پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

deltang 05-16-2009 01:33 PM

پياپي جام زرين دور ميكرد

دو چشمش ناز و ساقي جور ميكرد.

mary.f 05-16-2009 02:47 PM

مدامم مست می دارد نسیم جعد گیسویت
خرابم می کند هر دم فریب چشم جادویت

دانه کولانه 05-16-2009 05:01 PM

نمیدونم چرا با دیدن شعر بالا یاد این شعر از ماموستا هژار افتادم

له تینی کولمه-که-ت جرگ و دلم سوت
له تاوی چاوی جادوت بوم به هاروت
بهشت و کوثر و هنگوین و شیری
به شاباشی دلوپیک عارقی روت

برگردانی زیبا از رباعیات خیام (رسم الخطشو دیگه قاطی نوشتم...)

ساقي 05-16-2009 05:57 PM

صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا بکجا

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

چه نسبتست به رندی صلاح و تقوی را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا

ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

haj_amir 05-16-2009 11:29 PM

مطلب طاعت و پيمان و صلاح از من مست
که به پيمانه کشي شهره شدم روز الست

mary.f 05-17-2009 06:12 AM

روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد

abadani 05-17-2009 08:57 AM

ياد باد آنكه سر كوي توام منزل بود
ديده را روشني از خاك درت حاصل بود

mary.f 05-17-2009 09:08 AM

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

abadani 05-17-2009 09:13 AM

امروز چو من شفیته و مجنون کیست

بر خاک فتاده، با دلی پرخون، کیست

این خود نه منم، خدای میداند و بس

تا آنگاهی که بودم و اکنون کیست

mary.f 05-17-2009 10:14 AM

جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد

دانه کولانه 05-17-2009 10:35 AM

اینم یه شعر بهاری تقدیم به دوستان بهاری
با "خاک"

http://p30city.net/showpost.php?p=42204&postcount=3

mary.f 05-18-2009 08:31 AM

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

ساقي 05-18-2009 01:47 PM



ز عشق ناتمام ما جمال يار مستغني است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روي زيبا را
من از آن حسن روزافزون که يوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زليخا را

abadani 05-18-2009 01:54 PM

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آري به اتفاق جهان مي توان گرفت

ساقي 05-18-2009 02:38 PM

به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای دولت توست
سرشک من که ز طوفان نوح دست برد
ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست

دانه کولانه 05-18-2009 02:48 PM

در جهان عيشي ندارم بي رخت ايدوست دوست
جز تو در عالم نخواهم اي بت عيار يار

ساقي 05-18-2009 02:53 PM

شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما
راست بگو شمع رخت دوش کجا بود کجا
سوی دل ما بنگر کز هوس دیدن تو
دولت آن جا که در او حسن تو بگشاد قبا

دانه کولانه 05-18-2009 02:53 PM

خب تا من جواب آقا مهدی رو میدادم جناب آقا/سرکار خانم ساقی ساقی جواب داده بودند

هر کس که به جان آرزوی وصل تو دارد

دشوار برآید که محقر ثمنست آن

مردی که ز شمشیر جفا روی بتابد

در کوی وفا مرد مخوانش که زنست آن

ساقي 05-18-2009 02:58 PM

آن خواجه را در کوی ما در گل فرورفتست پا
با تو بگویم حال او برخوان اذا جاء القضا
جباروار و زفت او دامن کشان می‌رفت او
تسخرکنان بر عاشقان بازیچه دیده عشق را

دانه کولانه 05-18-2009 03:02 PM

او می​رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می​رود

دانه کولانه 05-18-2009 03:11 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط saghi_saghi (پست 45075)
شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما
راست بگو شمع رخت دوش کجا بود کجا
سوی دل ما بنگر کز هوس دیدن تو
دولت آن جا که در او حسن تو بگشاد قبا

دوست داشتم با این هم مشاعره کنم

ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما
ای از تو آبستن چمن و ای از تو خندان باغ​ها
ای بادهای خوش نفس عشاق را فریادرس
ای پاکتر از جان و جا آخر کجا بودی کجا


علیرضا قربانی - فصل باران (فکر کنم از مولویه)

ساقي 05-18-2009 03:41 PM

چون نالد این مسکین که تا رحم آید آن دلدار را
خون بارد این چشمان که تا بینم من آن گلزار را
خورشید چون افروزدم تا هجر کمتر سوزدم
دل حیلتی آموزدم کز سر بگیرم کار را

mary.f 05-19-2009 06:42 AM

همی گویم و گفته ام بارها
بود کیش من مهر دلدارها

پرستش به مستی است در کیش مهر
برونند زین حلقه هشیارها

abadani 05-19-2009 09:58 AM

من مست مي عشقم هوشيار نخواهم شد
وز خواب خوش مستي بيدار نخواهم شد

mary.f 05-19-2009 02:40 PM

خواب مرا ببسته ای نقش مرا بشسته ای
وز همه ام گسسته ای بی تو بسر نمی شود

abadani 05-19-2009 02:47 PM

اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود
هركه فكرت نكند نقش بود بر ديوار

mary.f 05-19-2009 02:52 PM

در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم

abadani 05-19-2009 02:56 PM

در دير مغان آمد يارم قدحي در دست
او مست و دو چشم من از نرگس مستش مست

mary.f 05-19-2009 03:00 PM

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو و باده و دفتر جایی

abadani 05-19-2009 03:03 PM

دفتر ز شعر گفته بشوي و دگر مگو
الا دعاي دولت سلجوقشاه را

mary.f 05-19-2009 03:18 PM

دولت عشق اگر باز گذاری بکند
یار باز آید و با وصل قراری بکند

abadani 05-19-2009 03:24 PM

روز وصل دوستداران ياد باد
ياد باد آن روزگاران ياد باد

mary.f 05-19-2009 03:28 PM

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

abadani 05-19-2009 03:29 PM

عيب رندان مكن اي زاهد پاكيزه سرشت
كه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

mary.f 05-19-2009 03:33 PM

شاهدان گر دلبری زینسان کنند
زاهدان را رخنه در ایمان کنند

abadani 05-19-2009 03:35 PM

مرا آن دلبر پنهان همي گويد به پنهاني
به من ده جان چه باشد اين گرانجاني

mary.f 05-19-2009 03:36 PM

دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو
که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم

abadani 05-19-2009 03:38 PM

شاهد آن نيست كه مويي و مياني دارد
بنده طلعت آن باش كه آني دارد

mary.f 05-19-2009 03:44 PM

عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند

abadani 05-19-2009 03:46 PM

فغان كين لوليان شوخ شيرين كار شهراشوب
چنان بردند صبر از دل كه تركان خوان يغما را


اکنون ساعت 01:27 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)