ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک باور مکن که دست ز دامن بدارمت |
گر نبود مشربه از زر ناب
با دو کف دست توان خورد آب |
از دست رفته بود وجود ضعیف من
صبحم به بوی وصل تو جان باز داد باد |
دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف
ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم |
قصه امواج دریا را ز دریا دیده پرس
هیچ کس آگه ز طوفان دل من نیست نیست |
ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود |
ای دل طریق رندی از محتسب بیامور
مست است و در حق او کس این گمان ندارد |
دل و دینم دل و دینم ببردست
بر و رویش بر و رویش بر و رو |
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا جان رسد به جانان یا جان زتن درآید |
دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم |
دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه راه رفتن آموخت |
اما چند جمله ی زیبا در موردعشق :
عشق: تنها مرضی است که بیمار از آن لذت میبرد. عشق: زودتر از نسیمی که بر بوستان میوزد نمود پیدا میکند عشق: معمولآ نوعی عذاب دردناک است ولی دور ماندن از ان مرگ است اینم به عنوان حسن ختام چون خیلی دوستتون دارم :http://blogfa.com/images/smileys/20.gifhttp://blogfa.com/images/smileys/20.gifhttp://blogfa.com/images/smileys/20.gif زندگی زیباست نه به زیبایی حقیقت حقیقت تلخ است نه به تلخی انتظار انتظار سخت است نه سختی جدایی امیدوارم که تونسته باشم این دوری طولانی مدت رو براتون جبران کرده باشم |
ایمان خان خیلی قشنگه ولی جاش اینجا نیست .
اینجا فقط مشاعره دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند |
عشق شايد زود تو را عاشق و دلتنگ كند اما هرگز تو را سير نمي كند.
----------- به غم كسي اسيرم كه ز من خبر ندارد عجب از محبت من كه در او اثر ندارد غلط است هر كه گويد دل به دل راه دارد دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد |
نقل قول:
قصه غصه كه در دولت يار آخر شد |
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس |
از صبا پرس كه ما را همه شب تا دم صبح
بوي زلف تو همان مونس جان است كه بود |
بهههه.. جناب خواجه امید...
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود |
به به هم ايالتي خودمون;)
چون ز نسيم مي شود زلف بنفشه پرشكن وه كه دلم چه ياد از ان عهدشكن نمي كند |
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی |
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب |
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید |
شيدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو |
یاد باد آن که نگارم چو کمر بربستی
در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود |
غم جهان مخور و پند من مبر از يادم
که اين لطيفه عشقم ز ره روي يادست |
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی |
تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن
که ندارد دل من طاقت هجران دیدن بر سر کوی تو گر خوی تو این خواهد بود دل نهادم به جفاهای فراوان دیدن |
راستی بر سر کوی تو عجب غوغایی ست
همه خواهند تو را مسلم و ترسا و یهود |
مرا از توست هردم تازه عشقی
تو را هر ساعتی حسنی دگر باد |
تو آنی کز آن یک مگس رنجه ای
که امروز سالار سر پنجه ای |
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را |
در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را |
زاهد اگر به حور و قصور است امیدوار
مارا شرابخانه قصور است و یار حور |
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران |
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم |
یاد باد آنکه خرابات نشین بودم و مست
وانچه در مسجد امروز کمست آنجا بود |
صلاح از ما چه می جویی که مستان را صلا گفتیم
به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم |
چون غنچهٔ گل قرابهپرداز شود
نرگس به هوای می قدح ساز شود فارغ دل آن کسی که مانند حباب هم در سر میخانه سرانداز شود |
تا من آن نرگس مست تو دیدم دین و دل دادم و مهرت خریدم
|
مرا دو چشم به راه و دو گوش بر پیغام
تو فارغی و به افسوس می رود ایام شبی نپرسی و روزی که دوستدارانم چگونه شب به سحر می برند و روز به شام |
اکنون ساعت 02:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)