پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 09-17-2011 11:44 AM


آزادی بیان

http://upload.wikimedia.org/wikipedi...Zweite_Alt.jpg

فردریک کبیر که از سال ۱۷۴۰ تا ۱۷۸۶ بر کشور آلمان حکومت می کرد معتقد به آزادی اندیشه بود و رشد فکری مردم را در گرو آن می دانست. او یک روز سوار بر اسب با همراهانش از یکی از خیابان های برلین می گذشت، گروهی از مخالفان اعلامیه تند و تیزی علیه او بر دیوار چسبانده بودند. فردریک آن را به دقت خواند و گفت: “بی انصافها چقدر اعلامیه را بالا چسبانده اند ما که سوار اسب هستیم آن را به راحتی خواندیم ولی افراد پیاده برای خواندنش به زحمت می افتند. آن را بکنید و پایین تر بچسبانید تا راحت تر خوانده شود”. یکی از همراهان با حیرت گفت: “اما این اعلامیه بر ضد شما و اساس امپراتوری است”. فردریک با خنده پاسخ داد: “اگر حکومت ما واقعا به مردم ظلم کرده و آنقدر بی ثبات است که با یک اعلامیه چند خطی ساقط شود همان بهتر که زودتر برود و حکومت بهتری جای آن را بگیرد، اما اگر حکومت ما بر اساس قانون و نیک خواهی و عدالت اجتماعی و آزادی بیان و قلم است مسلم بدانید آنقدر ثبات و استحکام دارد که با یک اعلامیه از پا نیفتد.”

behnam5555 09-17-2011 12:02 PM


یک تصمیم

آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند! زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است.
آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند! زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را
می‌خواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد: “آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مر‌گ آور ترین سلاح بشری مرد!”
آلفرد، خیلی ناراحت شد. با خود فکر کرد: آیا خوب است که من را پس از مرگ این گونه بشناسند؟
سریع وصیت نامه‌اش را آورد. جمله‌های بسیاری را خط زد و اصلاح کرد. پیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزه‌ای برای صلح و کارهای صلح آمیز شود.
امروزه نوبل را نه به نام دینامیت، بلکه به نام مبدع جایزه صلح نوبل، جایزه‌های فیزیک و شیمی نوبل و … می‌شناسیم. او امروز، هویت دیگری دارد.
یک تصمیم، برای تغییر یک سرنوشت کافی است

behnam5555 09-17-2011 01:10 PM


قره‌قاط کاهنده قوی قند خون


فواید قره‌قاط
------------------

از خواص عمومی قره قاط می‌توان به محرک، تصفیه کننده مزاج، مسکن، ضد اسپاسم، ضد التهاب، ضد اورام، ضد درد، ترمیم کننده زخم، اشتهاآور، ضد نفخ، بادشکن، قابض، ضد اسهال، ملین، ضد عفونی‌کننده، ضد انگل، ضد سرفه، خلط‌آور، مدر قوی، ضد فشارخون و بند آورنده خونریزی‌ها اشاره کرد.

*خواص قلبی و عروقی قره‌قاط
-------------------------------------

از خواص قلبی و عروقی قره قاط می‌توان به محرک، مقوی، خنک کننده، تصفیه کننده خون، مسکن، ضد التهاب، ضد ورم، ضد عفونی‌کننده، بند ‌آورنده خونریزی، ضد چربی خون و کلسترول، ضد تصلب شرائین، ضد تپش قلب، ضد فشارخون و تقویت عروق مویین بدن اشاره كرد.

*خواص گوارشی قره‌قاط
-------------------------------

قره‌قاط تونیک، محرک، اشتهاآور، ضد بلغم، ضد نفخ، ضد التهاب، ضد اسپاسم، ضد درد، ضد دل‌پیچه، ضد اسهال، قابض، ملین، آنتی‌بیوتیک و ضد انگل کرد همچنین قره‌قاط درمان کننده بواسیر فعال، درمان کننده ورم روده یا IBS خصوصا از نوع اسهالی، کم کننده حرارت دستگاه گوارش و معده، بندآورنده خونریزی‌های گوارشی است.

