شکر گويم که مرا خوار نساخت
به خسي چون تو گرفتار نساخت به ره حرص شتابنده نکرد به در شاه و گدا بنده نکرد داد با اين همه افتادگيم عز آزادي و آزادگيم |
مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست که راحت دل رنجور بیقرار منست به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر گرش به خواب ببینم که در کنار منست |
تا کی در انتظار قیامت توان نشست برخیز تا هزار قیامت بپا کنی |
یا بزن سیلی به رویم یا نوازش کن سرم در دو حالت چون رسم بردست تو می بوسمش |
شانه زد زلف جوانان چمن باد بهار
تا تو پیرانه سر ای دل به سر کار آیی شهریار |
یک نیمه عمر خویش ببیهودگی بباد
دادیم و ساعتی نشدیم از زمانه شاد |
دردا که درین بادیه بسیار دویدیم در خود برسیدیم و بجایی نرسیدیم |
ما را به چوب و رخت شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست |
اکنون ساعت 09:47 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)