پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 09-29-2011 09:02 AM


عشق از زبان بچه ها یعنی چی؟

سوال های زیر را از بچه های پنج تا ده ساله پرسیده اند . اما انگار جواب های انها خیلی هم بچه گانه نیست!

بهترین سن برای ازدواج چند سالگی است ؟
84 سالگی! چون در ان سن مجبور نیستید کارکنید و می توانید هی دراز بکشید و فقط همدیگر را دوست داشته باشید.} جودی ، 8ساله

مهدکودکم که تمام بشود ،میروم و برای خودم دنبال زن میگردم } تام ،5 ساله

در اولین قرار ملاقات ، زن و مردها به هم چه می گویند ؟

{در اولین قرار ملاقات فقط به هم دروغ می گویند و این معمولاباعث می شود که از هم خوششان بیاید و یک قرار دوم بذارند } مایک ، 10 ساله .

مساله حیاتی : بهتر است ادم مجرد بماند یا ازدواج کند ؟

دختر ها بهتر است مجرد بمانند ، اما پسر ها باید ازدواج کنند چون یک نفر را لازم دارند که دنبالشان راه بیفتد و تمیز کند !} لینت ، 9 ساله .

{ بابا این چیز ها سردرد می اورد . من فقط یک بچه ام . من همچین بدبختی هایی را نمی خواهم}کنی ، 7 ساله .

چرا دو نفر عاشق هم می شوند ؟

{ هیچ کس نمی داند چه اتفاقی می افتد ، ولی من شنیده ام که یک ربط هایی به بویی که ادم می دهد دارد ، برای همین است که مردم این قدرعطر و ادکلن می خرند } جین ، 9 ساله .


{می گویند یکی به قلب ادم تیر می زند و این حرف ها ، ولی مثل اینکه بقیه اش این قدر درد ندارد }هارلن ، 8 ساله .

عاشق شدن چطوری است ؟

مثل یک بهمن که برای زنده ماندن باید زود از زیر ان فرار کنی } راجر ، 9 ساله .

{ اگر عاشق شدن مثل یاد گرفتن حروف الفبا سخت است ، من یکی که نمی خواهم ، خیلی طول می کشد !} لئو ، 7 ساله .

نقش خوشتیپی در عشق

{اگر می خواهید کسی که در حال حاضر جزئی از خانواده تان نیست ، دوستتان داشته باشد ، خیلی مهم نیست که خوشگل باشید }ژوانه ، 8 ساله .

{فقط قیافه مهم نیست . من را نگاه کنید . خیلی خوشتیپم . اما هنوز کسی پیدا نکرده ام که با من ازدواج کند } گری ، 7 ساله .

{ زیبایی یک چیز ظاهری است ، نمی تواند خیلی ماندگار باشد } کریستینه ، 9 ساله .

چرا عشاق دست هم را می گیرند ؟

{می خواهند مطمئن شوند که حلقه هایشان نمی افتد ، چون خیلی بالایش پول داده اند }دیو، 8 ساله.

عقاید محرمانه درباره ی عشق

{من عشق را دوست دارم ، فقط به شرطی که وقتی تلویزیون کارتون می دهد ،اتفاق نیفتد .} انیتا ، 6 ساله .

{عشق ادم را پیدا می کند ، حتی اگر خودت را از ان پنهان کنی .من از پنج سالگی تلاش دمی کنم که خودم را از ان پنهان کنم ولی دختر ها مدام پیدایم می کنند } بابی ، 8 ساله .

{خیلی دنبال عشق نیستم .فکر می کنم کلاس چهارم بودن به اندازه کافی سخت است }رژینا ، 10 ساله .

ویژگی های شخصی برای اینکه عاشق خوبی باشید

{یکی از شما باید بلد باشد که خوب چک بنویسد ،چون حتی اگر صد هزار کیلو هم عشق داشته باشید ، باز هم یک قبض هایی هست که باید پرداخت کنید }اوا ، 8 ساله .

