شب که می شد نقشها جان میگرفت
روی سقف ما که طاقی ساده بود ل |
لب خود بر لبش پیوستم از بس تشنه ٔ وصلم
که شفتالو چو پیوندی بود آبی دگر دارد. //ف |
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین وآفرین و دعا درگلو شکست خ |
خنده هايم گريه آور گريه هايم جانگداز
با غم امروز در اندوه فردايم کنون // م |
من که در آتش سودای تو آهی نزنم
کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست ل |
لطافت آنقدر دارد که هنگام خراميدن
توان از پشت پايش ديد نقش روي قالي را // ق |
قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم
دوستان از راست می رنجد نگارم چون کنم ف |
فرق است ميان آن که يارش در بر
با آن که دو چشم انتظارش بر در // ب |
بی زلف سرکشش سر سودایی از ملال
همچون بنفشه بر سر زانو نهاده ایم ه |
هر که در سینه دلی داشت به دلـداری داد
دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز // ی |
اکنون ساعت 02:10 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)