یاد باد آن صحبت شبها که با زلف توام
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود |
دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست گفت با ما منشين کز تو سلامت برخاست |
تیغی که آسمانش از فیض خود دهد آب
تنها جهان بگیرد بی منت سپاهی |
يا وفا يا خبر وصل تو يا مرگ رقيب
بود آيا كه فلك زين دو سه كاري بكند |
در آن مقام که خوبان ز غمزه تیغ زنند
عجب مدار سری اوفتاده در پایی |
ياد باد آن که نگارم چو کمر بربستي
در رکابش مه نو پيک جهان پيما بود |
درونها تیره شد باشد که از غیب
چراغی برکند خلوت نشینی |
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش |
شیشه بازی سرشکم نگری از چپ و راست
گر بر این منظر بینش نفسی بنشینی |
يوسف گمگشته باز آيد به كنعان غم مخور
كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور |
اکنون ساعت 05:21 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)