شراب روي يار ساقي به جامي امشب لطفي نما خمــــارم جامي از آن شـــــــــــراب گلگــــون روي يارم يا مست كن بســــوزان اين جامـــه بر تنم را يا طاقتم بيفــــــــــــــزا ، راهي دگــــر ندارم مائيم ودردعشق وچشمــــي كه هردم از آن چون ابر نوبهــــــــــــــــاران خــــون جگر ببارم اي باد صبحگـــــــــاهان از كــــوي او گذر كن احوال ديده ام را برخـــــــــــــــــــوان بر نگارم من ارچه با خيالش مست و خــرابم امشب گو كـز غم فراقش تا صبـــــــــــح جان سپارم رازي كه از دهانش آيد به گــــوش جــــــــانم چون مردگان ز صورش مستانه ســــــــربرآرم آنگه دوباره ميـــرم تا از تنـــــم بســـــــــــازم خاكي به راه كـــوي آن شــــــــــاه تاجـــدارم در چشمم از خيالش خوابي گـــــــــــذر ندارد شايد به خواب بينــم آن ماه در كنـــــــــــــارم يا جامي از سبويش ، يا حلقه اي ز مــــويش ساقي نزديك صبح شد ، نمانده است قرارم عبدالله حبيبي |
]
یك سبد پر ز ستاره با ماست روی یك سفره احساس كه بین من و تو پیداست قلب من سخت اسیر احساس عشق تو قطره اشكی است كه از گوشه چشمت پیداست روح تو یك گل سرخ تنهاست حس من چون یك موج در تب و تاب دریاست دستم از دوری دستت تنهاست چشم تو رنگ قشنگی است كه در برگ درختان پیداست. |
شب فرا می رسد با سكوتی سرد
باز فكرم به سوی تو است ای مرد كی به سوی من می آیی نمی دانم این شده است برای من غصه و یك درد |
من با صدای ستار این اهنگ گوش کردم |
تونبودي
در زد کسي از سمت خيابان ، تونبودي برخاستم از خواب هراسان ، تونبودي در هشتي تاريک صدايي به زمين خورد مانند ترک خوردن انسان ، تونبودي پاشويه پر از برگ شد و ماه فرو رفت در شاخه ي تاريک درختان ، تونبودي اي قصه ي شرقي! ندميدي و شبم ماند در اين شب تاريک و هراسان ، تو نبودي اي رايحه ي سوره ي يوسف ، نوزيدي اي عطر غزل هاي سليمان ، تونبودي اي عشق من اي غنچه ي نارس ، نشکفتي اي روح من اي نيمه ي پنهان ، تو نبودي عبدلجبار کاکایی |
در خانه ي من هميشه چراغ ها
به خاموشي فکر مي کنند و تلفن ها به پيغام هاي بي جواب در خانه ي من تنهايي پر از گلدان هاي پر حرف است از خواب که بيدار مي شوم به لب هايم دست مي کشم مطمئن مي شوم ديشب کسي را نبوسيده ام کسي را خواب نديده ام اما هميشه اينطور نيست روزهايي هست که در آن شبيه پيرمردي هستم که عصايش را دور انداخته و مانند کودکي دنبال باد مي دود ... احسان موحد |
ای خوشا سودای دل از دیده پنهان داشتن
مبحث تحقیق را در دفتر جان داشتن دیبهها بی کارگاه و دوک و جولا بافتن گنجها بی پاسبان و بی نگهبان داشتن بنده فرمان خود کردن همه آفاق را دیو بستن، قدرت دست سلیمان داشتن در ره ویران دل، اقلیم دانش ساختن در ره سیل قضا، بنیاد و بنیان داشتن دیده را دریا نمودن، مردمک را غوصگر اشک را مانند مروارید غلطان داشتن از تکلف دور گشتن، ساده و خوش زیستن ملک دهقانی خریدن، کار دهقان داشتن رنجبر بودن، ولی در کشتزار خویشتن وقت حاصل خرمن خود را بدامان داشتن روز را با کشت و زرع و شخم آوردن بشب شامگاهان در تنور خویشتن نان داشتن سربلندی خواستن در عین پستی، ذرهوار آرزوی صحبت خورشید رخشان داشتن پروین اعتصامی |
تنها دلیلی که
با خدا دوست نیستم به گذشته های دور بر می گردد اینکه خانواده شش نفره ما در اتاق کوچکی زندگی می کرد و خدا که تنها بود خانه اش از خانه ی ما بزرگ تر بود ! . . سابیر هاکا |
امشب هوس یار به سر دارم و از او خبری نیست
هر چند بهار است ولی بی دل و دلبر ثمری نیست فردا که روم من به سراغش به کجا سر بگذارم افسوس که از آن آغوش گرم وسر زلفش خبری نیست چند است هوای رخ دلبر به دل افتاد خدایا اما چه رخی کز غم دوریش برایم بصری نیست به هوای رخ دلدار دلم را پر شادی کنمو راه پر از گل اما چه کنم کاین صنمم را ز گناه و زدیارم گذری نیست گفتم بروی می شکنم می گریم می روم از هوش او را زشکستن زگسستن ز بریدن حذری نیست دارم به سرم تا غزلی از لب لعلش بسرایم صد حیف و صد افسوس که از قافیه سازم خبری نیست..... |
امشب هوس یار به سر دارم و از او خبری نیست
هر چند بهار است ولی بی دل و دلبر ثمری نیست فردا که روم من به سراغش به کجا سر بگذارم افسوس که از آن آغوش گرم وسر زلفش خبری نیست چند است هوای رخ دلبر به دل افتاد خدایا اما چه رخی کز غم دوریش برایم بصری نیست به هوای رخ دلدار دلم را پر شادی کنمو راه پر از گل اما چه کنم کاین صنمم را ز گناه و زدیارم گذری نیست گفتم بروی می شکنم می گریم می روم از هوش او را زشکستن زگسستن ز بریدن حذری نیست دارم به سرم تا غزلی از لب لعلش بسرایم صد حیف و صد افسوس که از قافیه سازم خبری نیست..... |
اکنون ساعت 09:34 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)