پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 09-07-2011 11:49 AM


استاد پرویز مشکاتیان استاد مسلم سنتور و سه تار

http://www.meshkatian.ir/photo/New/p...hkatian-86.jpg

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است برجریده ی عالم دوام ما
شباب عمر عجب با شتاب مي گذرد
بدين شتاب خدا يا شباب مي گذرد

شباب و شاهد و گل مغتنم بود ،
ساقي شتاب كن كه جهان با شتاب مي گذرد

خوش آن دقايق مستي كه زير ساية بيد...
بنالة دف و چنگ و رُباب مي گذرد

به چشم خود گذر عمر خويش مي بينم
نشسته ام لب جوئي و آب مي گذرد

غبارِ آيينة دل حجاب ديدة ماست
وگرنه شاهد ما بي نقاب مي گذرد

به آب و تابِ جواني چگونه غره شدي
كه خود جواني و اين آب و تاب مي گذرد

كمان چرخ فلك شهريار در كف كيست ؟
كه روزگار چو تير شهاب مي گذرد

http://www.meshkatian.ir/photo/conce...hkatian101.jpg

زندگی نامه ی استاد:
پرویزمشکاتیان
متولد 24 اردیبهشت 1334 نیشابور1955
آغاز مقدمات موسیقی از 6 سالگی نزد پدر (حسن مشکاتیان)
اجرای اولین کنسرت در 8 سالگی در مراسم گرد همایی دانش آموزان در مدرسه امیر معزی نیشابور 1342
شرکت در مراسم اردوگاه رامسر و کسب مقام های متعدد در سالهای دبیرستان
ورود به دانشکده هنر های زیبا 1353
یادگیری ردیف میرزا عبدالله نزد استاد نورعلی برومند
آموزش ردیف موسیقی ایرانی نزد دکتر داریوش صفوت
یادگیری موسیقی ایرانی و مبانی موسیقی نزد اساتیدی چون دکتر محمدتقی مسعودیه ، عبدالله دوامی ، سعید هرمزی ، یوسف فروتن
همکاری با مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به عنوان مدرس و نوازنده سنتور و سرپرست گروه زیر نظر دکتر داریوش صفوت 1354
اجرای کنسرت های متعدد با همکاری خوانندگانی چون پریسا (فاطمه واعظی) و هنگامه اخوان
تشکیل گروه عارف و سرپرستی این گروه 1356
شرکت در آزمون باربد که به ابتکار استاد نورعلی برومند برگزار می شد و کسب مقام اول به همراه پشنگ کامکار و کسب مقام ممتاز به همراه داریوش طلایی
همکاری با رادیو زیر نظر هوشنگ ابتهاج (سایه) 1356
استعفا از رادیو پس از واقعه 17 شهریور 1357
تشکیل موسسه چاووش پس از استعفا از رادیو با همکاری هنرمندان گروه عارف و شیدا 1357
همکاری با موسسه فرهنگی هنری چاووش از سال 1357 تا 1362 و ضبط و اجرای آثار متعدد با عناوین زیر
چاووش4 تصنیف مرا عاشق با همکاری شهرام ناظری روی شعر مولانا
چاووش4 چهارمضراب شورانگیز (نت این اثر در سال 1359 به صورت مستقل توسط موسسه چاووش منتشر شد)
چاووش4 قطعه نغمه (شور)
چاووش6 سرود ایرانی با صدای محمد رضا شجریان و اجرای گروه شیدا به سرپرستی محمد رضا لطفی 1358 (اجرای زنده در دانشگاه ملی)
چاووش7 سرود رزم مشترک با صدای محمدرضاشجریان در اصفهان با اجرای گروه عارف و شعر برزین آذرمهر 1358
چاووش7 قطعه 10ضربی چهارگاه (پیروزی) اجرای گروه عارف
چاووش7 اجرای قطعه درقفس استاد ابوالحسن صبا با تنظیم حسین علیزاده
همکاری با محمدرضاشجریان و تولید چند اثر که توسط موسسه دل آواز به صورت سی دی و کاست منتشرشد
بیداد ، برآستان جانان ، سرعشق (ماهور) ، نوامرکب خوانی ، دستان (چهارگاه)
اجرای کنسرت های برون مرزی گروه عارف به همراهی محمدرضا شجریان 1366
همکاری با خوانندگانی چون علی جهاندار ، ایرج بسطامی ، علیرضا افتخاری ، حمید رضا نوربخش ، علی رستمیان ، شهرام ناظری از 1367 تا 1383
تولید نوار های متعدد در زمینه موسیقی ملی ایران و همکاری با آهنگسازانی چون کامبیز روشن روان (دود عود) و محمدرضادرویشی (جان عشاق ، گنبد مینا)
شرکت در فستیوال جهانی موسیقی تحت عنوان (روح زمین ) در کشور انگلستان و کسب مقام نخست
انتشار کتاب های متعدد در زمینه سنتور و موسیقی ملی ایران


behnam5555 09-07-2011 01:34 PM


بنویسید ........


