تو خواهی دردها درمان کنی، اما به بیدردی
تو خواهی صعبها آسان کنی، اما به آسانی ن |
نوای چنگ بدانسان زند صلای صبوح
که پیر صومعه راه در مغان گیرد ف |
فروغی ده این دیدهٔ کم ضیا را
توانا کن این خاطر ناتوانرا ح |
حکمش روان چو باد در اطراف بر و بحر
مهرش نهان چو روح در اعضای انس و جان ش |
شمع را شاهد احوال من و خویش مگردان
خلوتی خواسته ام بـا تـو که تنــها بنشینم ت |
تو گوهر بین و از خر مهره بگذر
ز طرزی کن نگردد شهره بگذر ////.... |
تو وقف خراباتي دخلت مي خرجت مي
زين وقف به هشياران مسپار يكي دانه مولانا /.... |
در آسمان،عطر غزل های تو را گویا پراکندند
این گوه که منظومه های کهکشان تا صبح می خندند //ی |
یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان د |
در صومعه زاهد و در خلوت صوفی
جز گوشه ابروی تو محراب دعا نیست ب |
باز هجر یار دامانم گرفت
باز دست غم گریبانم گرفت چنگ در دامان وصلش میزدم هجرش اندر تاخت، دامانم گرفت س |
سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست
کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست و |
وه وه که قیامتست این قامت راست
با سرو نباشد این لطافت که تراست ن |
نام حافظ رقم نیک پذیرفت ولی
پیش رندان رقم سود و زیان این همه نیست ا |
ابتلایی است درین راه مرا
که از آن هیچ خبر نتوان کرد ///..... |
اي دل، بقا دوام و بقائي چنان نداشت
ايام عمر، فرصت برق جهان نداشت روشن ضمير آنکه ازين خوان گونه گون سمت هماي وار بجز استخوان نداشت ر |
رسولی با هزاران لطف و احسان
رسید از خدمت اهل خراسان ب |
به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر
که هر که در صف باغ است صاحب هنريست م |
به یک دم زهد سی ساله به یک دم باده بفروشم
اگر در باده اندازد رخت عکس تجلی را ح |
حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست ا |
ای دوست به دست دشمنانم مسپار
گر میکشیم به دست خویش اولیتر ش |
شعر من آینهٔ کردار تست
ناید از آئینه بجز حرف راست ع |
عروس خاوری از شرم رأی انور او
به جای خود بود ار راه قیروان گیرد غ |
غلام همت آنم که باشد
چو حافظ بنده و هندوی فرخ خ |
خطا در خدمت شاهان روا نیست
ولی گویم که شیرین را خطا نیست ///.... |
سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغ سحر
آشیان در شکن طره شمشاد نکرد ///... |
چو من با تو چنین گرمم چه آه سرد میآری
چو بر بام فلک رفتی ز خشک و تر چه غم داری ج |
جز گرد نکوئی مگرد هرگز
نیکی است که پاینده در جهانست ط |
طلب نمی کنی از من سخن جفا این است
وگرنه با تو چه بحث است در سخندانی ص |
صاحب نظر کسیکه درین پست خاکدان
دست از سر نیاز، سوی این و آن نداشت ه |
هر سحر ناله و زاری کنم پیش صبا
تا ز من پیغامی آرد بر سر کوی شما ق |
قفسم را مشکن تو مکن آزادم
گر رهایم سازی به خدا خواهم مرد |
حرفت کو؟;)
دل ز غم رنجور و تو فارغ ازو وز حال ما بازپرس آخر که: چون شد حال آن بیمار ما ///.... |
چجوری تایپک بدم
از رخ حیران تو مرا چه سود بی تو و بی یاد تو خاطرم بیاسود{داش مشتی}
|
چجوری باید تایپک بدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
|
دوست خوبم خوش آمدی
اینجا رو ی نگاه کن دستت میاد اگه هم سوال داشتی به ناظرین یا مدیران نامه خصوصی بده جوابتو با علاقه میدن http://p30city.net/forumdisplay.php?f=47 دوستان را زار کشتی ز آرزوی روی خود در طریق دوستی آخر کجا باشد روا ش |
شبی که تند و توفانی،به طبل موج کوبیدی
دلی میخواست دریایی،که باشد مرد میدانت //ر |
روی در روی تو آرند همه
قبلهای آینهای جانانی ش |
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست گ |
گر خاک رهش گردم هم پا ننهد بر من
کی پای نهد، حاشا، بر مور سلیمانی ک |
اکنون ساعت 05:21 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)