چرا به یک نی قندش نمی خرند آن کس
که کرد صد شکر افشانی از نی قلمی |
در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت
با دل زخم کش و دیده ی گریان بروم |
بر آتش رخ زیبای او به جای سپند
به غیر خال سیاهش که دیده به دانه |
همه از فتنهی ایام ز پا افتادند
فتنهی چشم سیاهش پی ایام افتاد |
باورم نیست ز بدعهدی ایام هموز
قصه غصه که در دولت یار آخر شد |
هر نفس سرمایهی صد دولت است
تا کی اندر یک نفس چندین هوس |
می خواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت |
تاج دولت تا ز خاک درگهش بر سر زدم
پشت پا بر تاج خاقان و افسر قیصر زدم جستم از خاک درش خاصیت آب بقا آتش غیرت به جان زمزم و کوثر زدم |
بهشت عدن اگر خواهی بیا با به میخانه
که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم |
نسیم خلد یا بوی وصال یار مییابم
بهشت عدن یا منزلگه احباب میبینم |
اکنون ساعت 01:30 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)