بر سنگ قبر من بنويسيد خسته بود اهل زمين نبود نمازش شكسته بود
بر سنگ قبر من بنويسيد شيشه بود تنها از اين نظر كه سراپا شكسته بود
بر سنگ قبر من بنويسيد پاك بود چشمان او كه دائماً از اشك شسته بود
بر سنگ قبر من بنويسيد اين درخت عمري براي هر تبر و تيشه دسته بود
بر سنگ قبر من بنويسيد كل عمر پشت دري كه باز نمي شد نشسته بود

بر سنگ قبر من بنويسيد ...


behnam5555 09-07-2011 01:37 PM


عشق چیست؟



شاگردی از استادش پرسید: عشق چیست؟

استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی؟

شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.

استاد پرسید: چه آوردی؟

و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو می رفتم، خوشه های پرپشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم.
استاد پاسخ داد: عشق یعنی همین
شاگرد پرسید؟ پس ازدواج چیست؟
استاد گفت: این بار به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور و به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی.
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
استاد پرسید؛ آیا به راستی این بلندترین درخت است؟
شاگرد پاسخ داد: اولین درخت بلندی که دیدم انتخاب کردم ترسیدم بلندتر از آن پیدا نکنم و دست خالی برگردم.
استاد پاسخ داد: ازدواج یعنی همین



behnam5555 09-09-2011 11:50 AM



شرح داستان شيخ صنعان
عبادت نيز نبايد موجب غرور شود.

سرگذشت شيخ صنعان براي اولين بار در ادبيات ايران در منطق الطير شيخ فريد‌الدين عطار نيشابوري آمده و آن طويلترين و دل‌آويزترين داستاني است كه در آن كتاب سروده شده است . قهرمان آن داستان ، پيري است فرتوت به نام شيخ صنعان كه پس از سالها عبادت و تقوي و پنجاه سال اعتكاف در كعبه و رسيدن به مقام كشف و شهود و داشتن چهار صد مريد سالك ، شبي در خواب مي بيند بتي را در ديار روم سجده مي كند:

شيخ صنعان براي درك تعبير آن با مريدان بسوي روم رفت و اتفاقاً به دختري ترسا دل بست و از شريعت و طريقت بگسست و بجاي خانه كعبه ، اين بار معتكف كوي يار شد .
پند مريدان سودي نبخشيد و شيخ را در حال خود رها ساختند . دختر از حال شيخ آگاه گشت و چون ناله‌ها و زاري‌هاي او بشنيد او را گفت كه اگر در عشق استواري ، بايد چهار كار اختيار كني : 1- سجده بر بت آري 2ـ قرآن بسوزي 3- خمر بنوشي 4ـ ديده از ايمان بدوزي .
شيخ خمر بنوشيد و از سرمستي آن سه كار ديگر نيز بكرد و زنار بست و به دير نشست.
جمله ياران از وي روي گردان شده و باز گشتند و شيخ چون چيزي نداشت ناچار شد براي كابين دختر مدت يك سال خوك‌باني كند .
شيخ در عشق دختر رسواي عالم شد، يكي از مريدان او در هنگام رفتن او به ديار روم غايب بود، چون باز‌آمد و از ماجراي او آگاه شد ديگر مريدان را ملامت كرد كه چرا شيخ خود را در روم تنها گذاشتيد ، اين رسم حق شناسي و وفاداري نيست و به اصرار او مريدان بسوي روم آمدند و همه چهل شبانه روز معتكف بنشستند و بناله و زاري پرداختند تا خداوند دري از رحمت بگشايد و بر حال شيخ به بخشايد و او را از اين گمراهي برهاند.

