آه باران شجریان
نقل قول:
آه باران..... مرسی بابت شعر زیبات آخرین کار استاد شجریان که با پیانو هست ... شعری زیبا از مشیری .... و حتی به نظر من البومی و اوازی و صدایی متفاوت از شجریان... این نظری که من عرض میکنم خیلی علمی و اثبات شده نیست اما اعلام میکنم خواننده ای مثل شجریان در طول چند دهه فعالیت پربار و زیاد هنری که داشته غالبا صدایی ثابت و بدون تغییر داشته و شاید اگر خیلی حرفه ای نباشیم یا مثل من جونتر باشیم بدون اینکه شناسنامه اثری رو ندونیم به راحتی نتونیم تشخیص بدیم شجریان اینو در جوانی خونده یا مال 7-8 سال پیشه برای من که پیش اومده این حالت چون شجریان واقعا از همون اول صداش پخته و کامل بوده و بدون بالا پایین شدن سالها جلو اومده اما در طرف دیگه بعضیها اینطوری نیستن کسایی که مثل من موسیقی کردی رو هم شنیده باشن یکی مثل حسن زیرک که بسیار مورد احترام و قابل ستایش هست برای ماها به شدت صداش دچار تغییر بوده طوری که باز اگه حرفه ای نباشی ! 2 تا کار متفاوت از اقای زیرک رو بشنوی شاید نتونی بگی این 2 تا از یه خواننده س این لزوما خوب یا بد نیست فقط یه تفاوته در خیلی خواننده های دیگه هم دیدم اما استاد شجریان لااقل در گوش من به ندرت پیش اومده که صداهای متفاوتی ازش شنیده باشم مخصوصا کارهای سالهای اخرش با گروه استاد کلهر و علیزاده که همه انگاری در یه روز خوانده شده.... اما استثنائا البوم اه باران اینطوری نیست و استاد با صدایی که البته سابقا هم از او شنیده شده در این کار حضور پیدا میکنه صدای محزون مردی خسته که سالها برای ملتش خونده و خونده و خونده و زحمت کشیده و عرق ریخته صدای مردی که سالها به هدایت کاروان موسیقی ملتی مشغول بوده لیدر بوده ایده داده مبارزه کرده با کجرویها گریانده و روح جلا داده با عشاق بوده با مبارزین بوده باور کنین تمام اینها رو برایند تمامشونو توی این تصنیف و این صدا در این البوم میتونین بشنوین خزن و گیرایی و غم خاصی در این صدا پیدا میشه.... |
نقل قول:
|
مرسی شاید
من از مرضیه نشنیدم اگه داشتیش برام بفرست بررسی کنیم نقل قول:
نقل قول:
|
{پپوله}{پپوله}{پپوله} ای عاشقان ای عاشقان ، گلایه دارم از جهان نامردمی از هر کران ، آتش به دلها می زند ، آتش به دلها می زند همچون زمین و آسمان ، ستاره های خون چکان سنگ مصیبت هر زمان ، بر سینه ما می زند ، آتش به دلها می زند دنیا به کام اهل ناز ، ما بیدلان اهل نیاز این قلب خونین باغ ما ، داغ شقایق داغ ما ما خسته از رنگ و ریا ، با درد هر داغ آشنا این آسمان را پر فروغ ، روی زمین را بی دروغ خالی ز کین می خواستیم ، نیک و نوین می خواستیم زیباترین می خواستیم ، کی اینچنین می خواستیم روزی که قلب این جهان ، با عشق و آزادی زند دنیا به روی مردمان ، لبخندی از شادی زند ای عاشقان ای عاشقان ، از یاد ما یاد آورید دلدادگان دلدادگان ، با یاد ما داد آورید ، از یاد ما یاد آورید شادا که با یگانگی ، از بند غم رها شویم به رغم هر بیگانگی ، من و تو با هم ما شویم شادا به روزی اینچنین ، چون ما چنین می خواستیم ، آری همین می خواستیم ..{پپوله}{پپوله}{پپوله}... |
امیدم باش
امید آخرینم باش و نوشدارو برایم باش برای این دل ریشم تو مرحم باش تو با مهرت عزیزم باش تو عشقم باش تو تنها در كنارم باش ولیكن تا دم اخر كنارم باش كنارم باش |
