پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   تالارهای آزاد (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=192)
-   -   پاتوق آزاد کاربران پی سی سیتی - همفکری - بحث و درد دل (http://p30city.net/showthread.php?t=3619)

bigbang 05-26-2015 07:15 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط کارگر سایت (پست 299345)
بنزین شده لیتری 1000 تومن شابادی جان میخواییم مالیات بگیریم از کاربرا :d

نقل قول:

نوشته اصلی توسط کارگر سایت (پست 299345)
از این به بعد همه بچه های پی سی سیتی باید ماهی یک میلیون تومن حق عضویت بپردازن .
من خودمم حق عضویت میدم البته به شرکت ارائه دهنده خدمات هاست و سرور .

از شوخی گذشته دلائل زیر که بعضا کلی و بعضا اختصاصی هست در عدم رونق فرومها تاثیر گذاشته


1-شما بگید
2-شما بگید
...

شما بنویسید بعد منم مینویسم .


ما باید تصمیم بگیریم ، یک یا حداقل 4 تا زمینه تخصصی باید انتخاب کنیم اگر میخوایم فروم بمونیم ! اگر نمیخوایم فروم بمونیم ، یا باید مثل سایتهای زومیت و دیجیاتو ، بروزنت و اینها باشیم
این فرمی که داریم فعالیت میکنیم قدیمی هستش ، سایت هم بازدید نداره البته کم کاری من دلایل دیگه ای داره واقعاً بینی بین اللهی به خاطر این هست که کار دارم واقعاً کار دارم ها ، جدی ، وقتم پر هست
هم درس و دانشگاه هم کارای دیگه ، دیگه یعنی یه مطالعه دارم واسه فراغت
اما همه میدونیم جوابش چیه ، فرم سایت قدیمیه و اینجوری دیگه جواب نمیده فروم ما هم تخصصی نیست
جوابش 2 بخش هست :
1- یا فروم نمیمونیم میشیم سایت شبیه همون هایی که گفتم
2- یا این که اگر بخوایم فروم بمونیم باید تخصصی بشیم

bigbang 07-06-2015 11:53 PM


قرآن : ما امانتی به انسان عطا کردیم و او را در حفظ آن امانت ثابت قدم نیافتیم .....
انسان سخت کافر پیشه هست
====================
حافظ (صرفاً جهت طیب خاطر ) :
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کُوْن و مکان بیرون است
طلب از گمشدگانِ لبِ دریامی‌کرد


جام گیتی نما، جام جهان نما. جامی که جمشید چهارمین پادشاه پیشدادی اختراع کرد و در آن اوضاع جهان را مشاهده می کرد، این جام بعدها به کیخسرو و دارا رسید. در عرفان از این جام به دل تعبیر می شود.
=================

bigbang 07-07-2015 12:02 AM

سلام چطورین ؟
خوبید ؟ من خوبم ، جداً حالم خوبه
فقط تازه افطار خوردم و نمیدونم چرا همیشه بعد از افطار سردرد میگیرم
خیلی ها روزه نمیگیرند ، البته روزه من زیاد هم حساب نمیشه چون فعالیت بدنی نمیکنم که بهم فشار بیاد ولی فعالیت ذهنی بالایی دارم
البته سردرد ممکنه به خاطر کم آبی هم باشه شاید اگر بیشتر آب بنوشم سردرد نگیرم
بچه ها نیستند ،نیستید ، حیفه والله بیاید دور هم بگیم بخندیم
این زمانهایی که کاری ندارید بشینیم خبر همدیگه رو بگیریم


bigbang 07-14-2015 11:53 PM

سلام
چطورید ؟ خوبید ؟ ولش کن شما که بیننده هستید حرف نمیزنید
خواهرزاده من الان یکم بزرگ شده دیگه راضی نمیشه کهنه بپوشه ، هر وقت جیشش رو میگه فرشته مهربون براش شکلات میگیره
ایکاش ما هم از این فرشته های مهربون داشتیم .... حالا شکلات نمیگرفت یه ماچ هم میکرد راضی بودیم ، البته فرشته ها تا اونجایی که از منابع مذهبی برداشت میشه مونث و مذکر ندارند و اصولا تفاوتی هم نداره که شما رو ماچ کنند یا نه !
ولی چی میشد ؟ نه ؟ هر از چند گاهی عین این بازی ها یک جایزه ای از بالا می افتاد پایین ، سیمز و دیدین تو همون مایه ها . همه میگن سیمز بازیش دخترونه هست ولی خنگن ! چون سیمز یک بازی برای همه گروه های سنی و همه جنسیت ها !! هست .
آدمهای با طرز تفکر های بسته فقط بدرد این میخورند که برن تو دیوار ، مثلاً میگن نباید باب اسفنجی رو دید ! خوب این مغزش قفل کرده دیگه .

