![]() |
تو نشاط چمنی در سخن اندیشه نما
گل بستان به طراوت ز پی ات میگردد |
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود |
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
ون در آن ظلمت شب اب حیاتم دادند |
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد |
در کشتن ما چه میزنی تیغ جفا
ما را سر تازیانهای بس باشد |
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس |
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی |
یا رب نظر تو برنگردد
برگشتن روزگار سهل است!!!!! |
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است |
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت |
اکنون ساعت 12:33 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)