پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

MAHDI 01-23-2011 05:39 AM

چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب
که به امید تو خوش آب روانی دارد

shokofe 01-23-2011 11:33 PM

این گل ز بر همنفسی می‌آید
شادی به دلم از او بسی می‌آید
پیوسته از آن روی کنم همدمی‌اش
کز رنگ وی‌ام بوی کسی می‌آید

رضا م 01-23-2011 11:56 PM

خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را
با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود

فرانک 01-24-2011 12:48 AM

صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان
که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد

رضا م 01-24-2011 02:21 AM

سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چها کرد

yad 01-24-2011 11:40 AM

سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد

ساقي 01-28-2011 05:05 PM

به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود
که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود
حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیست
به ناله دف و نی در خروش و ولوله بود

FereShteH 01-29-2011 06:47 PM

این چنین موسمی عجب باشد

که ببندند میکده به شتاب

ساقي 01-31-2011 07:11 PM

راهی است ره عشق، به غایت خوش و نزدیک
هر ره که جزین است همه دور و دراز است
مستی، که خراب ره عشق است، درین ره
خواب خوش مستیش همه عین نماز است
در صومعه چون راه ندادند مرا دوش
رفتم به در میکده، دیدم که فراز است
از میکده آواز برآمد که: عراقی
در باز تو خود را، که در میکده باز است



فخرالدین عراقی
غزلیات



rha 02-02-2011 09:26 AM

المنه لله که در ميکده باز است
زان رو که مرا بر در او روي نياز است
خم‌ها همه در جوش و خروشند ز مستي
وان مي که در آن جاست حقيقت نه مجاز است

فرانک 02-02-2011 09:33 AM

گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایه آن سرو چمان ما را بس

273 02-02-2011 09:49 AM

دوش باد از سر کويش به گلستان بگذشت
اي گل اين چاک گريبان تو بي چيزي نيست

فرانک 02-02-2011 11:34 AM

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

دانه کولانه 02-02-2011 12:03 PM

دوش دوش دوش كه آن مه لقا - علی اکبر شیدا - افشاری - شجریان
 
دوش دوش دوش كه آن مه لقا
خوش ادا با صفا با وفا
از برم آمد و بنشست
برده دين و دلم از دست
باز باز باز مرا سوي خود
مي كشد مي برد مي خرد

arsh34 02-02-2011 12:35 PM

دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما
چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما

MAHDI 02-02-2011 12:40 PM

شبى گریم شبى نالم ز هجرت داد از این شب ها
به شبهاى غمت درمانده‏ام فریاد از این شب ها
مشتاق اصفهانی

دانه کولانه 02-02-2011 12:44 PM

غرض ز مسجد و میخانه ام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است
آواز زیبایی از بانو پریسا

arsh34 02-02-2011 12:49 PM

به گردون مي‌رسد فرياد يارب ياربم شب‌ها
چه شد يارب در اين شب‌ها غم تاثير يارب‌ها

دانه کولانه 02-02-2011 12:50 PM

نازنین یار من

شعر: تاج السلطنه

دستگاه: بيات اصفهان

صدای سیما مافیها



ناديده رخت ناديده رخت

در غم هجرت شده مشکل

جانم

ترسم كه بميرم نشود مشكل من حل

جانم

تو نازنين يار منی

تو یار و غمخوار منی

من که ميميرم خدا که من که ميسوزم

خدا چرا دور از منی

من که ميميرم خدا که من که ميسوزم

خدا چرا دور از منی



ناديده رخت ناديده رخت

در غم هجرت شده مشکل

جانم

ترسم كه بميرم نشود مشكل من حل

جانم

تو نازنين يار منی

تو یار و غمخوار منی

من که ميميرم خدا که من که ميسوزم

خدا چرا دور از منی

من که ميميرم خدا که من که ميسوزم

خدا چرا دور از منی

arsh34 02-02-2011 12:52 PM

در مسجد و ميخانه خيالت اگر آيد
محراب و کمانچه ز دو ابروي تو سازم

arsh34 02-02-2011 12:54 PM

اگرچه در غم هجرت به نوک ناخن اشک
نماند مردمک ديده‌اي که ديده نخست

273 02-02-2011 12:57 PM

هست بر آتش غم هجرت
جگر انوري کباب شده

MAHDI 02-02-2011 01:03 PM

چنین كز دوریت هر شب در آب و آتشم دانم
كه خاك هستیم آخر رود بر باد از این شب ها
مشتاق اصفهانی

273 02-03-2011 06:39 PM

آتشم در جان گرفت از عود خلوت سوختن
توبه کارم توبه کار از عشق پنهان باختن

FereShteH 02-05-2011 07:04 PM

عشق رخ یار بر من زار مگیر

بر خسته دلان رند خمار مگیر

273 02-06-2011 11:12 AM

در اين خمار کسم جرعه‌اي نمي‌بخشد
ببين که اهل دلي در ميان نمي‌بينم

shokofe 02-07-2011 03:12 PM

دادگرا تو را فلک جرعه کش پیاله باد
دشمن دل سیاه تو غرقه به خون چو لاله باد

رزیتا 02-07-2011 03:41 PM

دل عالمی بسوزی چو عذار بر فروزی
تو از این چه سود داری که نمی کنی مدارا

shokofe 02-07-2011 04:09 PM

سرای مدرسه و بحث علم و طاق و رواق
چه سود چون دل دانا و چشم بینا نیست
سرای قاضی یزد ارچه منبع فضل است
خلاف نیست که علم نظر در آنجا نیست

FereShteH 02-07-2011 04:18 PM

در سنبلش آویختم از روی نیاز

گفتم من سودازده را کار بساز

رزیتا 02-09-2011 01:45 PM

حیفست سخن گفتن با هر کس از آن لب
دشنام به من ده که درودت بفرستم

shokofe 02-09-2011 03:27 PM

اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را

فرانک 02-09-2011 05:17 PM

بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت
گریان چو در قیامت چشم گناهکاران

رزیتا 02-09-2011 05:51 PM

من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صد بار ترا گفتم کم خور دو سه پیمانه

MAHDI 02-11-2011 12:16 PM

عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است
عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما

رزیتا 02-11-2011 04:19 PM

روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار نشاط دل غمگین من است

MAHDI 02-11-2011 04:30 PM

بر سر کوی تو گر خوی تو این خواهد بود
دل نهادم به جفاهای فراوان دیدن
عقل بی خویشتن از عشق تو دیدن تا چند
خویشتن بی‌دل و دل بی سر و سامان دیدن
تن به زیر قدمت خاک توان کرد ولیک
گرد بر گوشه نعلین تو نتوان دیدن
سعدی

رزیتا 02-11-2011 04:32 PM

دل به رغبت می سپارد جان به چشم مست یار
گرچه هشیاران ندادند اختیار خود به کس

MAHDI 02-11-2011 04:35 PM

می لعل مذابست و صراحی کان است
جسم است پیاله و شرابش جان است
آن جام بلورین که ز می خندان است
اشکی است که خون دل درو پنهان است
خیام

رزیتا 02-11-2011 05:24 PM

دیدن روی تو را دیده جان بین باید
وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است


اکنون ساعت 01:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)