پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

سالومه 09-11-2010 01:46 PM

به فرياد من رس، که اين وقت رحمست
که صد جا به فرياد جانم رسيدي

مهدی 09-11-2010 01:50 PM

وقت سحر است خیز ای طرفه پسر
پر باده لعل کن بلورین ساغر
کاین یکدم عاریت در این گنج فنا
بسیار بجوئی و نیابی دیگر

سالومه 09-11-2010 01:58 PM

نابرده رنح گنج ميسر نمي‌شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

مهدی 09-11-2010 02:12 PM

بر پشت من از زمانه تو میاید
وز من همه کار نانکو میاید
جان عزم رحیل کرد و گفتم بمرو
گفتا چکنم خانه فرو میاید

shokofe 09-11-2010 02:18 PM

چون غنچهٔ گل قرابه‌پرداز شود
نرگس به هوای می قدح ساز شود

فارغ دل آن کسی که مانند حباب
هم در سر میخانه سرانداز شود

سالومه 09-11-2010 02:22 PM

مژدگاني که گل از غنچه برون مي‌آيد
صد هزار اقچه بريزند درختان بهار

سالومه 09-11-2010 02:22 PM

مژدگاني که گل از غنچه برون مي‌آيد
صد هزار اقچه بريزند درختان بهار

shokofe 09-11-2010 02:25 PM

در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو

به هواداری آن عارض و قامت برخاست

مهدی 09-11-2010 03:05 PM

هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا

Omid7 09-11-2010 07:51 PM

هر چند که از آينه بي رنگ تر است
از خاطر غنچه ها دلم تنگ تر است
بشكن دل بي نواي ما را اي عشق
كاين ساز شكسته اش خوش آهنگ تر است

shokofe 09-11-2010 08:26 PM

عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

مهدی 09-11-2010 09:51 PM

برخیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزه‌ها کنند از گل ما

shokofe 09-11-2010 09:56 PM

ماهم که رخش روشنی خور بگرفت
گرد خط او چشمهٔ کوثر بگرفت
دلها همه در چاه زنخدان انداخت
وآنگه سر چاه را به عنبر بگرفت

مهدی 09-11-2010 10:18 PM

گویند بهشت و حور و کوثر باشد
جوی می و شیر و شهد و شکر باشد
پر کن قدح باده و بر دستم نه
نقدی ز هزار نسیه خوشتر باشد

shokofe 09-12-2010 07:57 AM

قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای
ما را نگذارد که درآییم ز پای
تا کی بود این گرگ ربایی، بنمای
سرپنجهٔ دشمن افکن ای شیر خدای

مهدی 09-12-2010 01:06 PM

من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت

shokofe 09-12-2010 01:19 PM

بشناس ایکه راهنوردستی
پیش از روش، درازی و پهنا را
خود رای می‌نباش که خودرایی
راند از بهشت، آدم و حوا را

مهدی 09-12-2010 01:52 PM

ای راهنورد ره حقیقت
هشدار که دیوت رکابدار است
ای دوست، مجازات مستی شب
هنگام سحر، سستی خمار است

shokofe 09-12-2010 02:09 PM

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه خمار دارد پیر ما

مهدی 09-12-2010 02:30 PM

چون غنچهٔ گل قرابه‌پرداز شود
نرگس به هوای می قدح ساز شود
فارغ دل آن کسی که مانند حباب
هم در سر میخانه سرانداز شود

shokofe 09-12-2010 03:36 PM

ای شرمزده غنچهٔ مستور از تو
حیران و خجل نرگس مخمور از تو
گل با تو برابری کجا یارد کرد
کاو نور ز مه دارد و مه نور از تو

مهدی 09-12-2010 06:17 PM

مستور و مست هر دو چو از یک قبیله‌اند
ما دل به عشوه که دهیم اختیار چیست

سالومه 09-13-2010 01:15 PM

دوش لعلش عشوه‌اي مي‌داد حافظ را ولي
من نه آنم کز وي اين افسانه‌ها باور کنم

مهدی 09-13-2010 02:02 PM

سراینده بسیار همراه کرد
به
افسانه‌ها راه کوتاه کرد
دبیران و زروان و دستور شاه
برفتند یک روز پویان به راه

shokofe 09-13-2010 02:12 PM

رحمان لایموت چو آن پادشاه را
دید آن چنان کز او عمل الخیر لایفوت
جانش غریق رحمت خود کرد تا بود
تاریخ این معامله رحمان لایموت

مهدی 09-13-2010 02:25 PM

فراموشم مکن یا رب ز رحمت
اگر غیر تو را من یاد کردم

فرانک 09-13-2010 07:41 PM

مکن کاری که بر پا سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگت آیو

مهدی 09-13-2010 07:48 PM

ای دل غم این جهان فرسوده مخور
بیهوده نئی غمان بیهوده مخور

فرانک 09-13-2010 10:35 PM

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

مهدی 09-14-2010 11:47 AM

این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد به دشت
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی که نیامده‌ست و روزی که گذشت

سالومه 09-14-2010 11:52 AM

برفت عمر و نرفتيم راه شرط و ادب
به راستي که به بازي برفت چندين سال

مهدی 09-14-2010 12:27 PM

هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه
کنون چو مست و خرابم صلای بی‌ادبی

فرانک 09-14-2010 02:18 PM

من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

سالومه 09-15-2010 10:38 PM

چون غنچه عاقبت لبم از يکدگر برفت
تا چون شکوفه پر زر سرخم کني دهان

مهدی 09-15-2010 10:49 PM

هر صبح که روی لاله شبنم گیرد
بالای بنفشه در چمن خم گیرد
انصاف مرا ز غنچه خوش می‌آید
کو دامن خویشتن فراهم گیرد

سالومه 09-15-2010 10:55 PM


بيفروز از فروغ خود، چمن را
مکاه، اي دوست، قدر خويشتن را

مهدی 09-15-2010 11:13 PM

صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم
فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم
به کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصل
چه فکر از خبث بدگویان میان انجمن دارم

سالومه 09-15-2010 11:20 PM

گو شمع مياريد در اين جمع که امشب

در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
در مذهب ما باده حلال است وليکن
بي روي تو اي سرو گل اندام حرام است



فرانک 09-16-2010 10:08 AM

سرو بالای من آنگه که در آید به سماع
چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد

مهدی 09-16-2010 11:49 AM

چون به هوای مدحتت زهره شود ترانه‌ساز
حاسدت از سماع آن محروم آه و ناله باد
نه طبق سپهر و آن قرصهٔ ماه و خور که هست
بر لب خوان قسمتت سهلترین نواله باد


اکنون ساعت 07:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)