راه هایی که می شود کسی را عاشق خودتان کنید

{به انها بگویید که فروشگاه های زنجیره ای شکلات دارید } دل ، 6 ساله .

{یک سری کار ها را نکنید . مثلا کتانی سبز بدبو داشته باشید ...ممکن است با این کارتان توجه کسی را جلب کنید اما توجه ، عشق نیست . }الونزو ، 9 ساله .

{ یکی از راه هایش این است که دختر مورد نظر را برای غذا خوردن بیرون دعوت کنید . حتما یک چیزی بخرید که دوست دارد ؛ مخصوصا سیب زمینی سرخ کرده . } بارت ، 9ساله .

چطوری می شود فهمید دو تا ادمی که توی رستوران غذا می خورند عاشق هم هستند ؟

{ فقط نگاه کنید و ببینید که مرد صورت حساب رابر میدارد یا نه . این راهی است که میشود فهمید عاشق شده یا نه } جان ، 9 ساله .

{ عاشق ها فقط به هم خیره می شوند و غذایشان سرد میشود . بقیه بیشتر به غذا توجه می کنند} براد ، 8 ساله .

{ اگر یکی از انها دسر هایی سفارش بدهند که با اتش درست می کنند ، عاشقند . چون یعنی قلب خودشان هم انجوری است ... توی اتش } کریستینه ، 9 ساله .



وقتی مردم می گویند : دوستت دارم ، به چه فکر می کنند ؟

{به خودشان می گویند :بله واقعا دوستش دارم . ولی کاش میشد حداقل روزی یکبار دوش بگیرد . }میشله ، 9 ساله .

چطور میشود عاشق ماند ؟

{اسم زنتان رافراموش نکنید ... این کار کل عشق را نابود می کند .} راجر ، 8 ساله .


{همسرتان را زیاد ببوسید . این کار باعث میشود او یادش برود که شما هیچ وقت اشغال را بیرون نمی گذارید } رندی ، 8 ساله .

behnam5555 09-29-2011 09:10 AM


وقتی میخوای یه کاری انجام بدی...!!!

اول خوب فکر کن...

بعد به حرف دلت گوش بده...

، بعد به خدا توکل کن...

و بعد اون کاری را انجام بده که زنت می گه...!!!

behnam5555 09-29-2011 09:12 AM


ماجرای سربازی رفتن خانوم‌ها!!

صبحگاه:

فرمانده: پس این سربازه‌ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !) کجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن

ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...
سلام سارا جان
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان
ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی...

صبحانه:

وا... آقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟
بچه‌ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفع میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم

بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)

فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه ...
آره، تازه پاره هم میشه ...
وای وای خاک میره تو دهنمون ...
من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...

ناهار

این چیه؟ شوره
تازه، ادویه هم کم داره
فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمی‌خورم، دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!
بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟
برو خودت غذا درست کن
والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی‌کنم، حالا واسه تو ...
چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد

بعد از ناهار

فرمانده: کجان اینا؟
معاون: رفتن حمام
فرمانده با لگد درب حمام را باز میکنید و داد میکشد، اما صدای داد او در میان جیغ سربازه‌ها گم میشود...
هوووو.... بی شعور
مگه خودت خواهر مادر نداری...
بی آبرو گمشو بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!)

بعد از ظهر

فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟
یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
جوجه بدون برنج
رژیمی عزیزم؟
آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.

شب در آسایشگاه

یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟
فرمانده: بله بسیار زیاد!
خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم
فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!

