شد در آن چاهخانه يوسفوار
چون رسن پايش اوفتاده ز کار ////////////ش |
شکر امرود در شکر خندي
عقد عناب در گهر بندي شهد انجير و مغز بادامش صحن پالوده کرده در جامش /////م |
ميوه بر ميوه سيب و سنجد و نار
چون طبرخون ولي طبرزد وار /////////پ |
پيري آمد ز خشم و کيه به جوش
چوبدستي بر آوريده به دوش /////////////چ |
چوبدستي نهاد زود ز دست
فارغش کرد و پيش او بنشست //////////ک |
کسي را که يزدان کند پادشا
بنازد بدو مردم پارسا ///////////ب |
بهرکشوري دست و فرمان مراست
توانايي و داد و پيمان مراست ////////ب |
بدانيد کز کردگار جهان
بد و نيک هرگز نماند نهان //////////ب |
بخشنودي کردگار جهان
بکوشيد يکسر کهان و مهان /////////////ب |
بهر کار درويش دارد دلم
نخواهم که انديشه زو بگسلم ////////ب |
برآشفت وخوي بد آورد پيش
به يکسو شد از راه آيين وکيش /////////ب |
برتخت نوشين روان اين سه پير
چو دستور بودند وهمچون وزير ///////ژ |
ژاله چو بارید بر دلم
بستر سردم اجاق شد از گذر ابر خوشگلم باغ پر از اتفاق شد یار برون آمد از خیال وصل رقیب فراق شد ی |
یارب اندر کنف سایه آن سرو بلند
گر من سوخته یکدم بنشینم چه شود م |
مرحبا یا مجتبی یا مرتضی
ان تغب جاء القضا ضاق الفضا و |
واعظ شهر چومهر ملک وشحنه گزید
من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود /.... |
ای نـگـاهـت رونــق فــردای مـن
در تو معنی می شود دنیای من //ب |
بگردابی چو ما افتادم از غم
به تدبیرش امید ساحلی بود ت |
تا زمین و آسمان خندان شود
عقل و روح و دیده صد چندان شود ک |
کسی بوصل تو چو شمع یافت پروانه
که زیر تیغ تو هر دم سری دگر دارد و |
وقتي که در ميان دلدادگان نشستي
دلداده باش و ديگر از دلبري حـذر کن // ... |
اي آنكه تو يوسف مني من يعقوب
اي آنكه تو صحت مني من ايوب من خود چه كسم اي همه را تو محبوب من دست همي زنم تو پايي مي كوب //// .... |
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا ز |
ز آفتاب قدح ارتفاع عيش بگير چرا که طالع وقت آن چنان نمیبينم ر |
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را و |
وادی سرگشتگی در من نفس نگذاشته است
پای خواب آلودهٔ دامان منزل کن مرا ب |
بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر ج |
جای من خالی است در وحشت سرای آب و گل
بعد ازین صائب سراغ از گوشهٔ دل کن مرا ش |
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما گ |
گوهر جام جم از کان جهانی دگر است
تو تمنا ز گل کوزه گران میداری ق |
قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود
ورنه هيچ از دل بي رحم تو تقصير نبود گ |
گر چه سخت است،ولی فرض بکن نقطه ی آغاز این جاست
باز حرف از سفری تازه بزن،حوصله داری یا نه؟ //ب |
بر خاكيان عشق فشان جرعه لبش
تا خاك لعل گون شود ومشكبار هم ح |
حباب وار بر اندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام افتد //س |
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد
که شعر حافظ شیرین سخن ترانه توست /////////ت |
تا مگر همچو صبا باز به كوي تو رسم
حاصلم دوش بجز ناله شبگير نبود ق |
قلندران حقیقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از هنر عاریست //ع |
عاشق شو ارنه روزي كار جهان سر آيد
نا خوانده نقش مقصود از كارگاه هستي ق |
قسمت حوالتم به خرابات میکند
هر چند کاين چنين شدم و آن چنان شدم // هر چي دوست داري |
غلام همت آن نازنينم
که کار خير بی روی و ريا کرد ف |
اکنون ساعت 05:10 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)