جالبه نه ؟ مثلاً یک روز بگی من پسر خوبی بودم بعد یکدفعه یک جایزه از بالا بیفته پایین ، 20 امتیاز باریک الله . برو مرحله بعدی .... کسی نیست به آدم انگیزه بده
تشویق کنه که هیچ ، هنوز هیچ کار نکردی کلی حسود هم دوره ات میکنند .
زندگی اون بیرون به آدم انگیزه نمیده . ما تو جامعه ای داریم زندگی میکنیم که مردمش بین باورهای سنتی و مدرنیته هی پاس کاری میشن
در واقع یک دهات بزرگ هستیم که بالاشهر و پایین شهر داره و فقط ابزارهامون مدرن شده اما استفاده از همین ابزارهای مدرن داره یواش یواش روی افکار و باورهامون اثر میگذاره ، اونهایی که مدرنن یا حداقل ادعاشون میشه مدرن هستند نیستند ! عین طوطی تقلید میکنند در بهترین حالت سبک و نوع نگاه و زندگیشون اقتباسی از مدرنیته هست اونهایی که نیستند خیلی بهتر هستند لااقل ادا درنمیارند و خودشون هستند .

به بیان ساده .... : خودمون نیستیم
واسه خاطر همین هم آدم راحت نیست . همه چیز یک حالت کهنه داره ، حتی نوگرایی !
عره دی گاتمه ... ببخشید یک لحظه کانال عوض شد داشتم میگفتم .
آره فرشته مهربون ....
آدم یک جا باید باشه افکارش رو راحت بریزه بیرون ، تا این دمل نشه ، چرک نکنه تو ذهن آدم ، باید بنویسه باید بگه ، باید فریاد بزنه . حتی اینجا هم نمیشه نوشت چون آخرش یکی میاد بیخودی دخالت میکنه رو اعصاب میره .
همه منتقد هستن همه فکر میکنن بیست ان ! همه فکر میکنند فوق العاده هستند ! ولی تکراری و خزند ، یکی از توسعه دهنده های مایکروسافت یک حرف جالبی زده بود گفت آدم ها تو کل دنیا 10 نوع بیشتر نیستند ، اگر همین رو سرچ کنید فکر کنم یک چیزی مشابه عین همین جمله من پیدا کنید مصاحبه کرده بود . حرف جالبی زد .
خیلی ها اگر اعمال و رفتار 1 ماه ، یا 1 سال بعدشون رو پیش پیش بگی وحشت میکنند !
بعد فکر میکنند تو غیب گویی ! تو آینده نگری ، در صورتی که متوجه نیست زندگیش مطابق با انتخاب های غریزی و مسیر جریان آب داره طی میشه

فکر میکنی داغونی ؟ همه همین فکر رو میکنن ! فکر میکنی زندگی نکردی ؟ همه اینطوری هستند ! ناراحتی ؟ ... هر چیزی که فکر میکنی تو رو نسبت به بقیه متمایز میکنه اشتباه هست و هیچ تمایزی نیست اون چیزی که تو حس میکنی یا تجربه میکنی با یکم تفاوت یا عین همون رو بقیه هم دارند تجربه میکنند . برای تجربه یک حس متفاوت شاید دیگه نباید دنبال انتخاب جدید رفت شاید باید اینقدر روی انتخاب های قبلی اینقدر اصرار کرد تا به نتایج جدید و قابل توجهی رسید ، دیگه مثل گذشته پوشیدن لباس های جدید و گجت های تازه و کتاب دست گرفتن و روشنفکر بازی جواب نمیده ، همه شعورشون رشد کرده .... از این به بعد با شلوغ بازی نقش بازی کردن کسی به جایی نمیرسه نه اینجا ، تو همه جا ، هر کسی باید آقای راه خودش باشه تا بشناسنش
باید حرفی برای گفتن داشته باشه ، باید سبکی داشته باشه که چه تاییدش کنند چه تکذیبش بگه این زندگی من هست ... دوست داری خوش به حالت نداری بازم خوش به حالت ! گفتم میدونم جو بدم شلوغ میشه ... ولی انگیزه ندارم باز یکی بیاد این جا دخالت بیجا کنه بگه تو بیماری تو فلانی و اینها ....
با شما راحتم . ترکیبی که ما داریم اینجا تشکیل شده از انواع طرز تفکر و گروه سنی باهاتون میشه حرف زد ، چند وقتی هست اینجا نامحرم زیاد شده .