فرمانده میره تو آسایشگاه:
وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو
راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو
فرمانده: بلندشید برید بخوابید!
همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند
فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟
واستا ناخونای پای مهشید جون لاکش تموم بشه بعد میریم.
آره فری جون؛ صبر کن این یکی پام مونده
فرمانده: به من میگی فری؟؟ سرباز! بندازش انفرادی.
سرباز: آخه گناه داره، طفلکی
مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان! عجبا!



behnam5555 09-29-2011 09:14 AM

لبخند تو ببینم

گوسفنده با باباش دعواش میشه
میره سر خیابون میگه: دربست کشتارگاه


به جوجه تیغی میگن: آرزوت چیه؟
اشک تو چشماش جمه میشه میگه: بغلم میکنی؟

به دو دلیل زنها فوتبالیست نمیشن:
1.عمرا 11 تا زن یجور لباس بپوشن
2.عمرا بازی بعدی همون لباسو بپوشن


به غضنفر خبر میدن که بابا شدی میگه به زنم نگید میخوام غافلگیرش کنم

از دختره می پرسن شوهر چند حرف داره؟ میگه اگه پیدا بشه حرف نداره
از غضنفر پرسیدند: "اسم کوچیك فردوسی چیه ؟"گفت: میدان

از غضنفر میپرسن بنظر تو سخت ترین کار چیه؟
میگه: نمک تو نمکدون ریختن، چون سوراخ هاش خیلی ریزه



behnam5555 09-29-2011 09:24 AM



دوره شاعران

ما را همین بس است كه داریم درد عشق
مقصود ما ز وصل تو بوس و كنار نیست

عبید زاكانی
گفتی تو نه گوشی (!) كه سخن گویمت از عشق
ای نادره گفتار كجا گوش‌تر از من؟

شهریار
خواهم از گریه دهم خانه به سیلاب امشب
دوستان را خبر از چشم پرآبم مكنید

محتشم كاشانی
به حال سعدی بیچاره قهقهه چه زنی
كه چاره در غم تو، های های می‌داند

سعدی

ز جان شیرین‌تری ای چشمه‌ی نوش
سزد گر گیرمت چون جان در آغوش

نظامی

لبخند معاوضه كن با جان شهریار
تا من به شوق این دهم و آن ستانمت

شهریار

چگونه شاد شود اندرون غمگینم؟
به اختیار كه از اختیار بیرون است

حافظ

به چشمك این همه مژگان به هم مزن یارا!
كه این دو فتنه به هم می‌زنند دنیا را

شهریار

گاهی به نوشخند لبت را اشاره كن
ما را به هیچ صاحب عمر دوباره كن

فروغی بسطامی

خیال حوصله بحر می‌پزد هیهات
چه‌هاست در سر این قطره محال‌اندیش

حافظ

عجب عجب كه برون آمدی به پرسش من
ببین ببین كه چه بی‌طاقتم ز شیدایی

مولانا

آرامِ دل غمگین، جز دوست كسی مگزین
فی‌الجمله همه او بین، زیرا همه او دیدم

فخرالدین عراقی

منم شرمنده زین یاری كه كردی
همین باشد وفاداری كه كردی

وحشی بافقی

بده یك بوسه تا ده واستانی
از این به چون بود بازارگانی!؟

نظامی

ما را همین بس است كه داریم درد عشق
مقصود ما ز وصل تو بوس و كنار نیست

عبید زاكانی

چندین شكستِ كارِ منِ دلشكسته چیست؟
ای هرزه‌گرد مگر نیست كار دگرت؟

وحشی بافقی

مرا هجران گسست از هم، رگ و بند
مرا شمشیر زد گیتی، تو را مشت

پروین اعتصامی

گفتی تو نه گوشی (!) كه سخن گویمت از عشق
ای نادره گفتار كجا گوش‌تر از من؟

شهریار

آخرالامر گل كوزه‌گران خواهی شد
حالیا فكر سبو كن كه پر از باده كنی

حافظ

جمالش كرد حیرانم، چه ماه است آن نمی‌دانم
كه چشم از كشف ماهیت، نمی‌بندد تأمل را

اوحدی مراغه‌ای
كی توان حق گفت جز زیر لحاف
با تو ای خشم‌آور آتش‌سجاف!

