در سینه دلش ز نازکی بتوان دید
مانندهٔ سنگ خاره در آب زلال |
لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم |
ماهی که نظیر خود ندارد به جمال
چون جامه ز تن برکشد آن مشکین خال |
لب و دندانت را حقوق نمک
هست بر جان و سینه های کباب |
بسته بر آخور او استر من جو میخورد
تیزه افشاند به من گفت مرا میدانی |
یاقوت جانفزایش از آب لطف زاده
شمشاد خوشخرامش در ناز پروریده |
هوای منزل يار آب زندگانی ماست
صبا بيار نسيمی ز خاک شيرازم |
مجد دین سرور و سلطان قضات اسماعیل
که زدی کلک زبان آورش از شرع نطق |
قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست |
تا کس امید جود ندارد دگر ز کس
آمد حروف سال وفاتش امید جود |
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست
نقطه دوده که در حلقه جیم افتادست |
تا کس امید جود ندارد دگر ز کس
آمد حروف سال وفاتش امید جود |
دل من در هوس روی تو ای مونس جان
خاک راهیست که در دست نسیم افتادست |
تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست |
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما |
آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت
یار شیرین سخن نادره گفتار من است |
ترسم که صرفه ای نبود روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما |
آن گوش که حلقه کرد در گوش جمال
آویزهٔ در ز نظم حافظ بادش |
شراب خورده و خوی کرده می روی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت |
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود |
دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت
امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است |
تو را که هر چه مراد است در جهان داری چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری |
یعنی بیا که آتش موسی نمود گل
تا از درخت نکته توحید بشنوی |
یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان |
نداي عشق تو ديشب در اندرون دادند
فضاي سينه حافظ هنوز پر ز صداست |
تو را رسد شکر آویز خواجگی گه جود که آستین به کریمان عالم افشانی |
يارب كجاست محرم رازي كه يك زمان
دل شرح آن دهد كه چه گفت و چه ها شنيد |
در شگفتم که در این مدت ایام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت |
تو خوش مي باش با حافظ برو گو خصم جان مي ده
چو گرمي ازتو مي بينم چه باك از خصو دم سردم |
من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی در خزانه به مهر تو و نشانه توست |
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهای و در آرزو ببست |
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود |
دلبرم عزم سفر کرد خدارا یاران
چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست |
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو |
واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید
من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود |
دارای جهان نصرت دین خسرو کامل یحیی بن مظفر ملک عالم عادل |
لطف خدا بیشتر از جرم ماست
نکته سر بسته چه دانی خموش |
شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است |
تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلك شيوه او پرده دري بود |
داور دین شاه شجاع آن که کرد
روح قدس حلقه امرش به گوش |
اکنون ساعت 06:14 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)