The best 07-16-2015 01:56 AM

دلم تنگولیده بوددددددددددددد_باوش
سلام همگیییییییی:dancegirl3:
من اومدم

bigbang 07-16-2015 02:06 AM

سلام خوبی the best چطوری چه خبر ؟ کنکور و دانشگاه رو چیکار کردی آخر ؟

The best 07-16-2015 02:13 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط bigbang (پست 299404)
سلام خوبی the best چطوری چه خبر ؟ کنکور و دانشگاه رو چیکار کردی آخر ؟


سلااااامم
مرسی
2ساله الان دانشجو هستم
مامایی میخونم
من که عاشق هنر.موسیقی.نقاشی.شعر .... بودم دست سرنوشت راهمو کشوند سمت پیراپزشکی.....
:20:
خداروشکر
همچینم بد نیست
شما چطوورید؟؟؟؟؟؟

bigbang 07-16-2015 03:13 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط The best (پست 299405)
سلااااامم
مرسی
2ساله الان دانشجو هستم
مامایی میخونم
من که عاشق هنر.موسیقی.نقاشی.شعر .... بودم دست سرنوشت راهمو کشوند سمت پیراپزشکی.....
:20:
خداروشکر
همچینم بد نیست
شما چطوورید؟؟؟؟؟؟

خوبه ؟ راضی هستی ؟ فکر نکنم زیاد برای پاسی اذیت بشی
البته حفظ کردنی زیاد دارید ، واسه دخترا یا معلمی استخدام آموزش پرورش خوب هست یا پزشکی و دندان پزشکی و یا مامایی و پرستاری ، استاد دانشگاهی هم خوبه ، میتونید پول دربیارید

من عی دارم فوق میخونم مکانیک ، مجبوری هست . اتفاقاً یک دوره کارت سبز این تابستون ثبت نام کردم که باید برم . بعد اون بتونم امریه بگیرم خیلی خوب میشه . همین تو شهر خودم خدمت کنم یا امریه بگیرم
به هر حال شانس دیگه شاید یک دفعه هم در خونه ما رو زد .

مستور 08-14-2015 12:36 AM

وقتی که کارگر سایت این گونه بی خیال است
از دیگران توقع ، داشتن دگر محال است
روزها گذشت و اما یک سر نزد به پی سی
از او بعید است این کار کو صاحب جلال است
کوروش ، به همت خود سایتی گشوده ای تا
گرد آوری زن و مرد که صاحب خصال است
اما گمان بر این است با آن همه تلاشت
این پا گرفته آسان در حال انحلال است
شاید گرفته پستی یا در پی مقامی
کین گونه سایت خوبت در هاله زوال است
گشت دوره جوانی پیری ز ره رسیده
قد رشید پی سی خم گشته هم چو دال است
یادش به خیر زمانی از دوستان پیامی
می شد روان و اکنون مطلب به ماه و سال است
مهدی، محمد، افسون ، فرزانه و شکوفه
چون ساقی و بنفشه فارغ ز شور و حال است
کو شادی و فرشته از مهرگان خبر نیست
بیگ بنگ، صبا ، ترنم ، افسانه در چه حال است
نه نامی از the best است نه یادی از شراره
بسیار می توان گفت خارج ازین مقال است
تفریح و گردش ما در سایت خلاصه میشد
خلوت ببین چگونه این عرصه کمال است
وقتی در این زمانه یک دست صدا ندارد
زیباست هم زبانی دوری چو ارتحال است
موسی نشد شماتت از جانب خداوند
الّا که دید موسی در فکر انفصال است
فرصت چو باد و ما مه محو میشویم بزودی
خرّم در این میان کو اندیشه اش وصال است
تردید نباشد این که هر کس بفکر کاریست
روز تا به شب تلاشش یک روزی حلال است
این رود اگر چو سابق جاری شود دوباره
تن میشود بدان شست سرچشمه اش زلال است
گفتم شما شنیدید یاری کنید که شاید
دوستی گرفته جانی نابودی چون خیال است
اندیشه ها چو سازند فردایی خوب و روشن
در آسمان زدیم پر افسردگی محال است
مستور تو لب فرو بند زین گفته های واهی
این آتش نهفته در حال اشتعال است

bigbang 11-03-2015 04:44 AM

:22: ز دست کوته خود زیر بارم
که از بالابلندان شرمسارم
مگر زنجیر مویی گیردم دست
وگر نه سر به شیدایی برآرم
ز چشم من بپرس اوضاع گردون
که شب تا روز اختر می‌شمارم
بدین شکرانه می‌بوسم لب جام