*خواص کلیوی قره‌قاط
--------------------------

قره‌قاط مدّر قوی، خنک کننده مجاری ادرار، رفع کننده سوزش ادرار، مسکن، ضد ورم، ضد التهاب، ضد اسپاسم، محرک، تقویت، ضد عفونی‌کننده کلیه و مجاری ادرار و تسکین درد‌های ناشی از سنگ کلیه است همچنین برای درمان نقرس با بالا رفتن اسید اوریک خون، درمان شب‌ادراری، درمان بی‌اختیاری ادرار، درمان ورم پروستات، درمان بیماری‌های مزمن کلیه و مجاری ادرار و درمان ترشحات غیرعادی در ادرار مفید است.

فراز مجاب، استاد داروسازی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در گفت‌و‌گو با خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبری فارس «توانا» اظهار می‌دارد: قره‌قاط گیاهی دارویی است که در استان‌های شمالی کشور و استان آذربایجان رشد می‌کند.

به گفته وی قره‌قاط دارای خواص مفیدی است و مصرف آن موجب کاهش قندخون و چربی خون می‌شود؛ قره‌قاط مسهل است و برای کسانی که یبوست مزاج دارند، مفید است و خشکی مزاج آنها را برطرف می‌کند.

مجاب اضافه می‌کند: قره‌قاط برای دیابتی‌ها مفید است و قند خون را کاهش می‌دهد همچنین فشار خون را نیز کاهش می‌دهد و گیاه دارویی بسیار خوبی است.

مرتضی صفوی متخصص تغذیه در گفت‌و‌گو با خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبری فارس «توانا» اظهار می‌دارد: گیاه دارویی قره‌قاط درختچه کوچکی است که به ارتفاع 60 سانتیمتر رشد می‌کند، ضد میکروب است که آزمایشگاه‌های کلینیکی اثر ضدمیکروبی آن را ثابت کرده‌اند.

به گفته وی قره‌قاط برای تثبیت کلاژن اثرات مفیدی از خود نشان داده است و در ساخت تاندوم‌ها نقش اصلی بر عهده دارد و برای التهاب‌های روماتیسمی و امراض دهان، استخوان و مفاصل بسیار مفید است.

این متخصص تغذیه بیان داشت: قره‌قاط کاهنده شکنندگی مویرگ‌هاست و ضد تجمع پلاکت‌ها است و خواصی مشابه با آسپرین و گیاه سیر دارد همچنین برای شل کردن عضلات صاف نیز می‌توان از گیاه قره‌قات استفاده کرد.


