تشویق وقت پیر مغان میدهند باز
این ســالکان نِگر که چه با پیر میکنند صد ملک دل به نیم نظر میتوان خرید خوبان درین معامله تقصیر میکنند |
در سنبلش آویختم از روی نیاز گفتم من سودازده را کار بساز |
زمانه افسر رندی نداد جز به کسی
که سرفرازی عالم دراین کله دانست |
تاریخ این حکایت گر از تو باز پرسند سرجملهاش فروخوان از میوهٔ بهشتی |
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست |
|
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست |
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش |
شاه غازی خسرو گیتیستان
آنکه از شمشیر او خون میچکید |
دستارچهای پیشکشش کردم گفت وصلم طلبی زهی خیالی که توراست |
تاریخ این حکایت گر از تو باز پرسند
سرجملهاش فروخوان از میوهٔ بهشتی |
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور |
دروفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع :53: |
عالم همه سر به سر رباطیست خراب در جای خراب هم خراب اولیتر |
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست |
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست تا بندهٔ تو شدهست تابنده شدهست |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد |
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت وز بستر عافیت برون خواهم خفت |
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جنابت |
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است |
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا |
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها |
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را |
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را |
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است |
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را |
آن که جز کعبه مقامش نبد از یاد لبت
بر در میکده دیدم که مقیم افتادست |
تا کی بود این گرگ ربایی، بنمای
سرپنجهٔ دشمن افکن ای شیر خدای |
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است |
تا چه کند با رخ تو دود دل من
آینه دانی که تاب آه ندارد |
ديدي اي دل كه غم عشق دگربار چه كرد
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد |
در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوست
چه جای دم زدن نافههای تاتاریست |
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهای و در آرزو ببست |
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما |
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را |
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت وز بستر عافیت برون خواهم خفت |
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را |
ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی تا راهرو نباشی کی راهبر شوی |
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت |
اکنون ساعت 08:35 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)