هرچه کردند از علاج و از دوا
گشت رنج افزون و حاجت ناروا ل |
لب و دندانت را حقوق نمک
هست بر جان و سینههای کباب ن |
بر رخ ساقی پری پیکر
همچو حافظ بنوش باده ناب ب |
من گفتم ن حالا اشکالی نداره
برسان بندگی دختر رز گو به درآی که دم و همت ما کرد ز بند آزادت ن |
حواسم نبود که حرف دادی،ببخشید
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت ا |
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یا رب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است ک |
کز برای حق صحبت سالها
بازگو حالی از آن خوش حالها م |
مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند
زمانه تا قصب نرگس قبای تو بست ع |
عکس خوی بر عارضش بین کفتاب گرم رو
در هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است س |
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد
که شعر حافظ شیرین سخن ترانه توست ی |
یکی آتشی برشده تابناک
میان آب و باد از بر تیره خاک ق |
قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست ه |
هر ناله و فرياد که کردم نشنيدی
پيداست نگارا که بلند است جنابت ش |
شير گردون که همه شيردلان از تو برند
جگر و صف شکني حميت و استيزه گري ////////////ذ |
ذره ای نیست به عالم که در آن عشقی نیست
بارک الله که کـران تـا به کـران حاکم اوست // ن |
ن فادي الضعيف يحمل وزرا
انما قصتي کوازرة کلفها ///////ت |
ترسم اين قوم كه بر دردكشان مي خندند
در سر كار خرابات كنند ايمان را // پ |
پيكار نجوييم وز اغيار نگوييم هنگام وصالست بدان خوش صور آييم ل |
لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم ک |
کویر و شوره و ریگ رونده
سنوم جانکش و شیر دمنده دو عاشق را شده چون باغ خرم از آن شادى کجا بودند باهم گ |
گفت وگو ایین درویشی نبود
ورنه با تو ما ماجراها داشتیم م |
مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند
زمانه تا قصب نرگس قبای تو بست ش |
شيدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو
ابرو نمود و جلوه گري کرد و رو ببست //////ش |
شد پير زني ز دور پيدا
با او شخصي به شکل شيدا //ش |
شمع از سر درد سرکشيدن
به گردد وقت سر بريدن //////ش |
شاخ در شاخ زيور افکنده
زيورش در زمين سر افکنده /////////ش |
شاخ صندل شمامه کافور
از دلش کرد رنج سودا دور ////////ش |
شمع بر شمع گشت روي بساط
روي در روي شد سرور و نشاط ////////ش |
شاه خوبان به نازنيني گفت
طاق ما زود گشت خواهد جفت //////////ش |
شب چو عود سياه و صندل زرد
عود ما را به صندلش پرورد //////////ش |
شد به دنبال آن ميانجي چست
گو بدان کار خود ميانجي جست ////////ش |
شاه را شد ز عالم افروزي
جامه پيروزهگون ز پيروزي /////////ش |
شد به پيروزه گنبد از سر ناز
روز کوتاه بود و قصه دراز /////////////ز |
زشت باشد که پيش چشمه نوش
درگشايد دکان سرکهفروش ///////////ن |
نيز ممکن بود که در شب داج
نيمه سودي نهان کنيم از باج //////////ه |
هم در آن کاروانسراي برون
بر دم آنبار مهر کرده درون ////////////چ |
چون رسيدم به شهر بيگه بود
شهر در بسته خانه بيره بود ////////ش |
شد ز ماهان شريک ناپيدا
ماند ماهان ز گمرهي شيدا //////////ش |
شب چو نقش سياهکاري بست
روزگار از سپيدکاري رست ///////////ش |
شکر کن کز هلاکشان رستي
هان سبک باش اگر کسي هستي ///////////ش |
اکنون ساعت 06:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)