پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره با حروف انتخابی (http://p30city.net/showthread.php?t=3982)

topic_sun 08-17-2010 11:24 AM

...؟
با تو آری می توان از غول شب حتا نترسید
با تمام شاخ و برگش،با همه ابزارها یش

shokofe 08-17-2010 12:07 PM

شاه خوباني ومنظور گدايان شده اي
قدر اين مرتبه نشناخته اي يعني چه

ه

aseman8 08-17-2010 12:12 PM

////////.....؟؟؟
كرم بين و لطف خداوندگار
گنه بنده كرده ست و او شرمسار
م

topic_sun 08-17-2010 01:24 PM

مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد

//خ

shokofe 08-17-2010 01:36 PM

خدا را از طبيب من بپرسيد
كه آخر كي شود اين ناتوان به

گ

مهدی 08-17-2010 02:02 PM

گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست
اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست


ک

FereShteH 08-17-2010 02:16 PM

کنون زین سپس هفتخوان آورم

سخنهای نغز و جوان آورم


///...

مهدی 08-17-2010 02:21 PM

هر که چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد
هر که محرابش تو باشی سر ز خلوت برنیارد


ب

FereShteH 08-17-2010 02:30 PM

با اشک فرو ریخت ستمهای تو وحشی

پاشید نمک، جان خراشیدهٔ ما را


ف

مهدی 08-17-2010 02:34 PM

فراق را دلی از سنگ سختتر باید
مرا دلیست که با شوق بر نمی‌آید

ب

SHeRvin 08-17-2010 03:13 PM

به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم
بدل امید درمان داشتم درمانده تر رفتم

ل

مهدی 08-17-2010 05:25 PM

لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغ دل بود به امید دوا بازآمد


ش

raha_10 08-17-2010 05:55 PM

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل
کجا دانند حال ما سبک باران ساحل ها
غمگین ترین حرف دنیا؟

Omid7 08-17-2010 05:59 PM

:39:

از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش
زده ام فالي و فريادرسي مي آيد

// ...

مهدی 08-17-2010 07:05 PM

دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
گو بران خوش که هنوزش نفسی می‌آید


//// ...

shokofe 08-17-2010 07:31 PM

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم

...ش

SHeRvin 08-17-2010 07:34 PM

شمع را شاهد احوال من و خویش مگردان
خلوتی خواسته ام بـا تـو که تنــها بنشینم


و

shokofe 08-17-2010 07:45 PM

واعظان کاین جلوه در محراب ومنبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

ق

مهدی 08-17-2010 08:14 PM

قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی
و آب شیرین چو تو در خنده و گفتار آیی


//// ...

shokofe 08-17-2010 08:22 PM

بدین سپاس که مجلس منورست بدوست
گرت چو شمع جفایی رسد بسوز وبساز

/..ل

مهدی 08-17-2010 08:34 PM

لاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را


گ

shokofe 08-17-2010 08:38 PM

گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو
باد بهار میوزد باده خوشگوار کو

/..ب

مهدی 08-17-2010 08:50 PM

به تنگ همچو شرر از بقای خویشتنم
تمام چشم ز شوق فنای خویشتنم


ر

shokofe 08-17-2010 08:56 PM

رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع

س

مهدی 08-17-2010 09:07 PM

ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را
یاقوت چه ارزد بده آن قوت روان را


ش

shokofe 08-17-2010 09:10 PM

شکنج زلف پریشان به دست باد مده
مگو که خاطر غشاق گو پریشان باش

ج

مهدی 08-17-2010 09:12 PM

جز غبار از سفر خاک چه حاصل کردیم؟
سفر آن بود که ما در قدم دل کردیم


////.....

shokofe 08-17-2010 09:15 PM

بس که بد می گذرد زندگی اهل جهان
مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند

/....

مهدی 08-17-2010 09:19 PM

ای دل از پست و بلند روزگار اندیشه کن
در برومندی ز قحط برگ و بار اندیشه کن


ه

shokofe 08-17-2010 09:22 PM

هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی

که هم نادیده می‌بینی و هم ننوشته می‌خوانی

ج

مهدی 08-17-2010 09:32 PM

جویای تو با کعبهٔ گل کار ندارد
آیینهٔ ما روی به دیوار ندارد


ح

shokofe 08-17-2010 11:41 PM

حاشا که من به موسم گل ترک می کنم

من لاف عقل می‌زنم این کار کی کنم

ن

مهدی 08-17-2010 11:46 PM

نه بوی گل، نه رنگ لاله از جا می‌برد ما را
به گلشن لذت ترک تماشا می‌برد ما را


س

shokofe 08-17-2010 11:50 PM

سایه‌ای بر دل ریشم فکن ای گنج روان

که من این خانه به سودای تو ویران کردم

م

مهدی 08-17-2010 11:51 PM

من در حجاب عشقم و او در نقاب شرم
ای وای اگر قدم ننهد در میان شراب


ک

shokofe 08-17-2010 11:54 PM

کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود

بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود

د

مهدی 08-17-2010 11:58 PM

در دست دیگران بود آزاد کردنم
در چارسوی دهر، دلم طفل مکتب است

ف

FereShteH 08-18-2010 12:02 AM

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب

چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را


ک

مهدی 08-18-2010 12:03 AM

کدام راه زد این مطرب سبک مضراب ؟
که هوش از سر من آستین‌فشان برخاست


ل

FereShteH 08-18-2010 12:14 AM

لنگ لنگان قدمی برمیداشت
هر قدم دانه ی شکری میکاشت

ش


اکنون ساعت 06:14 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)