گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید |
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند |
دوش با من گفت کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش |
شاهدان گر دلبری زین سان کنند زاهدان را رخنه در ایمان کنند |
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود |
دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید |
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست |
تا در ره پيري به چه آيين روي اي دل
باري به غلط صرف شد ايام شبابت |
تو را در دلبری دستی تمامست مرا در بیدلی درد و سقامست |
تو اين شب هاي تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهايي داره مي باره از هر سو خداحافظ گل مريم .گل مظلوم پر دردم نشد با اين تن زخمي به آغوش تو برگردم نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم از اين فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم |
اکنون ساعت 12:21 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)