پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

مهدی 10-18-2010 09:26 PM

ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یکدم عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیر فنا درگذریم
با هفت هزار سالگان سر بسریم

shokofe 10-19-2010 10:08 AM

غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت

فرانک 10-19-2010 06:24 PM

دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی

مهدی 10-19-2010 08:53 PM

ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یکدم عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیر فنا درگذریم
با هفت هزار سالگان سر بسریم

فرانک 10-20-2010 12:15 AM

امروز که در نزد توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت

مهدی 10-20-2010 12:18 AM

که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست
شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد
پیش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاست

فرانک 10-20-2010 12:21 AM

شنیدستم که شهبازی کهنسال
کبوتر بچه ای را کرد دنبال

مهدی 10-20-2010 12:23 AM

ریشهٔ نخل کهنسال از جوان افزونترست
بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را

yad 10-20-2010 07:12 AM

منم که گوشه ی میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است

فرانک 10-20-2010 05:03 PM

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد


مهدی 10-20-2010 07:19 PM

منم که شعر و تغزل پناهگاه من است
چنانکه قول و غزل نیز در پناه من است
صفای گلشن دلها به ابر و باران نیست
که این وظیفه محول به اشک و آه من است

فرانک 10-20-2010 07:29 PM

نزدیك رفت پیرزنی كوژ پشت و گفت
این اشك دیده من وخون دل شماست

مهدی 10-20-2010 08:02 PM

آن جام بلورین که ز می خندان است
اشکی است که خون دل درو پنهان است

فرانک 10-21-2010 09:56 AM

آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
صبر و آرام تواند به من مسکین داد

yad 10-21-2010 04:56 PM

نسیم در سر گل بشکند کلاله ی شنبل
چو از میان چمن بوی آن کلاله بر آید


مهدی 10-21-2010 07:15 PM

بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دل‌افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است

فرانک 10-22-2010 12:17 AM

هر گل نو ز گلرخی یاد همی کند ولی
گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو

مهدی 10-22-2010 12:18 AM

هر گلرخی که بود ز سرما اسیر خاک
بر عشق گرمدار به بازار می‌رود
اندر بهار وحی خدا درس عام گفت
بنوشت باغ و مرغ به تکرار می‌رود

فرانک 10-22-2010 12:29 AM

دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

مهدی 10-22-2010 12:31 AM

سبکبار مردم سبک‌تر روند
حق این است و صاحبدلان بشنوند
تهیدست تشویش نانی خورد
جهانبان بقدر جهانی خورد

فرانک 10-22-2010 12:40 AM

به نانی نان بده از در برانش
حذر بنما زیاران زبانی
دلا یاران جانی را نگهدار
برایش جان بده تا میتوانی

مهدی 10-22-2010 12:48 AM

هنگام گل و باده و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست

yad 10-22-2010 11:00 AM

آب زمزم گرت کند سرمست
رو بشوی از حلال بودن دست


فرانک 10-22-2010 09:01 PM

آبی که خضر حیات ازو یافت
در میکده جو که جام دارد

مهدی 10-22-2010 09:05 PM

به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
دری دگر زدن اندیشه تبه دانست
زمانه افسر رندی نداد جز به کسی
که سرفرازی عالم در این کله دانست

فرانک 10-22-2010 09:19 PM

دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی.
تو از این چه سود داری که نمیکنی مدارا

مهدی 10-22-2010 09:22 PM

تا که هشیاری و با خویش مدارا می‌کن
چونک سرمست شدی هر چه که بادا بادا
ساغری چند بخور از کف ساقی وصال
چونک بر کار شدی برجه و در رقص درآ

فرانک 10-22-2010 09:28 PM

تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی همنفسی

مهبا 10-22-2010 10:37 PM

من ضرب شدم در غم ،تقسیم شدم بر عشق

پس جمع شدم با مرگ ،چشم تو که منها شد

Omid7 10-23-2010 12:15 AM

مرگ من روزي فرا خواهد رسيد
در بهاري روشن از امواج نور
در زمستانی غبار آلود ودور
یا خزانی خالی از فریادو شور

yad 10-23-2010 06:57 AM

به آب روشن می عارفی طهارت کرد
علی الصّباح که میخانه را زیارت کرد


فرانک 10-24-2010 01:38 PM

آب زنيد راه هين که نگار می رسد
مژده دهيد باغ را بوی بهار می رسد

FereShteH 10-24-2010 04:32 PM

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم

به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را

مهدی 10-24-2010 04:40 PM

صحرا چو بهشت است ز کوثر گم گوی
بنشین به بهشت با بهشتی رویی

FereShteH 10-24-2010 04:44 PM

گو نام ما ز یاد به عمدا چه می‌بری

خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما

مهدی 10-24-2010 05:18 PM

این کهنه رباط را که عالم نام است
و آرامگه ابلق صبح و شام است
بزمی‌ست که وامانده صد جمشید است
قصریست که تکیه‌گاه صد بهرام است

فرانک 10-24-2010 07:55 PM

صبحگاهان که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار

مهدی 10-24-2010 08:43 PM

صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

فرانک 10-25-2010 07:25 AM

درختی که تلخ است وی را سرشت
گرش بر نشانی به باغ بهشت
گر از جوی خلدش یه هنگام آب
به بیخ انگبین ریزی و شهد ناب
سرانجام گوهر به بار آورد
همان میوه تلخ بار آورد

مهبا 10-25-2010 03:00 PM

یار شیرین من ار تلخ بگوید شهد است

وین عجب نیست که گویم غم او شادم کرد.


اکنون ساعت 01:38 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)