مولانا

دریا و كوه در ره و من خسته و ضعیف
ای خضر پی‌خجسته مدد كن به همتم

حافظ

در راه عشق وسوسه‌ی اهرمن بسی است
پیش آی گوش دل به پیام سروش كن

حافظ

خواهم از گریه دهم خانه به سیلاب امشب
دوستان را خبر از چشم پرآبم مكنید

محتشم كاشانی

می می‌كشیم و خنده‌ی مستانه می‌زنیم
با این دو روزه‌ی عمر چه‌ها می‌كنیم ما

صائب تبریزی

به حال سعدی بیچاره قهقهه چه زنی
كه چاره در غم تو، های های می‌داند

سعدی

از هر طرف كه رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

حافظ

تو را زین پس جز فرشته نخوانم
ازیرا كه تو آدمی را نمانی!

فرخی سیستانی

آن دگر گفت ای گروه زرپرست
جمله خاصیت مرا چشم اندرست

مولانا

مكن از خواب بیدارم خدا را
كه دارم خلوتی خوش با خیالش

حافظ

خواب مرگم باد اگر دور از تو خوابم آرزوست
خون خورم بی‌چشم مستت گر شرابم آرزوست

اهلی شیرازی

چون نماید به تو این دولت روی
رو در آن آر و به كس هیچ مگوی

جامی

نمی‌دانم كه دردم را سبب چیست؟
همی دانم كه درمانم تویی بس

اوحدی مراغه‌ای

گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نكنیم

حافظ

ما شبی دست برآریم و دعایی بكنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بكنیم

حافظ
آه از راه محبت كه چه بی‌پایان است
با دو منزل كه یكی وصل و یكی هجران است

صیدی

مرا صائب به فکر کار عشق انداخت بیکاری
عجب كاری برای مردم بیكار پیدا شد!

صائب تبریزی

رو مسخرگی پیشه كن و مطربی آموز
تا داد خود از كهتر و مهتر بستانی

انوری

گر به خشم است و گر به عین رضا
نگهی باز كن كه منتظریم

سعدی

من مریض درد عصیانم كه درمانم تویی
دردمند این‌چنین محتاج درمان شماست!

محتشم كاشانی

من چون نزنم دست كه پابند منی
چون پای نكوبم كه توئی دست‌زنان

مولانا

حباب‌وار براندازم از روی نشاط كلاه
اگر ز روی تو عكسی به جام ما افتد

حافظ

مرا كه سِحر سخن در جهان همه رفته است
ز سِحر چشم تو بیچاره مانده‌ام مسحور

سعدی

این بدان گفتم كه تا هر بی‌فروغ
كم زند در عشق ما لاف دروغ

عطار

مجلس تمام گشت و به پایان رسید عمر
ما همچنان در اول وصف تو مانده‌ایم

سعدی

ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت

حافظ


behnam5555 09-29-2011 10:03 AM

زن یعنی چه؟

می گویند زن، چراغ خانه است. لابد شنیده اید که در همین راستا، بعضی ها طرفدار”چهلچراغ” شده اند
و بعضی ها طرفدار”صرفه جویی در مصرف برق“!
با این حساب می شود این تعاریف را نیز ارائه داد:


* دوست دختر:
چراغ گرد سوز! (در بلاد کفر، آن را GF می گویند.)
تحقیقات نشان داده این لغت، مخفف عبارت Gerdsooz Fitile (فتیله گردسوز) می باشد.
که در شرایط اضطراری، روشنایی اندکی می افروزد و خاموش شدنش سه سوته است و یک فوته!)

* معشوق:


لامپ مهتابی! (در راستای رمانتیک بودن قضیه!)

* همسر موقت:
لامپ کم مصرف!

* همسر دائم:
همان چراغ خانه.



* همسر مطلقه:
لامپ سوخته!


* همسر ایده آل:
چراغ جادو!( هردو افسانه اند!)