پس از چهل شب آن مريد پاكباز، محمد مصطفي (ص) را بخواب ديد كه فرمود از دير گاه غباري بس سياه در ميان شيخ و حق بود و من آن غبار ظلمت را به شبنم شفاعت فرونشاندم ، مريد نيك نفس پس از بيداري نزد شيخ رفت تا خواب و تعبير آنرا به شيخ بازگو كند ولي در اين وقت بود كه حجاب ضلالت از برابر شيخ به يكسو رفت و دگر باره نور معرفت جايگزين آن شد.
در اين داستان دختر ترسا بعد از آن در اثر خوابي كه ديد مسلمان و شيخ ، اسلام بر وي عرضه نمود، پس از مسلمان شدن ، دختر از گناه پاك شده بلافاصله جان به جان آفرين تسليم كرد.
اينكه شيخ صنعان كه بوده است و آثار وجودي افسانه‌اي يا حقيقي است، موضوعي است كه درباره آن سخن‌ها گفته‌اند و حتي اشاره به آنها هم از حوصله اين مقدمه خارج است.
هدف شيخ از داستان شيخ صنعان، بيان مقاصد اخلاقي و عرفاني است. ترس و خشيتي است كه صوفيه از سوء عاقبت داشته‌اند و البته اين ترس و دغدغه سبب زهد و خشيت مي‌شده است. عطار با طرح داستان شيخ صنعان اين نكته را متذكر شده است كه اوليا نيز از سوء عاقبت در امان نبوده‌اند
والمخلصون علي خطر عظيم.
داستان شيخ صنعان يك داستان رمزي است. سرگذشت روح پاكي است كه از دنياي جان به عالم ماده مي‌آيد و درآنجا گرفتار تعلقات مي‌گردد. به همه چيز آلوده مي‌شود و به هر گناه دست مي‌زند، حتي اصل و گوهر آسماني خود را فراموش مي‌كند و به آلايشهاي مادي انس مي‌گيرد. اما جذبه غيبي او را سرانجام در مي‌ربايد. او را به مقر علوي، به دنياي صفا و پاكي مي‌برد و نجات مي‌دهد‌… شيخ صنعان روح پاكي است كه به دنياي اسلام، دنياي نور و صفا تعلق دارد اما عشق جسماني ـ عشق يك دختر ـ او را به دنياي ترسايي، دنياي ماده و گناه، دنياي شرابخواري و خوكباني مي‌كشاند. و به دام تعلقات مي‌اندازد. آنجا اصل خود را مسلماني خود را، و حتي شيخي خود را فراموش مي‌كند اما اگر او همه چيز را فراموش كرده است عنايت ايزدي او را فراموش نمي‌كند، به ياري او مي‌شتابد، او را از خود مي‌ربايد و باز به ديار… يار روشني و صفا ـ ميبخشد و او را عاقبت بخير مي‌كند.



behnam5555 09-09-2011 11:54 AM

حکایت بهلول و اندرزی حکیمانه



حکايت بهلول و شيخ جنيد بغداد

آورده‌اند كه شيخ جنيد بغداد به عزم سير از شهر بغداد بيرون رفت و مريدان از عقب او....
شيخ احوال بهلول را پرسيد.
گفتند او مردي ديوانه است.
گفت او را طلب كنيد كه مرا با او كار است. پس تفحص كردند و او را در صحرايي يافتند.

شيخ پيش او رفت و سلام كرد.
بهلول جواب سلام او را داده پرسيد چه كسي هستي؟ عرض كرد منم شيخ جنيد بغدادي.

فرمود تويي شيخ بغداد كه مردم را ارشاد مي‌كني؟ عرض كرد آري..

بهلول فرمود طعام چگونه ميخوري؟

عرض كرد اول «بسم‌الله» مي‌گويم و از پيش خود مي‌خورم و لقمه كوچك برمي‌دارم، به طرف راست دهان مي‌گذارم و آهسته مي‌جوم و به ديگران نظر نمي‌كنم و در موقع خوردن از ياد حق غافل نمي‌شوم و هر لقمه كه مي‌خورم «بسم‌الله» مي‌گويم و در اول و آخر دست مي‌شويم..

بهلول برخاست و دامن بر شيخ فشاند و فرمود تو مي‌خواهي كه مرشد خلق باشي در صورتي كه هنوز طعام خوردن خود را نمي‌داني و به راه خود رفت.


مريدان شيخ را گفتند: يا شيخ اين مرد ديوانه است. خنديد و گفت سخن راست از ديوانه بايد شنيد و از عقب او روان شد تا به او رسيد.

بهلول پرسيد چه كسي هستی؟
جواب داد شيخ بغدادي كه طعام خوردن خود را نمي‌داند.

بهلول فرمود: آيا سخن گفتن خود را مي‌داني؟

عرض كرد آري...
سخن به قدر مي‌گويم و بي‌حساب نمي‌گويم و به قدر فهم مستمعان مي‌گويم و خلق را به خدا و رسول دعوت مي‌كنم و چندان سخن نمي‌گويم كه مردم از من ملول شوند و دقايق علوم ظاهر و باطن را رعايت مي‌كنم. پس هر چه تعلق به آداب كلام داشت بيان كرد.

