![]() |
راننده کامیونی وارد رستوران شد . دقایقی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد ، سه جوان موتور سیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند . بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن ، اولی سیگارش را در استکان چای راننده خاموش کرد . راننده به او چیزی نگفت .
دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد . وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند ، نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمین خورد ، ولی باز هم ساکت ماند . دقایقی بعد از خروج راننده از رستوران یکی از جوان ها به صاحب رستوران گفت : چه آدم بی خاصیتی بود ، نه غذا خوردن بلد بود ، نه حرف زدن و نه دعوا ! رستورانچی جواب داد : از همه بد تر رانندگی بلد نبود ، چون وقتی داشت می رفت دنده عقب ، 3 تا موتور نازنین را له کرد و رفت !!! |
انشاي دانش آموز کلاس دوم دبستان درباره حیوانات ما حيوانات را خيلي دوست داريم، بابايمان هم همينطور. ما هر روز در مورد حيوانات حرف ميزنيم ، بابايمان هم همينطور. بابايمان هميشه وقتي با ما حرف مي زند از حيوانات هم ياد ميکند، مثلا امروز بابايمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداري که نشستي پاي تلوزيون؟ و هر وقت ما پول مي خواهيم مي گويد؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟ چند روز پيش وقتي ما با مامانمان و بابايمان مي رفتيم خونه عمه زهرا يک تاکسي داشت مي زد به پيکان بابايمان. بابايمان هم که آن روي سگش آمده بود بالا به آقاهه گفت؛ مگه کوري گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته يابو، پياده مي شم همچين مي زنمت که به خر بگي زن دايي، بابايمان هم گفت: برو بينيم بابا جوجه و عين قرقي پريد پايين ولي آقاهه از بابايمان خيلي گنده تر بود و بابايمان را مثل سگ کتک زد. بعدش مامانمان به بابايمان گفت؛ مگه کرم داري آخه؟ خرس گنده مجبوري عين خروس جنگي بپري به مردم؟ ما نتيجه مي گيريم که خيلي خوب شد که ما در ايران به دنيا آمديم تا بتونيم هر روز از اسم حيوانات که نعمت خداوند هستند استفاده کنيم ودر موردشان حرف بزنيم و نمي دانيم اگر در ايران به دنيا نيامده بوديم چه کاری بايد مي کرديم |
یه داستان جالب و واقعی که از پدرم شنیدم وخودش دیده
پدرم گفت یه پیره مرد بود که زندگی فقیرانه ای داشت یه الاغ و یه گاو و یه خونه زپرتی داشت یه روز دو تا پسر این پیره مرد سر ارث دعوا میکنن که پیرمرد میاد تو روستا فل بداهه داد میزنه اااااااااااااااااااااااااای مردم بیاید بش کنید ملک پدر را گلیم کهنه پالان خر را |
روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت.
در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد. یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است. سطل را تمیز کرد، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد. وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا آمده است. وقتی در را باز کرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت : " هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت می کند که از آن بیشتر دارد ....." |
یک دانشجوی عاشق سینه چاک |
لیمو هر کیلو 8000 تومان و آبلیمو هر کیلو 5000 تومان است. آفتاب گردان کیلویی 9000 تومان و روغن آفتاب گردان لیتری 9000 تومان است. گوجه فرنگی کیلوی 2000 تومان و رب گوجه فرنگی قوطی 3500 تومان است. برای هر یک لیتر آبلیمو 4 کیلو لیمو لازم است. برای تولید یک کیلو رب گوجه فرنگی سه و نیم کیلو گوجه لازم داریم. و برای تولید یک لیتر روغن آفتابگردان بیش از 5 کیلو تخمه آن را نیاز داریم. شاید اگر به رشد صعودی بیماری ها سرطان، دیابت، ام اس و بیماری های قلبی و عروقی در کشور دقت کنیم شایدجواب سوالات و ابهامات بالا برایمان روشن شود. ارسالى از |
اکنون ساعت 08:11 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)