پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

مهدی 11-02-2010 11:46 PM

کم کن طمع از جهان و می‌زی خرسند
از نیک و بد زمانه بگسل پیوند
می در کف و زلف دلبری گیر که زود
هم بگذرد و نماند این روزی چند

فرانک 11-03-2010 10:30 AM

گر خلوت ما را شبی از رخ بفروزی
چون صبح به آفاق جهان سر بفرازم

topic_sun 11-03-2010 10:34 AM

گر توزین دست مرا بی سر و سمان داری
من به آه سحرت زلف مشوش دارم

فرانک 11-03-2010 10:40 AM

گر نبود خنگ مطلا لگام
زد بتوان قدم خویش گام
گر نبود مشربه از زر ناب
با دو کف دست توان خوردآب

yad 11-03-2010 01:25 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط فرانک (پست 193345)
گر نبود خنگ مطلا لگام
زد بتوان با قدم خویش گام
گر نبود مشربه از زر ناب
با دو کف دست توان خوردآب


دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یاجان رسدبه جانان یاجان زتن درآید


مهدی 11-03-2010 07:16 PM

وگر برگوید از دیده بگوید رمز و پوشیده
اگر درد طلب داری بدانی نکته و ایما
وگر درد طلب نبود صریحا گفته گیر این را
فسانه دیگران دانی حواله می‌کنی هر جا


فرانک 11-03-2010 08:19 PM

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

مهدی 11-03-2010 08:34 PM

ز دست ترک ختایی کسی جفا چندان
نمی‌برد که من از دست ترک شیرازی

فرانک 11-03-2010 08:38 PM

من شکسته ی بد حال زندگی یابم
در آن زمان که به تیغ غمت شوم مقتول

yad 11-06-2010 04:25 PM

درآن زمان که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم


فرانک 11-06-2010 06:26 PM

ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما

FereShteH 11-07-2010 03:57 PM

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح

هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

مهبا 11-08-2010 06:33 PM

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

دل ز تنهایی بجان آمد خدا را همدمی

فرانک 11-08-2010 08:41 PM

ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد

مهدی 11-09-2010 07:31 PM

صد جوی آب بسته‌ام از دیده بر کنار
بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت

shokofe 11-09-2010 11:01 PM

اول به وفا می وصالم درداد
چون مست شدم جام جفا را سرداد
پر آب دو دیده و پر از آتش دل
خاک ره او شدم به بادم برداد

FereShteH 11-09-2010 11:23 PM

خبر داری که سیاحان افلاک

چرا گردند گرد مرکز خاک

فرانک 11-10-2010 03:21 PM

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست

مهدی 11-12-2010 08:58 PM

مبتلایی به غم محنت و اندوه فراق
ای دل این ناله و افغان تو بی چیزی نیست
دوش باد از سر کویش به گلستان بگذشت
ای گل این چاک گریبان تو بی چیزی نیست

shokofe 11-12-2010 09:00 PM

من سوی وصال و قصد او سوی فراق
ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست
حافظ اندر درد او می‌سوز و بی‌درمان بساز
زان که درمانی ندارد درد بی‌آرام دوست

مهدی 11-12-2010 09:01 PM

بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود

shokofe 11-12-2010 09:06 PM

صرف شد عمر گران مایه به معشوقه و می
تا از آنم چه به پیش آید از اینم چه شود
خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت
حافظ ار نیز بداند که چنینم چه شود

مهدی 11-12-2010 09:49 PM

سعدیا عمر گران مایه به پایان آمد
همچنان قصه سودای تو را پایان نیست

shokofe 11-12-2010 09:50 PM

محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست
چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است

مهدی 11-12-2010 09:55 PM

فرومانده در کنج تاریک جای
چه دریابد از جام گیتی نمای؟
مپندار اگر شیر و گر روبهی
کز اینان به مردی و حلیت رهی

shokofe 11-12-2010 09:58 PM

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

مهدی 11-12-2010 10:01 PM

باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
بر دل آویختگان عرصه عالم تنگست
کان که جایی به گل افتاد دگر جا نرود

yad 11-13-2010 03:07 PM

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن شرو خرامان نرود


life 11-13-2010 09:35 PM

خوشا آن دل که از غم بهره‌ور بی
بر آن دل وای کز غم بی‌خبر بی
ته که هرگز نسوته دیلت از غم
کجا از سوته دیلانت خبر بی

FereShteH 11-13-2010 09:39 PM

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

سالومه 11-13-2010 10:55 PM

گويند رمز عشق مگوييد و مشنويد
مشکل حکايتيست که تقرير مي‌کنند

FereShteH 11-13-2010 11:54 PM

چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست

همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت

مهدی 11-14-2010 12:05 AM

توبه کردم که نگویم من از آن توبه شکن
هر کی بیند شکنش توبه دیگر نکند
یا رب ار صبر نیابد ز تو دل ز آتش عشق
تا ابد قصه کند قصه مکرر نکند

shokofe 11-14-2010 01:54 PM

ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

فرانک 11-14-2010 04:56 PM

برق عشق از خرمن پشمینه پوشی سوخت سوخت
جور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت

مهبا 11-14-2010 05:35 PM

هاتف آنروز به من مژده این دولت داد

که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

روناک 11-14-2010 08:39 PM

دمی با غم بسر بردن جهان یکسر نمی ارزد
بمی بفروش دلق ما کزین بهتر نمی ارزد

مهدی 11-14-2010 10:02 PM

زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند
نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند

مهبا 11-14-2010 11:46 PM

تو هم سن نفسهامی

من اقیانوس تشویشم

اگه دیونگی خوبه

بگو دیونه تر میشم

فرانک 11-15-2010 10:05 AM

من آن فریب که در نرگس تو میبینم
بس آبرویی که با خاک ره بر آمیزد


اکنون ساعت 04:08 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)