پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   غمنامه (http://p30city.net/showthread.php?t=639)

sheida.m 10-05-2009 12:12 AM

در کلاس ادبیات معلم گفت: فعل رفت را صرف کن
رفتم ..رفتی.. رفت
ساکت میشوم ،
میخندم ولی خنده ام تلخ میشود
استاد داد میزند خوب بعد ادامه بدهو من میگویم: رفت... رفت... رفت
رفت و دلم رو شکست، غم رو دلم نشست . رفت شادیم بمرد شور از دلم ببرد، رفت ..رفت ..رفت و من میخندم و میگویم..
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است کارم از گریه گذشته است به آن میخندم ....

{پپوله}

آريانا 10-05-2009 05:48 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Hiwa (پست 55754)
نمیدانم گنجشک ها که شبیه هم هستند ، چه طور همدیگرو میشناسن ؟!




و نمیدانم چند نفر شبیه من هستند که تو دیگر مرا نمیشناسی . . .

اينو گفتي ياد ژاپني و چينيا افتادم..بد بختا اونا هم همديگرو خوب نمي شناسن
چند وقت پيش رفته بودم به يكي از همين كشورهاي شرق آسيا ..اسمش خاطرم نيست .....خلاصه با يكيشون دوست شدم هوا باروني بود...آدم مهربوني بود منم كليد در هتل رو.. رو در اتاق جا گذاشته بودم ...ساعتم 11 شب بود رييس هتل در اصلي هتل چهار قفل كرده بود ... هر چي سعي كردم از پنچره برم تو نشد ..اتاق من طبقه پنجم بود..خلاصه با همون دوستمون كه گفتم دوست شدم منو ديد دارم تلاش مي كنم و زير بارون خيس شدم گفت بيا بريم امشبو بد بگذرون پيش ما ... منم خواستشو رد نكردم رفتيم خونشونو ...حالا همه ي اين حرفا با اشاره دست و پا بود چون من زبونشونو بلد نبودم ..بعد رفتيم اونجا ... نشسته بوديم يه دعواي خانوادگي بينشون پيش اومد ...به حدي كه...............

آريانا 10-05-2009 05:51 AM

امروز ندارم غم فرداي قيامت
كافروخته رخ آمد و افراخته قامت

SonBol 10-08-2009 10:26 PM

حال من دست خودم نیست ، دیگه آروم نمی گیرم

دلم از کسی گرفته ، که می خوام براش بمیرم

باز سرنوشت و انتهای آشنایی

باز لحظه های غم انگیز جدایی

باز لحظه های ناگزیر دل بریدن

بازم آخر راه و حس تلخ نرسیدن

پای دنیای تو موندم ، مثل عاشقای عالم

تا منو ببخشی آخر ، تا دلت بسوزه کم کم

مثل آیینه روبرومه ، حس با تو بودن من

دارم از دست تو میرم ، عاشقی کن ، منو نشکن

باز سرنوشت و انتهای آشنایی

باز لحظه های غم انگیز جدایی

باز لحظه های ناگزیر دل بریدن

بازم آخر راه و حس تلخ نرسیدن

Hiwa 10-13-2009 12:05 PM

حالا وقت رفتنه ،
قرار دیداری دارم با کسی
که خواب نیست، قرار بیداری دارم
اون که راس ساعت عشق اومد، شدش عکسی تویه کهنگی قاب
سر وقت عاشقی گذاشت و رفت

شدش وهمی توی بیداری و خواب



Hiwa 10-18-2009 02:40 PM

نمي خواستم پا تو دنيات بذارم
پام رو قلبت باشه و بازم بگم دوست دارم
قصه همينجاست که دل تو، راز اين شعرو نفهميد
با نگاهي پر حسرت به نوشته هام مي خنديد
فاصله ي ما، حس گنگ کوچ و درده
نمي خواي اينو بدوني؟ اين جا هرچي برگه زرده
پاييز نوشته ي من، بهارو زندوني کرده
نمي خوام يه روز بفهمي دل من با تو چه کرده
از همون نگاه اول تا ته عشقتو خوندم
ساده بودي تو عزيزم ، من برات قصه مي خوندم
تو بدون هرکي نفس شد، يه روزي نفس رو دزديد
زير پاش شکست و له کرد،اوني که تو سينه لرزيد
نفرت ادما ازهم اين روزا خيلي زياده
دل من جاده رو طي کرد با همين پاي پياده
اخر عاشقيامون هميشه پاييزو درده
يه عبور، يه خط کمرنگ، يادگاري روي سنگه

فرگل 10-18-2009 02:51 PM

رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن


به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن


بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق


تقصیر چشمای تو بود ‌‌‌، وگرنه ما کجا و عشق ؟


سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت


بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت


تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس


تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس


عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم


وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم


رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن


به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن


هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمی دم


یه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دم


همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم


قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم

سادات 10-18-2009 08:59 PM

  • خبر به دورترین نقطه جهان برسد
  • نخواست او به من خسته بی گمان برسد
  • شکنجه بیشتر از این :
  • پیش چشم خودت
  • کسی که سهم توباشد به دیگران برسد
  • چه میکنی؟
  • اگر اورا خواستی یک عمر!
  • به راحتی کسی از راه ناگهان برسد
  • خدا کند...
  • نه نفرین نمی کنم!
  • که مباد بر او...
  • که عاشق او بوده ام ! زیان برسد
  • خدا کند که فقط این عشق از سرم برود
  • خدا کندکه فقط زود ان زمان برسد...!!!

رزیتا 10-18-2009 10:37 PM

نه از خاکم ، نه از بادم ؛
نه در بندم ، نه آزادم ؛
نه آن لیلاترین مجنون ،
نه شیرینم نه فرهادم .
نه از آتش ، نه از سنگم ؛
نه از رومم ، نه از زنگم ؛
فقط مثل تو غمگینم ،
فقط مثل تو دلتنگم .
اگر آبی تر از آبم ؛
اگر همزاد مهتابم ؛
ببین بی تو چه بی رنگم ،
ببین بی تو چه بی تابم .
نه پنهانم ، نه پیدایم ؛
چه غمگینم ، چه تنهایم ؛
نه آرامی به شب دارم ،
نه امیدی به فردایم .
چه امیدی ، چه فردایی ؛
اگه خوشحال ، اگه غمگین ؛
چه فرقی داره تنهایی !

SonBol 10-21-2009 11:25 PM

http://files.myopera.com/sadedel/darkhasti/2a-konim.jpg


خسته ام از لبخند اجباري خسته ام از حرفاي تکراري

خسته از خواب فراموشي زندگي با وهم بيداري



اين همه عشقاي کوتاه و اين تحمل هاي طولاني

سرگذشت بي سرانجام گمشدن تو فصل طوفاني



حقيقت پيش رومون بود ولي باور نميکرديم

همينه روز روشن هم پي خورشيد مي گرديم



نشستيم روبروي هم تو چشمامون نگاهي نيست

نه با ديدن نه با گفتن به قلب لحظه راهي نيست



من و تو گم شديم انگار تو اين دنياي وارونه

که درياشم پر از حسرت هميشه فکر بارونه



سراغ عشقو مي گيريم تو اشک گريه ي آخر

تو درياي ترک خورده ميون موج خاکستر









اکنون ساعت 04:52 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)