بهلول گفت گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نمي‌داني..

پس برخاست و برفت. مريدان گفتند يا شيخ ديدي اين مرد ديوانه است؟ تو از ديوانه چه توقع داري؟ جنيد گفت مرا با او كار است، شما نمي‌دانيد.

باز به دنبال او رفت تا به او رسيد.

بهلول گفت از من چه مي‌خواهي؟ تو كه آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمي‌داني، آيا آداب خوابيدن خود را مي‌داني؟

عرض كرد آري... چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه‌ خواب مي‌شوم، پس آنچه آداب خوابيدن كه از حضرت رسول (عليه‌السلام) رسيده بود بيان كرد.

بهلول گفت فهميدم كه آداب خوابيدن را هم نمي‌داني.

خواست برخيزد جنيد دامنش را بگرفت و گفت اي بهلول من هيچ نمي‌دانم، تو قربه‌الي‌الله مرا بياموز.

بهلول گفت: چون به ناداني خود معترف شدي تو را بياموزم.

بدانكه اينها كه تو گفتي همه فرع است و
اصل در خوردن طعام آن است كه لقمه حلال بايد و اگر حرام را صد از اينگونه آداب به جا بياوري فايده ندارد و سبب تاريكي دل شود.

جنيد گفت: جزاك الله خيراً! و
ادامه داد:
در سخن گفتن بايد دل پاك باشد و نيت درست باشد و آن گفتن براي رضاي خداي باشد و اگر براي غرضي يا مطلب دنيا باشد يا بيهوده و هرزه بود.. هر عبارت كه بگويي آن وبال تو باشد. پس سكوت و خاموشي بهتر و نيكوتر باشد.

و در خواب كردن اين‌ها كه گفتي همه فرع است؛ اصل اين است كه در وقت خوابيدن در دل تو بغض و كينه و حسد بشري نباشد.




behnam5555 09-09-2011 12:04 PM

خداحافظي به سبک ایراني

دیشب خیلی خسته بودم، واسه همین تصمیم گرفتم زودتر بخوابم. تازه چشمم رو هم افتاده بود که یه دفعه از خواب پریدم. از رختخواب بلند شدم و دیدم همسایه پایینی مهمون داشته و حالا هم دارند تشریف می برند.
تو مراسم و مهمانی ها به محض اینکه اعلام رفتن کنیم، خداحافظی ها از همون کف زمین که نشستیم شروع میشه و تا چشم کار میکنه، تا جایی که همدیگه رو اندازه یه مورچه می بینیم، ادامه پیدا میکنه:

خب احمد آقا ، صغرا خانم!

“خیلی زحمت دادیم، با اجازه تون از حضورتون مرخص میشیم.”


با گفتن یه همچین جمله ای، تراژدی سریال یانگوم وار خداحافظی شروع می شه. بیشتر از چهل بار توی خونه یارو خداحافظی می کنیم. حالا حساب کنید مثلا ۶ نفر آدم اومدن مهمونی و حالا دارن می رن بیرون. به طور مستمر و بی وقفه همه می گن:


«خداحافظ»

صاحب خونه بدبخت، پس از کلی پذیرایی و دولا و راست شدن حالا باید به اتفاق اهل و عیال بره دنبال مهمون ها، مستمراً جواب خداحافظیه اونا رو بده:
“خداحافظ ، خداحافظ ، خداحافظ ، قربون شما ، خداحافظ ، خداحافظ ، ببخشید بد گذشت، خداحافظ ، خداحافظ…”
حالا اومدن دم در:

” … خب اصغر آقا ببخشید مزاحم شدیم ، تو رو خدا شما هم یه شب تشریف بیارین.


“خداحافظ ، خداحافظ ، چشم، حتماً مزاحم میشیم، سلام برسونین ، خداحافظ ، خداحافظ…”


توی این دسته اگر تعداد خانم ها از دو نفر بیشتر باشه که دیگه واویلاست. تازه دم در خونه یادشون می افته دستور پختن قورمه سبزی و رنگ موها و آخرین خریدها و جدیدترین دکوراسیون رو به هم بگن و تو تمام این مدت صدای دلنشین «خداحافظ ، خداحافظ» مرتباً به گوش می رسه.

