وز برای صید دل در گردنم زنجیر زلف
چون کمند خسرو مالک رقاب انداختی |
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را |
او به خونم تشنه و من بر لبش تا چون شود
کام بستانم از او یا داد بستاند ز من |
نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد |
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
از بهر چه او فکندش اندر کم و کاست |
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود |
دوستان جان داده ام بهر دهانش بنگرید
کاو به چیزی مختصر چون باز می ماند ز من |
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم |
مشنو سخن خصم که بنشین و مرو
بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا |
ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
جامی به یاد گوشه محراب میزدم |
اکنون ساعت 05:16 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)