پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   درد دل های عاشقانه... (http://p30city.net/showthread.php?t=16380)

T I N A 03-08-2010 11:16 AM

همه چیز را فروختم جز آن صندلی که جای تو بود !


شاید آن روز که برگشتی خسته باشی ..
.

T I N A 03-08-2010 11:18 AM

آرزویم این است:
نترواد اشک در چشم تو هرگز
مگر از شوق زیاد
و به اندازه ی هر روز تو عاشق باشی
عاشق آنکه تو را میخواهد
و به لبخند تو از خویش رها می گردد
وتو را دوست بدارد
به همان اندازه که دلت میخواهد!

چرو 03-08-2010 12:31 PM


در اخرين لحظه ديدار به
چشمانت نگاه كردم و
گفتم بدان اسمان قلبم
با تو يا بي تو بهاريست
همان لبخندي كه توان را
از من مي ربود بر لبانت
زينت بست.
و به ارامي از من فاصله
گرفتي بي هيچ كلامي.
من خاموش به تو نگاه می كردم
و در دل با خود مي گفتم :اي كاش اين قامت
نحيف لحظه اي فقط لحظه اي مي انديشيد كه
اسمان بهاري يعني ابر
باران رعد وبرق و طوفان
ناگهاني
و اين جمله ،جمله اي
بود بدتر از هر خواهش
براي ماندن و تمنايي
بود براي با او بودن

چرو 03-08-2010 12:32 PM

دل ديونه ي عاشق ديگه طاقتي نداره
نگو تا اخر قصه قسمت من انتظاره

بي تو و بدون يادت لحظه هام پر از سكوته
بيا بشكن اين سكوت و ببين عاشق روبروته
شب من سياه و سرد ستاره چشماتو وا كن
نزار از نفس بي افتم من و از غصه رها كن

دل ديوانه تنها مثل دني ا بي وفا نيست
هر جاي دنيا كه باشي دل من از تو جدا نيست

Setare 03-08-2010 02:41 PM

دو خط موازی
همیشه با هم اند
ما انسان ها یکدیگر را ترک می گوئیم

دو خط موازی
هیچگاه یکدیگر را قطع نمی کنند
ما انسان ها به نام عشق به حریم یکدیگر تجاوز می کنیم

دو خط موازی می توانند با هزاران خط دیگر موازی باشند
ما انسانها ظرفیت دوست داشتن همگان را داریم
اما به اسم دوست داشتن یکدیگر را به بند میکشیم

دو خط موازی هیچ نقطه ا...شتراکی ندارند اما همیشه با هم اند
ما انسانها می پنداریم که می توان زندگی را با کسی شریک شد
در حالیکه زندگی یکه و تنهاست
و نمی توان آنرا با کسی قسمت کرد

می توان همسفر بود))
((اما نمی توان سفر را قسمت کرد



T I N A 03-08-2010 02:55 PM

توی تنهایی یک دشت بزرگ
که مث غربت شب بی انتهاست

یه درخت تن سیاه سربلند
آخرین درخت سبز سرپاست

رو تنش زخمه ولی زخم تبر
نه یه قلب تیر خورده نه یه اسم
شاخه هاش پُر از پَر پرنده هاس
کندوی پاک دخیله و طلسم
چه پرنده ها که تو جاده ی کوچ
مهمون سفره ی سبز اون شدن
چه مسافرا که زیر چتر اون
به تن خستگیشون تبر زدنبند
تا یه روز تو اومدی بی خستگی
با یه خورجین قدیمی قشنگ
با تو نه سبزه نه آینه بود نه آب
یه تبر بود با تو با اهرم سنگ
اون درخت سربلند پرغرور
که سرش داره به خورشید می رسه منم منم
اون درخت تن سپرده به تبر
که واسه پرنده ها دلواپسه منم منم

T I N A 03-08-2010 02:56 PM

دل من دیگه خطا نکن
با غریبه ها وفا نکن
زندگی رو باختی دل من
مردم رو شناختی دل من
توی خون نشستی دل من
بی صدا شکستی دل من

Setare 03-08-2010 03:20 PM

شبیه حس پژمردن ، دچار شک و بی رنگی من آرومم ، تو تنهایی ، حقیقت داره دلتنگی تو در گیری ، نمی دونی ، چه رویایی به من دادی اگه فکر می کنی سردم ، برو رد شو ، تو آزادی


T I N A 03-08-2010 03:39 PM

خداحافظ, همين حالا , همين حالا كه من تنهام!
خداحافظ, به شرطي كه, بفهمي تر شده چشمام!
خداحافظ كمي غمگين!
به ياد اون همه ترديد,
به ياد آسموني كه منو از چشم تو مي ديد!
اگه گفتم خداحافظ, نه اينكه رفتنت سادست
نه اينكه مي شه باور كرد, دوباره آخر جادست
خداحافظ, واسه اينكه نبندي دل به رويا ها
بدوني بي تو و باتو همينه اسم اين دنيا
خداحافظ, خداحافظ!
همين حالا, همين حالا!

Omid7 03-12-2010 09:51 AM

می بینی سکوتم را ؟
می بینی درماندگی ام را ؟
می بینی نداشتنت چه بر سر فریاد خاموشم آورده است
می بینی دیگر رویای داشتنت هم نمی تواند تن لرزه های شبانه ام را آرام کند؟
می بینی هق هق نگاهم چه سرد بر دیواره ی همیشه جاودانه ی نبودنت مشت می زند ؟
می بینی ؟ دیگر شانه هایم تاب تحمل خستگی هایم را ندارد ...
دیگر حتی باران هم نمی تواند حسرت نداشتن تو را کم کند...
دیگر آنقدر پشتم سنگین شده است که توان گریستن نیست ...ا
اما ای کاش ...ای کاش همه را می دیدی ...


اکنون ساعت 09:12 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)