حالا همه سوار ماشین شدن و سرنشینان از چهار طرف ماشین تا کمر بیرون اومدن و دارن دست تکون می دن:

“خداحافظ ، خداحافظ ، خداحافظ “
راننده هم برای عرض ارادت اون موقع شب ۵ تا ۶ بوق به معنی «خداحافظ» برای مستقبلین میزنه.
حالا دیگه ماشین رسیده ته کوچه و این بار دیگه فریاد می زنن:
“خداحافـــــــــــــظ ، خداحافـــــــــــــــظ ، خداحافـــــــــــــظ…”
آخه یکی نیست بگه مگه میخواین برین سینه کش قبرستون که دل نمی کنین از هم!؟
تازه فردا ساعت ۱۱ صبح یکی از خانم هایی که دیشب مهمون بوده زنگ میزنه به صغرا خانم و میگه:

“صغرا جون ممنون بخاطر پذیرایی دیشب؛ والله زنگ زدم بگم دیشب این بچه ها حواسم را پرت کردن یادم رفت ازت خداحافظی کنم!!!”




behnam5555 09-09-2011 12:10 PM

بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی چاپلین

To fall in love
عاشق شدن

آنقدر بخندی که دلت درد بگیره

To laugh until it hurts your stomach

بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری

To find mails by the thousands when you return from a vacation.


برای مسافرت به یک جای خوشگل بری

To go for a vacation to some pretty place.


به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی
To listen to your favorite song in the radio.

به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی
To go to bed and to listen while it rains outside.

از حموم که اومدی بیرون ببینی حو له ات گرمه !
To leave the Shower and find that the towel is warm

آخرین امتحانت رو پاس کنی
To clear your last exam.

کسی که معمولا زیاد نمی‌بینیش ولی دلت می‌خواد ببینیش بهت تلفن کنه
To receive a call from someone, you don't see a lot, but you want to.

توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی‌کردی پول پیدا کنی
To find money in a pant that you haven't used since last year.

برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بهش بخندی !!!
To laugh at yourself looking at mirror, making faces.

تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه
Calls at midnight that last for hours.

بدون دلیل بخندی
To laugh without a reason.

بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می‌کنه
To accidentally hear somebody say something good about you.

از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می‌تونی بخوابی !
To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of hours.

آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما می‌یاره
To hear a song that makes you remember a special person.

عضو یک تیم باشی
To be part of a team.

از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی
To watch the sunset from the hill top.

دوستای جدید پیدا کنی
To make new friends.

وقتی "اونو" میبینی دلت هری بریزه پایین !
To feel butterflies! In the stomach every time that you see that person.

لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی
To pass time with your best friends.

کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی
To see people that you like, feeling happy

یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید و ببینید که فرقی نکرده
See an old friend again and to feel that the things have not changed.

عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی
To take an evening walk along the beach.

یکی رو داشته باشی که بدونید دوستت داره
To have somebody tell you that he/she loves you.

یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و ....... باز هم بخندی

remembering stupid things done with stupid friends. To laugh .......laugh. ........and laugh ......

اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند
These are the best moments of life....

قدرشون روبدونیم
Let us learn to cherish them.

زندگی یک هدیه است که باید ازش لذت برد نه مشکلی که باید حلش کرد
"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"

وقتی
زندگی 100 دلیل برای گریه كردن
به تو نشان میده
تو 1000 دلیل برای خندیدن
به اون نشون بده.
(چارلی‌ چاپلین)



behnam5555 09-09-2011 12:18 PM


سخنان بزرگان ، جملات حکیمانه و پند های زیبا

راهی جز نرمش و بازی با هستی نیست . ارد بزرگ

دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب ترا لمس کند . مارکز

عشق یگانه منبع نیرو و قدرت شماست . باربارا دی آنجلیس

قانون احتمالات یادت نره ، بلاخره یک نفر خواهد گفت بله . آنتونی رابینز

اگر فکر می کنید که موفق می شوید یا شکست می خورید،در هر دو صورت درست فکر کرده اید.آنتونی رابینز

وقتی انسان آرامش را در خود نیابد ، جستجوی آن در جای دیگر کار بیهوده ای است.لارو شفوکو

هنگامی که می خواهی وظیفه و بایسته خویش را انجام دهی از کسی فرمان نگیر . ارد بزرگ

در تاریخ جهان ، هر لحظه عظیم و تعیین کننده ، پیروزی نوعی عشق است.امرسون

موفقیت ، یک درصد نبوغ ، 99 درصد عرق ریختن . توماس ادیسون

مهم این نیست که در کجای این جهان ایستاده ایم ، مهم این است که در چه راستایی گام بر می داریم . هولمز

