کس عسل بینیش از این دکان نخورد
کس رطب بیخار از این بستان نچید د |
دوست میدارم من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را ر |
روزي تو خواهي آمد از سوي مهرباني
امـــا ز مـن نبيني ديگـر به جـا نشاني // ب |
به همنشینی رندان سری فرود آور
که گنجهاست در این بی سری و سامانی ش |
شنيده ام سخني خوش كه پير كنعان گفت
فراق يار نه آن مي كند كه بتوان گفت // ف |
فکر بلبل همه آن است که گل شد يارش
گل در انديشه که چون عشوه کند در کارش ب |
بگذار تا بگريم چون ابر در بهاران
كز سنگ ناله خيزد روز وداع ياران // ك |
کس این کند که ز یار و دیار برگردد
کند هرآینه چون روزگار برگردد /.... |
هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب
عهد فرامش کند مدعی بیوفاست سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست // گ |
گر این یک نفس را شکیبا شوی
دگر باره شاداب و زیبا شوی م |
مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست
هزار جان عزیزت فدای جان ای دوست چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم که یاد مینکند عهد آشیان ای دوست // ج |
جانش غریق رحمت خود کرد تا بود
تاریخ این معامله رحمان لایموت ب |
با عزیزان در نیامیزد دل دیوانه ام
در میان آشنایانم ولی بیگانه ام // ي |
یارب آن روی است و در پیرامنش بند کلاه
یا به گرد ماه تابان عقد پروین بستهاند ل |
لیـلی و مجنـون اگر می بود در دوران تو
این یکی حیران من میگشت و آن حیران تو // ... |
در ره منزل لیلی که خطر هاست به جان
شرط اول قدم آنست که مجنون باشی /... |
غرض ز مسجد و میخانهام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است ق |
قصه نکنم دراز کوتاه کنم
بازآ بازآ کز انتظارت مردم /... |
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست // و |
در این شبِ سیـاهم گم گشته راهِ مقصود
از گوشه ای بُرون آی ای کوکبِ هدایت ر |
فاطيما خانوم، چرا د، با حرف و بايد مي گفتي
وای از این افسردگان فریاد اهل درد کو؟ ناله ی مستانه ی دلهای غم پرورد کو؟ ماه مهر آیین که میزد باده با رندان کجاست؟ بادمشکیندم که بوی عشق می آورد کو ؟ // ... |
قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای
ما را نگذارد که درآییم ز پای /.... |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا ه |
همی تافت بر گل خور تابناک
نشانیدش آخر بدامان خاک ش |
شبان آز را با گلهٔ پرهیز انسی نیست
بگرگی ناگهان خواهد بدل کردن شبانی را ج |
جوان شیری بر آمد تشنه از راه
بدان چشمه دهانتر کرد ناگاه ///.... |
بسی پوسیده و ارزان گران بفروخت اهریمن
دلیل بهتری نتوان شمردن هر گرانی را ///... |
چو خوش گفت فرزانهٔ پیش بین
زبان گوشتین است و تیغ آهنین س |
ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت
این نقشها نگر که چه خوش در کدو ببست ب |
باز در اسرار روم جانب آن یار روم
نعره بلبل شنوم در گل و گلزار روم ق |
قافله بس رفت از این راه، لیک
کس نشد آگاه که مقصد کجاست ط |
طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن
با شهد میرود ز دهانت به در سخن غ |
غافل بزیر گنبد فیروزه
بگذشت سال عمر ز هفتادت م |
مشکل عشق نه در حوصله ی دانش ماست
حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد ل |
لنگ لنگان قدمی برمیداشت
هر قدم دانه ی شکری میکاشت ح |
حوصله گر ز خودم دارم کنم یادت
من پرستوی خزان دیده ی خاموش توام ق |
قصر دلافروز روان محکم است
کلبهٔ تن را چه ثبات و بقاست ل |
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی ......... |
حرف؟
نگه دار آب و رنگِ خویش ای یاقوت پُرقیمت که بی آبی و بی رنگی خلل در قیمت اندازد ک |
کرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم تو را من چشم در راهم ت |
اکنون ساعت 04:07 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)