی |
یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان |
اکنون ساعت 12:20 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)