پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره با شعر نو (http://p30city.net/showthread.php?t=4040)

Omid7 03-06-2010 11:59 PM

تو ساده ای رفیق

هیچ کس پی غروب نمیگردد،

تا گیج گاه غرورش را

با شوق رنگ

بیاراید

هیچ کس

فصل نوبرانۀ خورشید را

در شوکران بهار

باور نمیکند.

بیچاره تو

که فرصت انکار را

به اولین بی قرار می بازی.

و هیچ نمیدانی،

اینجا سخاوت لبخند،

ترحیم شوق زمستان است.

تو ساده ای رفیق!

ساقي 03-08-2010 08:07 PM

مشاعره با شعر نو
 
...

قطره را بشويم. دريا را در نوسان آييم.
و اين نسيم، بوزيم، و جاودان بوزيم،
و اين خزنده، خم شويم، و بينا خم شويم.
و اين گودال ، فرود آييم، و بي پروا فرود آييم.
برخود خيمه زنيم، سايبان آرامش ما، ماييم.
ما وزش صخره‌ايم، ما گام شبانه‌ايم.
پروازيم، و چشم به راه پرنده‌ايم.
تراوش آبيم، و در انتظار سبوييم.

در ميوه چيني بي گاه، رؤيا را نارس چيدند، و ترديد
از رسيدگي پوسيد.
بياييد از شوره‌زار خوب و بد برويم.
چون جويبار آيينه روان باشيم: به درخت، درخت را پاسخ
دهيم.
و دو كران خود را در هر لحظه بيافرينيم، و هر لحظه
رها سازيم.
برويم، برويم، و بيكراني را زمزمه كنيم...


...
.

سهراب سپهري

Omid7 03-12-2010 06:15 PM

من از كدام ديار آمدم كه هر باغش
هزار چلچله راگور گشت و بي گل ماند
من از كدام ديار آمدم كه در دشتش
نه باغ بود و نه گل
تير بود و مردن بود
و در تب تف مرداد
جان سپرد
گذشت تابستان
دگر بهار نيامد
و شهر شهر پريشيده
بي بهاران ماند
و دشت سوخته در انتظار باران ماند
اميد معجزه يي ؟
نه
اميد آمدن شير مرد ميدان ماند
اگر چه بر لب من از سياهي مظلم
و پايداري شب
ناله هست و شيون هست
اميد رستن از اين تيرگي جانفرسا
هنوز با من هست
اميد
آه اميد
كدام ساعت سعدي
سپيده سحري آن صعود صبح سخي را
به چشم غوطه ورم در سرشك خواهم ديد؟


// حمید مصدق

ساقي 03-13-2010 09:17 PM

دلي از سنگ مي خواهد

خروش و خشم توفان است و، دريا،
به هم مي كوبد امواج رها را .
دلي از سنگ مي خواهد، نشستن،
تماشاي هلاك موج ها را


..

Hamed 03-23-2010 10:11 AM

اهل کاشانم
روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی
مادری دارم، بهتر از برگ درخت
دوستانی، بهتر از آب روان
و خدایی که در این نزدیکی است
لای این شب بوها، پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب، روی قانون گیاه...

Setare 03-27-2010 05:47 PM

هنوز اما/مرا چشم خرد خفته است در خواب گرانباری/دریغا صبح هشیاری/دریغا روز بیداری

ساقي 03-30-2010 08:58 PM


...

..


ياري كن، و گره زن نگه ما و خودت با هم
باشد كه تراود در ما، همه تو.
ما چنگيم: هر تار از ما دردي، سودايي.
زخمه كن از آرامش ناميرا، ما را بنواز
باشد كه تهي گرديم، آكنده شويم از والا « نت » خاموشي.
آيينه شديم، ترسيديم از هر نقش.
خود را در ما بفكن.
باشد كه فرا گيرد هستي ما را، و دگر نقشي ننشيند در ما.
هر سو مرز، هر سو نام.
رشته كن از بي شكلي گذران از مرواريد زمان و مكان
باشد كه بهم پيوندد همه چيز، باشد كه نماند
مرز،‌كه نماند نام.
اي دور از دست! پر تنهايي خسته است.
گه گاه، شوري بوزان
باشد كه شيار پريدن در تو شود خاموش.


..

Omid7 03-30-2010 09:34 PM

شاعران می گویند: " نقره بر صفحه سرخ چقدر خوشرنگ است"!
و من از این تعبیر،روز و شب با سیلی
میکنم صورت زردم را سرخ و بر این گونه سرخ میکِشم اشک سپید
تا بگویم به تمام شعرا در همه عمر
می شود شعر شما را به رخ خویش به تصویر کشید..

Setare 03-30-2010 11:41 PM

دیروز سیم های لخت گام های پرستو را خوش آمد گفتند
امروز بارش سرب دسته گنجشکان را تندیس کرد
و فردا
مگر نمی دانید
اینجا فردا را امروز می نویسند
فردا
سینه کاج ها
از بی آوازی خواهد سوخت

Omid7 04-01-2010 10:36 AM

تو به من خنديدي
و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه
سيب را دزديم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلوده به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق اين پندارم
كه چرا
خانه كوچك ما سيب نداشت


اکنون ساعت 06:46 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)