بسیاری از آرزوهایمان را می توانیم با نشان دادن توانمندی خویش به آسانی بدست آوریم . ارد بزرگ

سعی نکنیم بهتر یا بدتر از دیگران باشیم ، بکوشیم نسبت به خودمان بهترین باشیم . مارکوس گداویر

مغز ما یک دینام هزار ولتی است که متاسفانه اکثرمان بیش از یک چراغ موشی از آن استفاده نمی کنیم . ویلیام جیمز

نگاه خردمندان به ریشه ها می رسد و دیگران گرفتار نمای بیرونی آن می شوند . ارد بزرگ

آن گاه خواهید دید که زندگی با لطف و محبت ، زیبایی ، رحمت ، شادی ، نشاط و شور و سرزندگی به شما پاسخ خواهد داد . باربارا دی آنجلیس

بهترین خوشبختی ها ، یاری به دیگران است. آلبرت هوبار

آن چه انسان هرگز نخواهد فهمید این است که چگونه در مقابل کسی که ما را آفریده و همه چیز ما از اوست مسوول خواهیم شد و او از ما بازخواست خواهد کرد ؟!؟!؟ . موریس مترلینگ

چهار چوب نگاه ما زمینی است ، اما برآیند اندیشه ما جنبه آسمانی نیز پیدا می کند . ارد بزرگ



behnam5555 09-09-2011 12:27 PM


رازهاي نهفته در روغن زيتون

http://www.rasekhoon.net/_WebsiteDat...t/12/31369.jpg

روغن زيتون جزو روغن‌هاي مغذي است که برحسب تصادف در کشورهاي مديترانه‌اي نيز مصارف بسيار دارد. اما اينکه چه‌قدر، چندبار و چه نوعي از آن مصرف شود، بين افراد بسيار متفاوت است. خيلي‌ها اصلا از روغن زيتون خوش‌شان نمي‌آيد و در عوض بعضي‌ها دوست دارند به جاي سس روي سالاد خود روغن زيتون بريزند... مدام مي‌شنويم که در رژيم غذايي خود روغن زيتون را جايگزين ساير روغن‌ها کنيد. مزايا و خواص آن را هم زياد شنيده‌‌ايم اما چه رازي در اين روغن نهفته است که سبب شده بر مصرفش اين قدر تاکيد شود؟

پيشگيري از بيماري‌هاي قلبي


نقش روغن زيتون در پيشگيري از ابتلا به بيماري‌هاي قلبي از مدت‌ها پيش اثبات شده است. بيماري‌هاي قلبي به طور عمده بر اثر واکنش اکسيژن در بدن و راديکال‌هاي آزاد و وجود کلسترول بد ايجاد مي‌شود اما دانشمندان پرتغالي دانشگاه پورتو به تازگي دريافتند که در روغن زيتون نوعي آنتي اکسيدان وجود دارد که گلبول‌هاي قرمز خون را از صدمه ديدن محافظت مي‌کند. به گفته اين محققان روغن زيتون داراي ماده‌اي است که نقش مهمي در محافظت از سلول‌هاي خوني که مستعد آسيب‌هاي اکسيداتيو هستند، دارد. دانشمندان قبلا اثر محافظتي روغن زيتون روي قلب را کشف کرده بودند اما اکنون دليل اين حفاظت را بهتر درک مي‌کنند.

به اين ترتيب که مصرف روزانه 25 سي‌سي يعني 2 قاشق غذاخوري به مدت يك هفته سبب کاهش چشمگير کلسترول و افزايش آنتي‌اکسيدان‌هاي خون مي‌شود.

نقش حفاظتي از معده

روغن زيتون تنها روغني است که توسط معده بسيار خوب تحمل مي‌شود. در واقع روغن زيتون عملکرد محافظتي براي معده دارد و اين ارگان را از زخم و التهاب محافظت مي‌کند. اين روغن سبب افزايش ترشح صفرا و هورمون‌هاي لوزالمعده مي‌شود و بهتر از هر دارويي از اين دو عضو محافظت مي‌کند. در نتيجه مي‌تواند از تشکيل سنگ‌هاي صفراوي نيز جلوگيري کند.