كي رفته اي ز دل كه تمنا كنم تو را؟ كي بوده اي نهفته كه پيدا كنم تو را؟ غيبت نكرده اي كه شوَم طالب حضور پنهان نگشته اي كه هويدا كنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدي كه من با صد هزار ديده تماشا كنم تو را چشم به صد مجاهده آيينه ساز شد تا من به يك مشاهده شيدا كنم تو را بالاي خود در آينـﮥ چشم من ببين تا با خبر ز عالم بالا كنم تو را مستانه كاش در حرم و دير بگذري تا قبله گاه مؤمن و ترسا كنم تو را خواهم شبي نقاب ز رويت برافكنم خورشيد كعبه، ماه كليسا كنم تو را گر افتد آن دو زلف چليپا به چنگ من چندين هزار سلسله در پا كنم تو را طوبي و سدره گر به قيامت به من دهند يكجا فداي قامت رعنا كنم تو را زيبا شود به كارگِه عشق كار من هر گه نظر به صورت زيبا كنم تو را رسواي عالمي شدم از شور عاشقي ترسم خدا نخواسته رسوا كنم تو را ----------- فروغي بسطامي |
در سيه خانه ي افلاك دل روشن نيست اخگري در ته خاكستر اين گلخن نيست دل چو بيناست چه غم ديده اگر نابيناست خانه ي آينه را روشني از روزن نيست گوهر از گرد يتيمي نشود خانه نشين دل اگر زنده بود هيچ غم از مردن نيست ديده ي شوخ تو را آينه در زنگارست ورنه يك سبزه ي بيگانه درين گلشن نيست راستي عقده گشاينده ي اسرار دل است شمع را حوصله ي گريه فرو خوردن نيست نيست در قافله ريگ روان پيش و پسي مرده بيچاره تر از زنده درين مسكن نيست حرص، هر ذره ي ما را به جهاني انداخت مور خود را چو كند جمع كم از خرمن نيست نه همين موج ز آمد شد خود بي خبرست هيچ كس را خبر از آمدن و رفتن نيست سفلگان را نزند چرخ چو نيكان بر سنگ محك سيم و زر از بهر مس و آهن نيست دل نازك به نگاه كجي آزرده شود خار در ديده چو افتاد كم از سوزن نيست ------------------- محمدعلي صائب تبريزي |
ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدست وی باغ لطافت به رویت که گزیدست زیباتر از این صید همه عمر نکردست شیرینتر از این خربزه هرگز نبریدست ای خضر حلالت نکنم چشمه حیوان دانی که سکندر به چه محنت طلبیدست آن خون کسی ریخته ای یا می سرخست یا توت سیاهست که بر جامه چکیدست با جمله برآمیزی و از ما بگریزی جرم از تو نباشد گنه از بخت رمیدست نیکست که دیوار به یک بار بیفتاد تا هیچ کس این باغ نگویی که ندیدست بسیار توقف نکند میوه بر بار چون عام بدانست که شیرین و رسیدست گل نیز در آن هفته دهن باز نمیکرد و امروز نسیم سحرش پرده دریدست در دجله که مرغابی از اندیشه نرفتی کشتی رود اکنون که تتر جسر بریدست رفت آن که فقاع از تو گشایند دگربار ما را بس از این کوزه که بیگانه مکیدست سعدی در بستان هوای دگری زن وین کشته رها کن که در او گله چریدست ---------------- سعدي |
گيرم بازم بيايي از عاشقي بخونيم
گيرم تا دنيا دنياست بخواي بيشم بموني روز غمم نبودي خوشي با ديگرون بود منو به كي فروختي اون از ما بهترون بود (من عاشق اين ترانم) |
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست ما به فلک میرویم عزم تماشا که راست ما به فلک بودهایم یار ملک بودهایم باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا بر چه فرود آمدیت بار کنید این چه جاست ... .. . |
اکنون ساعت 09:34 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)