ببخشید حرف یادم رفت
ل |
لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
و رنه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست // ص |
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت ض |
صد نام زیاد دوست بر ننگ زدیم
صد تنگ شکر بدین دل تنگ زدیم ای زهرهی ساقی دگر لاف نماند کز سور قرابهی تو بر سنگ زدیم ف |
فلک جنیبه کش شاه نصرت الدین است
بیا ببین ملکش دست در رکاب زده ک |
کف پا به هر زمینی که رسد تو نازنین را
به لب خیال بوسم همه عمر آن زمین را // م |
من رمیده ز غیرت ز پا فتادم دوش
نگار خویش چو دیدم به دست بیگانه ب |
به چشمم بد مردمان عین خوبی است
که من هر چه دیدم ز چشم تو دیدم ج |
با دل گفتم اگر بود جای سخن
با دوست غمم بگو در اثنای سخن دل گفت به گاه وصل با یار مرا نبود ز نظاره هیچ پروای سخن |
جانم بر آن قوم که جانند ایشان
چون گل بجز از لطف ندانند ایشان هرکس کسکی دارد و کس خالی نیست هر یک چو قراضهایم و کانند ایشان ت |
اکنون ساعت 11:31 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)