راز زيبايي

اگر به دنبال ماده طبيعي براي زيبايي و شادابي پوست خود هستيد، بدانيد که روغن زيتون از دير باز براي حفظ شادابي و طراوت پوست موثر است و هم‌اکنون در توليد لوازم آرايشي و بهداشتي کاربرد دارد. اگر مي‌خواهيد طبيعي‌ترين و بهترين کرم و ماده آرايشي را براي طراوت پوست خود انتخاب کنيد، مي‌توانيد روغن زيتون به پوست خود بماليد. روغن زيتون مانع از خشکي پوست مي‌شود و رطوبت کافي را به پوست مي‌رساند. امروزه در بسياري از شامپوها، روغن‌هاي حمام، لوسيون‌ها، صابون‌ها، روغن‌هاي ماساژ و روغن‌هاي ناخن و حتي براي درمان بيماري‌هاي ناخن از روغن زيتون استفاده مي‌شود. اين روغن به دليل داشتن پلي‌فنول‌ها از آسيب‌هاي پوستي که ممکن است در مواجهه با نور خورشيد ايجاد شود، جلوگيري مي‌کند.

پوست وقتي صدمه مي‌بيند که سلول‌هايش تخريب شوند بنابراين پلي‌فنول‌هاي موجود در کرم‌هاي ضدآفتابي که از روغن زيتون تهيه مي‌شوند، مي‌توانند مانع از آسيب‌هاي پوستي شوند.
زنان در يونان باستان، مصر و روم از اين ماده براي زيبايي پوست استفاده مي‌كردند بنابراين نرمي پوست و حفظ خاصيت ارتجاعي آن و از بين بردن خشکي پوست و مو از ديگر خواص روغن زيتون است.

پخت ‌و‌ پز

روغن زيتون بهترين روغن براي پخت و پز است. اين روغن با بوي قوي مي‌تواند براي سرخ کردن و پختن ماهي و ساير مواد غذايي بودار مورد استفاده قرار گيرد. بنابراين به جاي استفاده از کره و روغن‌هاي جامد مي‌توانيد از روغن زيتون براي پخت و پز استفاده کنيد حتي مي‌توانيد در تهيه کيک از اين روغن‌بهره ببريد. بهتر است از حرارت دادن زياد به روغن زيتون پرهيز کنيد و براي استفاده از حداکثر مزاياي اين روغن خوشمزه با حرارت ملايم و به تدريج غذاها را آماده کنيد. حرارت دادن زياد روغن زيتون بوي آن را از بين مي‌برد بنابراين اگر طعم روغن زيتون را نمي‌پسنديد، مي‌توانيد از نوع ارزان‌تر و روشن‌تر روغن زيتون استفاده کنيد. خوب است بدانيد که حرارت دادن زياد نه تنها به روغن زيتون بلکه به همه مواد غذايي آسيب مي‌رساند و سبب کاهش مواد مغذي موجود در آن مي‌شود. سرخ کردن هم بدترين نوع آماده کردن غذا است. پس اگر با روغن زيتون قصد آماده کردن غذا را داريد آن را به آرامي بپزيد. مصرف اين روغن روي انواع سالاد بهترين راه لذت بردن از طعم آن و رسيدن به مزاياي مفيدش است. بسياري از ما نمي‌دانيم که روغن زيتون را در کجا نگه داريم اما آنچه مسلم است، اين است که گرما و قرار دادن همه مواد خوراکي در محيط پرحرارت واکنش‌هاي شيميايي را افزايش مي دهد و سبب تخريب مواد غذايي مي‌شود بنابراين بهتر است روغن زيتون در ظرف شيشه‌اي در کابينت در فضايي خنک، سرد و تاريک قرار داده شود و هر روز پس از استفاده مجدداً در جاي خود قرار بگيرد. مي‌توانيم روغن زيتون را در يخچال قرار بدهيم اما قرار دادن طولاني ‌مدت آن در يخچال ممکن است سبب تشکيل کريستال‌هايي در روغن شود که البته با گذاشتن آن در محيط آشپزخانه دوباره شکل اين مايع به حالت اوليه برمي‌گردد.


انواع


روغن زيتون برحسب خالص بودن و کيفيت داراي چند نوع است. روغن زيتون سرد، بکر يا مادر که با فشار زياد از زيتون‌ها خارج مي‌شود و اين روغن از نظر کيفيت بهترين نوع روغن زيتون است.

نوع ديگر روغني است که وقتي در اثر فشار زياد مقداري از روغن زيتون گرفته شد، ميوه‌ها را با آب مخلوط کرده و آنها را دو بار تحت فشار قرار مي‌دهند تا روغن آن خارج شود. اين روغن از نظر کيفيت پايين‌تر از روغن نوع اول است و پس از تصفيه به مصرف خوراکي مي‌رسد.