شعر مرتبط:

با غول چراغ ، آرزویی بکنید
از او طلب فرشته خویی بکنید
یک دانه بس است زن، مگر نشنیدید
“در مصرف برق صرفه جویی بکنید”؟!

behnam5555 09-29-2011 10:08 AM

نوشته پشت تریلی!!
  1. آب رادياتور ماشين بخور محتاج نامردان نباش!
  2. آدم ديوانه را بنگي بس است # خانه پرشيشه را سنگي بس است!
  3. اتوبوس من غصه نخور ، منم يه روز بزرگ ميشم ! ( ژيان )
  4. اگر از عشقت نکنم گريه و زاري # به جهنم که مرا دوست نداري !
  5. اگه الله کند ياري چه اف باشد چه سوسماري !
  6. اگر خواهي بميري بي بهانه بخور ماست و خيار و هندوانه !
  7. التماس2A !
  8. اي بلبل اگر نالي من با تو هم آوازم # تو عشق گل داري،من عشق گل اندامي !
  9. اي روزگار با ما شدي ناسازگار!
  10. بپر بالا که گيرت نمياد !
  11. باغبان در را مبند من مرد گلچين نيستم # من خودم گل دارم و محتاج يک گل نيستم!
  12. بحث30يا30 ممنوع !
  13. بخور و بخواب کارمه الله نگهدارمه!
  14. به مادرت رحم کن کوچولو ! نوکرتم ننه!
  15. بهتر ازمن چه کسي جواب :به تو چه فضولي ؟
  16. تا جام اجل نکردم نوش هرگز نکنم تو را فراموش !
  17. تا سگ نشوي کوچه و بازار نگردي # تا کوچه و بازار نگردي نشوي گرگ بيابان!
  18. تاکسي نارنجي از من نرنجي!
  19. تجربه نام مستعاري است که بر خطاهاي خود ميگذاريم!
  20. جرم به دنيا آمدن ‹‹‌ شهرت =پشيمان -- نشاني=بي نشان ››!
  21. جون من داداش يه خورده يواش!
  22. جهان باشد دبستان و همه مردم دبستاني # چرا بايد شود طفلي ز روز امتحان غافل؟!!
  23. داداش مرگ من يواش امان از دست گلگير ساز و نقاش!
  24. دختر ار بهر عفت ميکند چادر به سر # نامه را از زير چادر ميدهد دست پسر!
  25. درخت مکر زن صد ريشه دارد # فلک از دست زن انديشه دارد!
  26. در طواف شمع ميگفت اين سخن پروانه اي # سر پيچ سبقت نگير جانا مگر ديوانه اي!
  27. دلبرا دل به تو دادم که به من دل بدهي # دل ندادم که به من ساندوچ و دلمه دهي!
  28. دلبري دارم چو مار عينکي # خوشگل و زيبا ولي کم پولکي!
  29. دنبالم نيا آواره ميشي!
  30. دنيا همه هيچ و اهل دنيا همه هيچ # اي هيچ تر از هيچ تو بر هيچ مپيچ!
  31. دو دو تا هفتا کي به کيه!
  32. حالا که خر تو خره ماهم پيرايدم ( ژيان ) !!
  33. رخش بي قرار!
  34. رقيف بي کلک مادر!
  35. رنج گل بلبل کشيد و برگ گل را باد برد # رنج دختر مادر کشيد و لذتش داماد برد!
  36. رود ميرود اما ريگذارش ميماند !
  37. زندگي بدون عشق مثل ساندوچ بدون نوشابه هست!
  38. زندگي بدون عشق مانند شلوار بدون کش هست!
  39. «zoor nazan farsi neveshtam»
  40. ژيان عشقت مرا بيچاره بنمود ز شهر و خانه ام آواره بنمود!
  41. سر پاييني نوکرتم سر بالايي شرمندتم ( ژيان )
  42. شب و روز رانندگي در جاده ها کار من است # از خطر باکي ندارم جون خدا يار من است!
  43. شکربترازوي وزارت برکش(اينو برعکس هم بخوني همين ميشه) شو همره بلبل بلب هر مهوش!
  44. عشق ميکروبي است که از راه چشم وارد ميشود و قلب را عاشق ميکند!
  45. قربان وجودي که وجودم ز وجودش بوجود آمده است!
  46. کوه از بالا نشيني رتبه اي پيدا نکرد # جاده از افتادگي از کوه بالا ميرود!
  47. گاز دادن نشد مردي عشق آن است که بر گردي!
  48. گدايان بهر روزي طفل خود را کور ميخواهند # طبيبان جملگي خلق را رنجور ميخواهند!
    تمام مرده شويان راضيند بر مردن مردم # بنازم مطربان را که خلق را مسرور ميخواهند!
  49. گلگيرم ولي گل نميگيرم!
  50. يه بار پريدي موتوري دو بارپريدي موتوري آخر مي افتي موتوري!



