تو را که هرچه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری |
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست |
روح القدس آن سروش فرخ
بر قبهی طارم زبرجد میگفت سحر گهی که یا رب در دولت و حشمت مخلد بر مسند خسروی بماناد منصور مظفر محمد |
در شمار ارچه نیاورد کسی حافظ را
شکر کان محنت بیرون ز شمار آخر شد |
در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست
می بینمت عیان و دعا می فرستمت |
قوت شاعرهی من سحر از فرط ملال
متنفر شده از بنده گریزان میرفت |
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی |
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش |
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند |
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی |
اکنون ساعت 05:32 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)