عشق یک واژه نبود... یک حادثه بود... شایدم خاطره بود که فراموش نشد... یا حضوری که دگرگونم کرد...........پر پروازم کرد بردم از وادی شک.....................پر ایمانم کرد اشک بخشید به من و شعوری پرشور... که دگر عقل به پایش نرسید! حال، من ماندم و عشق... و من آشفته ترین خواب زمان خواهم شد |
ان زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم ان زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم و بعد...برای انچه از دست رفته آه می کشیم |
چقدر به تو نزدیکم تنها دو وجب و نیم آن هم با وجب من کاش مقیاس نقشه دیواری ام کوچکتر از این بود |
گوش هايت صداي مرا نمي شنيدند
من فرياد مي زدم اين من بودم سکوت را فرياد زدم تو نمي شنيدي چون صدايم عاشقانه بود ديگر هيچ نمي گويم. سکوت |
وقتی از کسی که دوستش داری هیچ خبری نیست خوشحال باش ! چون حتما حالش خوبه و همه چیز رو به راهه که از یادش رفتی |
هميشه اشك اونايي كه به فكرمون هستن رو در ميياريم و هميشه واسه كسايي كه به فكرمون نيستن اشك ميريزيم هميشه به كسايي كه اصلا به يادمون نيستن فكر مي كنيم و هميشه كسايي كه اصلا فكرش هم نمي كنيم به يادمونن |
اگر از پايان گرفتن غم هايت نا اميد شده اي ، به خاطر بياور زيباترين صبحي كه تا به حال تجربه كرده اي مديون صبرت در برابر سياهترين شبي هستي كه هيچ دليلي براي تمام شدن نمي ديد |
دونی وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد بهم چی گفت ؟ جایی که می ری مردمی داره که می شکننت ، نکنه غصه بخوری تو تنها نیستی ، تو کوله بارت عشق می ذارم که بگذری ، قلب می ذارم که جا بدی ، اشک می دم که همراهیت کنه ، و مرگ که بدونی بر می گردی پیش خودم |
من چند سال از تو بزرگترم فقط همین ؛ من جاده های بیشتری دیده ام فقط همین ؛ شاید کمی بیشتر دویده باشم فقط همین . همه ی اینها به این معنی نیست که "عاقل تر"م شاید تنها سختی بیشتری کشیده باشم فقط همین |
به شانه ام مي زني که تنهايي ام را تکانده باشي ؟ به چه دل خوش کردي ؟ تکاندن برف از شانه هاي آدم برفي ؟ |
اکنون ساعت 04:27 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)