behnam5555 09-29-2011 10:16 AM


آیا میدانید؟


ميدانيد چرا ناپلئون هميشه از كمر بند قرمز استفاده ميكرده و اين كه حكمت كمربند ناپلئون چيست ، اين سوال براي خيلي ها پيش آمده و جواب آن فقط يك جمله است : از كمربند قرمز استفاده ميكرده تا ازافتادن شلوارش جلوگيري كند

چرا روي آدرس اينترنت به جاي يك دبيليو، سه تا دبيليو مي گذارند؟ چون كار از محكم كاري عيب نمي

كنه

آخرين دنداني كه در دهان ديده مي شود چه نام دارد؟ دندان مصنوعي

چطور مي شود چهارنفر زير يك چتر به ايستند و خيس نشوند؟ وقتي هوا آفتابي باشد اين كار را انجام

دهند

اگر سر پرگار گيج برود چه مي كشد؟ بيضي

چرا لك لك موقع خواب يك پايش را بالا مي گيرد؟ چون اگر هر دو را بگيرد، مي افتد

چرا دود از دودكش بالا مي رود؟ چون ظاهرا چاره ديگري ندارد

فرق باطري با مرد چيست؟ باطري اقلا يک قطب مثبت داره ولي مرد هيچ چيز مثبتي نداره

اختراعي که براي جبران اشتباهات بشر درست شده چيست؟ طلاق

چه طوري زير دريايي بعضيها رو غرق مي کنن؟ يه غواص ميره در مي زنه

ناف يعني چه؟ ناف نمره صفري است كه طبيعت به شكم بي هنر داده است

خط وسط قرص براي چيه؟ براي اينكه اگه با آب نرفت پايين با پيچ گوشتي بره

اگه يه نقطه آبي روي ديوار ديديد كه حركت مي كند چيست؟ مورچه اي است كه شلوارلي پوشيده

بعضيها را چگونه براي هميشه مي شود سر كار گذاشت؟ در دو روي يك كاغذ مي نويسم: «لطفاً

بچرخانيد

چرا بعضيها هميشه 18تايي به سينما مي روند؟ براي اينكه براي زير 18 ممنوع بود

چرا بعضيها با دو دستشان دست مي دهند؟ چون فرق دست راست و چپشونو بلد نيستند

چرا فيل از «سوراخ سوزن» رد نمي شه؟ براي اينكه ته دمش «گره» داره

behnam5555 09-29-2011 10:18 AM

عشق ''...

زني از خانه بيرون آمد و سه پيرمرد را با ريش هاي بلند جلوي در ديد.
به آنها گفت: « من شما را نمي شناسم ولي فکر مي کنم گرسنه باشيد، بفرمائيد داخل تا
چيزي براي خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسيدند:« آيا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاري بيرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمي توانيم وارد شويم.»
عصر وقتي شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را براي او تعريف کرد.
شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائيد داخل.»
زن بيرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمي شويم.»
زن با تعجب پرسيد: « چرا!؟» يکي از پيرمردها به ديگري اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت
است.» و به پيرمرد ديگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقيت است. و نام من عشق است، حالا
انتخاب کنيد که کدام يک از ما وارد خانه شما شويم.»
زن پيش شوهرش برگشت و ماجرا را تعريف کرد. شوهر گفت:« چه خوب، ثروت را دعوت کنيم
تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولي همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقيت را دعوت
نکنيم؟»
عروس خانه که سخنان آنها را مي شنيد، پيشنهاد کرد:« بگذاريد عشق را دعوت کنيم تا خانه
پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بيرون رفت و گفت:« کدام يک از شما عشق است؟ او
مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقيت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسيد:
« شما ديگر چرا مي آييد؟»
پيرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت يا موفقيت را دعوت مي کرديد، بقيه نمي آمدند ولي