خريد


اگر قصد داريد نوع با کيفيت روغن زيتون را تهيه کنيد، اولين روغني که در اثر فشار از زيتون خارج مي‌شود، مرغوب‌ترين و با کيفيت‌ترين آن است. اين روغن بدون حرارت دادن يا اضافه کردن ماده شيميايي تهيه مي شود و داراي طعم و مزه قوي است. رنگ آن هم سبز يا زرد تيره است. روغن زيتون‌هايي که رنگ‌ روشن‌تر دارند، روغن‌هايي با کيفيت پايين‌تر هستند که تصفيه شده و داراي کيفيت روغن زيتون اوليه يا خام نيستند. تفاوت روغن زيتون‌هايي که نام برديم در ميزان اسيديته آنها است که بر مزه آن اثر مي‌گذارد نه روي مواد مفيد و مغذي‌اش. روغن زيتون با اسيديته پايين‌تر مثل همان روغن‌هاي با کيفيت بالا داراي آنتي‌اکسيدان‌هاي بيشتر است.

روغن زيتون از هر نوعي که باشد، در کنار بسياري از روغن‌هاي ديگر مثل کانولا، روغن ذرت و سويا در مقايسه با روغن جامد نقش حفاظتي دارد.

منبع: گروه سلامت سيمرغ



behnam5555 09-09-2011 12:31 PM


نگاهي به اخلاق ، آداب و رسوم در ايران باستان

آنچه از اخلاق و صفات و آداب و رسوم ايرانيان باستان مي دانيم اغلب از منابع غربي است ، تاريخ نگاران يوناني و رومي با اينكه چندان علاقه اي به ايران و ايراني نداشته و از آنها تحت عنوان بربر ياد مي كردند با اين حال نمي توانستند منكر سجاياي اخلاقي و صفات حميده ايرانيان باشند. همه جا از گفتار ، كردار و پندار نيك سخن رفته است ، همه جا از بيگانگي ايرانيان از دروغ صحبت مي شود.

ايرانيان به اطفال خود از سن پنج سالگي تا بيست سالگي فقط سه چيز مي آموختند : سواري و تير اندازي و راستگوئي . دروغگويي را بدترين عيب مي دانستند ، دروغگو به دوزخ يا سراي ناپاكان و دروغ پردازان مي رفت و گويا دروغ معاني مختلفي داشته است.پس از آن قرض داري را زشت ترين معايب مي دانستند زيرا معتقد بودند كه مقروض مجبور است دروغ بگويد.

مغان و آموزگاران به كودكان خود مي آموختند كه دروغ نگويند ، وام نستانند ، بدكاري و ستمگري روا ندارند ، ميهن خود را دوست بدارند ، وفادار و مردم دوست باشند ، مي خواره و شكمباره ، گدامنش و هرزه داري و ژوليده و چركين بار نيايند ، به آنان ياد مي دادند كه آب دهان در كوچه نيفكنند ، در رودها و آبها ادرار نكنند ، در معابر چيزي نخورند ، به اندازه بخورند و بنوشند و احترام پدر و مادر را نگه دارند و مي گفتند ، هرگز هيچ پارسي پدر و مادر خود را نكشته است ...

گزنفون ، مورخ و فيلسوف يوناني در كتاب كوروش نامه نوشته: پارسيان اطفال خود را در دادگاهها حاضر مي كردند تا محاكمات را گوش كنند و با دادگستري آشنا شوند. مي دانيم كه ايرانيان به عدالت اهميت بسيار مي دادند و دولتمردان نسبت به قضات بسيار سختگير و گاهي هم بي رحم بودند ، نوشته اند كه كمبوجيه شهريار هخامنشي و نخستين فاتح مصر ، يكي از قضات را كه رشوه گرفته بود محكوم به اعدام نمود ، آنگاه فرمان داد تا پوست او را كنده و بر مسند قضاوت بگسترانند.

طبق نوشته هردوت مورخ يوناني ، ايرانيان روز تولدشان را بيش از هر روز ديگري محترم مي داشتند و در اين روز بيشتر از ساير روزها غذا طبخ مي نمودند . آنها در كوچه و بازار چيز خوردن و پيش روي ديگران جويدن را سخت ناروا مي دانستند .

خشونت ها و وحشيگريهاي برخي از اقوام بدوي ، كه در مواجهه با مردم بيگانه زبان ها بريده اند و چشمها كنده و از سر بيگناهان منارها ساخته و يا از خون بي دست و پايان آسياها جاري كرده اند ، در ايرانيان نيست و آنچه هم ديده مي شود عمدتا منشا غير ايراني دارد . بهترين دليل اين مدعا فتح بابل توسط كورش كبير مي باشد كه به خدايان و باور و دين مردمان بابل احترام گذاشته و آنها را نابود نكرد.


اکنون ساعت 09:01 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)