behnam5555 09-17-2011 01:22 PM


behnam5555 09-17-2011 01:47 PM


مگسی را کشتم

نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است

و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است

طفل معصوم به دور سر من میچرخید

به خیالش قندم

یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گندم

ای دو صد نور به قبرش بارد

مگس خوبی بود


من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد

مگسی را کشتم


مرحوم حسین پناهی




behnam5555 09-27-2011 10:38 PM

بیماری فرهنگی

این متن توهین به كسی نیست سیاسی هم نیست فقط بیانگر بیماری فرهنگی است.... فكر كنید، شاید این فكر كردن مقدمه تغییر باشد. به امید آن روز ..!
اول: ایرانی ها شبی یک ساعت به عملکرد آنروزشان بیاندیشند .
دوم: ایرانی ها قبل از پرتاب فحش به بیرون، دهانشان را ببندند و تا بیست بشمرند.بخصوص وقتی توی خیابان و جلوی دیگران هستند.
سوم: هر خانواده‌ی ایرانی هر روز یک روزنامه بگیرد، حتی اگر شده کیهان و یالثارات!
چهارم: هر فرد ایرانی تعهد کند که هر ماه یک کتاب تازه بخواند، حتی خلاصه مبانی لوله کشی عمومی!
پنجم: رانندگان به جای فاصله ی خالی بین شلوار و جوراب دختری در آن طرف خیابان به داشبورد جلوی چشمشان نگاه کنند و سرعت از حد مجاز در هیچ شرایطی تجاوز نکند.
ششم: همه به خودشان تلقین کنند که این کسی که می خواهیم کلاهش را برداریم تا شب برای عزیزمان هدیه ببریم، خودش عزیزِ یک نفرِ دیگر است.
هفتم: بفهمیم كه زرنگی ضایع كردن حق دیگران نیست بلكه با رعایت حقوق دیگران رسیدن به حقوق خودمان است.
هشتم: بفهمیم كه اگر صاحب یك بوتیك هستیم شغل ما بوتیك دار است یا اگر راننده تاكسی هستیم شغل ما راننده است. نه اینكه همه دزد و كلاهبردار باشیم و از شغلمان فقط برای راهی به رسیدن به كلاهبرداری استفاده كنیم .به شغلمان احتراما بگذاریم و بگذاریم "دزدی" فقط برای كسی باشد كه شغلش فقط دزدی است.
نهم: مردهای ایرانی یک بار برای همیشه قبول کنند که زنها، جزو املاکشان نیستند و خودشان عقل دارند. عشق و رابطه و آشنایی هم بازی برد و باخت و فتح قلمرو دیگران نیست.
دهم: مردها تمرین کنند که رد عبور زنی را با نگاه شخم نزنند و زنان تمرین کنند که جواب سلام مردان را با خونسردی و لبخند بدهند چون به معنای .… نیست.
یازدهم: ورزشکاران ما بعد از باخت به رقیب تبریک بگویند و دهانشان را تا نیم ساعت بعد از هر باخت یا برد ببندند.
دوازدهم: ایرانی‌ها به جای تمسخر شکل ظاهری سیاستمداران ، فکر کنند که ایراد واقعی کار آن شخص در کجاست.
سیزدهم: به نمایشگاه کتاب اگر می روند برای (کتاب) بروند.
به خیابان فرشته می روند برای (عبور) از خیابان فرشته باشد.
و در کل به هر قبرستانی می روند برای خاطر (همان قبرستان) باشد.
چهاردهم: این آخری از همه سختتر است و اینكه دروغ نگوییم . همانطور كه فكر می كنیم عمل كنیم. فراموش نكنیم ریا كه اكنون عادت و عرف جامعه شده است درواقع یك بیماری اجتماعی است


behnam5555 09-27-2011 10:42 PM


داستان فرعون و شیطان

فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد. روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن.
فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد. فرعون پرسید کیستی؟ ناگهان دید که شیطان وارد شد. شیطان گفت خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست. سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد. بعد خطاب به فرعون گفت من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟
پس شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی. شیطان پاسخ داد زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می آید.