هرجا که عشق است ثروت و موفقيت هم هست!



behnam5555 09-29-2011 10:22 AM



بهترين لحظات زندگي Best Moments in Life
some of the Best Moments in Life:

بهترين لحظات زندگي :

To fall in love.
عاشق شدن

To laugh until it hurts your stomach.
انقدر بخنديد که دلتون درد بگيره

To find mails by the thousands when you return from a vacation.
بعد از اينکه از مسافرت برگشتيد ببينيد هزار تا ايميل داريد

To go for a vacation to some pretty place.
به يه جاي خوشگل بريد براي مسافرت

To listen to your favorite song in the radio.
به آهنگ مورد علاقتون از راديو گوش بديد

To go to bed and to listen while it rains outside.
به رختخواببريد و به صداي بارش بارون گوش بديد

To leave the shower and find that the towel is warm.
از حموم که اومديد بيرون ببينيد حو لتون گرمه !

To clear your last exam.
آخرين امتحانتون رو پاس کنيد

To receive a call from someone, you don't see a lot, but you want to..
يه کسي که معمولا" زياد نميبينينش ولي دلتون مي خواد ببينيد بهتون تلفن کنه

To find money in a pant that you haven't used since last year.
توي يه شلواري که تو سال گذشته ازش استفاده نمي کرديد پول پيدا کنيد

To laugh at yourself looking at mirror, making faces.
براي خودتون تو آينه شکل در بياريد و بهشبخنديد

Calls at midnight that last for hours.
تلفن نيمه شب داشته باشيد که ساعتها هم طول بکشه

To laugh without a reason.
بدون دليل بخنديد

To accidentally hear somebody say something good about you.
بطور تصادفي بشنويد که يه نفر داره از شما تعريف مي کنه

To wake up and realize it is still possible to sleep for a
couple of hours.
از خواب پاشيد و ببينيد که چند ساعت ديگه هم مي تونيد بخوابيد

To hear a song that makes you remember a special person.
آهنگي رو گوش کنيد که شخص خاصي رو به ياد شما مي ياره

To be part of a team.
عضو يک تيم باشيد

To watch the sunset from the hill top.
از بالاي تپه به غروب خورشيد نگاه کنيد

To make new friends.
دوستاي جديد پيدا کنيد

To feel butterflies! in the stomach every time that you see
that person.
وقتي "اونو" ميبينيد دلتون هري بريزه پايين!

To pass time with your best friends.
لحظات خوبي رو با دوستانتون سپري کنيد

To see people that you like, feeling happy.
کساني رو که دوستشون داريد رو خوشحال ببينيد

To use a sweater of the person that you like and find that it still
smells of their perfume.
پليورش رو بپوشيد و ببينيد هنوزم بوي عطرش رو ميده

See an old friend again and to feel that the things have not changed..
يه دوست قديمي رو دوباره ببينيد و ببينيد که فرقي نکرده

To take an evening walk along the beach.
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنيد

To have somebody tell you that he/she loves you.
يکي رو داشته باشيد که بدونيد دوستتون داره

To laugh .......laugh. .......and laugh ...... remembering stupid
things done with stupid friends.
يادتون بياد که دوستاي احمقتون چه کارهاي احمقانه اي کردند و بخنديد و
بخنديد و ....... بازم بخنديد


These are the best moments of life....
اينها بهترين لحظه هاي زندگي هستند

Let us learn to cherish them.
قدرشون رو بدونيم

"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
زندگي يک مشکل نيست که حلش کرد بلکه يه هديه است که بايد ازشلذت برد




اکنون ساعت 06:12 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)