behnam5555 09-27-2011 10:43 PM



نکاتی بسیار، قابل تامل درباره فقر

فقر اینه که ۲ تا النگو توی دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توی دهنت؛
فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛
فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛
فقر اینه که بچه ات تا حالا یک هتل ۵ ستاره رو تجربه نکرده باشه و تو هر سال محرم حسینیه راه بندازی؛
فقر اینه که ماجرای عروس فخری خانوم و زن صیغه ای پسر وسطیش رو از حفظ باشی اما ماجرای مبارزات بابک خرمدین رو ندونی؛
فقر اینه که از بابک و افشین و سیاوش و مولوی و رودکی و خیام چیزی جز اسم ندونی اما ماجراهای آنجلینا جولی و براد پیت و سیر تحولی بریتنی اسپرز رو پیگیری کنی؛
فقر اینه که وقتی با زنت می ری بیرون مدام بهش گوشزد کنی که موها و گردنشو بپوشونه، وقتی تنها میری بیرون جلو پای زن یکی دیگه ترمز بزنی و بهش بگی خوششششگلهههه؛
فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در ۳ ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛
فقر اینه که ۶ بار مکه رفته باشی و هنوز ونیز و برج ایفل رو ندیده باشی؛
فقر اینه که فاصله لباس خریدن هات از فاصله مسواک خریدن هات کمتر باشه؛
فقر اینه که کلی پول بدی و یک عینک دیور تقلبی بخری اما فلان کتاب معروف رو نمی خری تا فایل پی دی اف ش رو مجانی گیر بیاری؛
فقر اینه که حاجی بازاری باشی و پولت از پارو بالا بره اما کفشهات واکس نداشته باشه و بوی عرق زیر بغلت حجره ات رو برداشته باشه؛
فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛
فقر اینه که ۱۵ میلیون پول مبلمان بدی اما غیر از ترکیه و دوبی هیچ کشور خارجی رو ندیده باشی؛
فقر اینه که ماشین ۴۰ میلیون تومانی سوار بشی و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛
فقر اینه که به زنت بگی کار نکن ما که احتیاج مالی نداریم؛
فقر اینه که بری تو خیابون و شعار بدی که دموکراسی می خوای، تو خونه بچه ات جرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات رو شکسته؛
فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛
فقر اینه که تولستوی و داستایوفسکی و احمد کسروی برات چیزی بیش از یک اسم نباشند اما تلویزیون خونه ات صبح تا شب روشن باشه؛
فقر اینه که وقتی ازت بپرسن سرگرمی و هابیهای تو چی هستند بعد از یک مکث طولانی بگی موزیک و تلویزیون؛
فقر اینه که در اوقات فراغتت به جای سوزاندن چربی های بدنت بنزین بسوزانی؛
فقر اینه که با کامپیوتر کاری جز ایمیل چک کردن و چت کردن و موزیک گوش دادن نداشته باشی؛
فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت باشه؛


behnam5555 09-27-2011 10:45 PM

قلندرنامه:
گفت از ( فتح) و فتوحِ بسیار
وعده ها رفت به سوی تکرار
جامها رفت ز کف اما گفت
(شب دراز است و قلندر بیدار)
کاپلو آمد و فیروز و امیر
باختها رفت برون از آمار
جام حذفی نشد چاره ی درد
شب دراز است و قلندر بیـمار
از ترانسفر نشد آبی گرم
مهره ها لایق جرز دیوار
خسته از بمب و ترقه شد و رفت
شب دراز است و قلندر بیـزار
دوستان تیغ کشیدند از رو
زین همه باختنِ ماتم بار
وعده دیگر نشد چاره ی کار
شب دراز ست و قلندر بی یـار
رتبه ی سیزدهم و هفدهمی
بردش اینک به پای دیوار
بس کلنگ زد ولی کمپ ندید
شب دراز است و قلندر بیـکار
آنکه عمری زری بافته بود
آمده بهر علاج و تیمار
ادعا دارد و بس حرفِ درشت
شب دراز است و قلندر بیدار!


behnam5555 09-27-2011 10:47 PM

واقعا این گونه است؟

دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند.بین راه سرموضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند.
یکی از آنها از سر خشم؛بر چهره دیگری سیلی زد.دوستی که سیلی خورده بود؛ سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شنهای بیابان نوشت: امروز… بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد.آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند.
تصمیمگرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند.ناگهان شخصی که سیلی خورده بود؛ لغزید و در آب افتاد تا جایی که نزدیکبود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد.
بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت؛ یر روی صخره ای سنگی این جمله را حککرد: امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد.دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی ترا آزردم؛ تو آن جمله راروی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟!
دیگری لبخند زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار میدهد؛ باید روی شنهای صحرابنویسیم تا بادهای بخشش؛ آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق مامیکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادهاببرد




اکنون ساعت 12:46 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)