که کرد آگه ز راز روزگارم
اگر گفتم دعای می فروشان
چه باشد حق نعمت می‌گزارم
من از بازوی خود دارم بسی شکر
که زور مردم ------ی ندارم
سری دارم چو حافظ مست لیکن
به لطف آن سری امیدوارم

bigbang 12-09-2015 03:15 AM

2 نوع آدم وجود داره یکی آدمهایی که بیشتر به وقایع توجه میکنند به اتفاق هایی که دور برشون میفته
دوم آدمهایی که بیشتر به روابط توجه میکنند .
دیدید بعضی ها آدمها رو هی سوال پیچ میکنند آدم رو.... فلانی تو بچه کی هستی آها تو میشناسم پدربزرگت فلان جا ، یا تقی پسر فلان ، عمه اش با مادرم فامیل یا اون اینجوری هست این آدمها تو ذهنشون مدام گراف رسم میکنن که کی مال کجاست بچه کیه ، کجا کار میکنه چه روابطی داره و این ها بعد وقتی تو این مسائل روابطی غرق میشند یک حس خیلی متفکرانه بهشون دست میده فکر میکنن چه شاخ غولی شکستن ...... این رو از روی کتابهایی که خوندم متوجه شدم من پیش خودم گفتم خوب آخه واسه چی نویسنده این همه رو گرفته نوشته آخه چه جذابیتی داره از دماغ تا سن و سال و .... رنگ زمین و سایه و فلان
بعد که توجه کردم دیدم اکثر افراد دور و بر آدم این مدلی هستند یعنی به ظاهر بسیار دقت میکنن به رابطه بسیار دقت میکنند به مسائل خاله زنکی بسیار دقت میکنن
و به همون شدت که تو این چیزها دقیق و محاسبه گر هستند با همون شدت از متن وقایع غافل هستند و قدرت تحلیل داده ها رو ندارند .
من اسم نمیبرم مثلاً یکی از نزدیکان من هست هر وقت میخواد یک چیز تعریف کنه در مورد کسی میگه ممد تقی پسر فلانی هست که نمیدونم مادرش با اوس غلی نسبت داره که اون هم با فلان ..... هر چی بهش میگیم بابا ول کن اون چیزی که میخواستی بگی رو بگو .... چرا اینقدر گیر دادی به این چیزا ؟ بعد میگه نه میخواستم بگم بشناسیدش یعنی تو ذهنش فکر میکنه که من هم علاقه دارم به اون چیزی فکر کنم که این دوست داره در صورتی که ممکنه من متفاوت با اون فکر کنم . یه جور دیگه فکر کنم
======
خلاصه مثلاً مارک تواین داستان که مینوشت هر کجا گیر میکرد یک شخصیت جدید وارد میکرد بعد کلی به این پر و بال میداد بعد مینشست در مورد رابطه این با بقیه یک کیلومتر مینوشت بعد فکر میکرد داره داستان رو پیش میبره کلاً نصف فسفری که باید برای مطالعه داستان این بسوزونید در مورد این هست که کی کجاست چی با کی نسبت داره کی چیکاره هست ، همین ! متن وقایع هم اون چنان جذاب نیست ! یعنی خیلی معمولی و راکد در نقطه مقابلش آلن پو هست که به جای تمرکز روی شخصیت ها به متن وقایع توجه میکنه هر چند بیان جزئیات در داستانش هست اما هدفمند هست . هدفمند ! چرت و پرت نمیگه ! بعد یک جوری نمیگه من میفهمم شما نمیفهمید خیلی صادقانه هست بیانش ................ توصیفش از این که این و دوستش دوپن علاقه داشتند تو اتاق "تاریک" در مورد مسائل صحبت کنند برای من خنده دار بود :d و این که دوپن چه آدم نابغه ای هست که میتونه فکر آدم رو بخونه و حدس بزنه من نمیدونم راوی یا گوشی دستش نبود یا این که بود داشت میپیچوند داستان رو ..... به نظر من دومی به حقیقت نزدیک تر هست .... الان که فکر میکنم تازه داره به این نتیجه میرسم که در واقع شرلوک هلمز و پوآرو هم .......... هم با الهام از اشخاصی مشابه همین دوپن نوشته شدند
که علاقه خاصی به اتاق تاریک داشتند مرافه و اتفاقاً از اونها هم به عنوان نابغه یاد شده ...
هه ...........


اهورا 12-15-2015 08:35 PM

درود .گلهای زیبای بهشتی :53:

bigbang 12-23-2015 09:50 PM

10 روز تا اولین امتحان هیچی نخوندیم ،و به طرز عجیب و غریبی هم استرس پرید ....
دیگه برام مهم نیست چی میخواد بشه .... من سربازی نمیرم بزارن اسم من و سرباز فراری به سربازی اعتقادی ندارم چون بهش اعتقادی ندارم نمیرم !
این دیگه زندگی خودمه اختیارش رو دارم ....... اگر بپذیرم اونوقت مجبورم چیزهای دیگه رو هم قبول کنم . نه ! من دیگه زیر بار حرف زور نمیرم .
این که گرسنه بمونم یا سیر مهم نیست ، از چی محروم میشم هم مهم نیست
مهم این هست که زیر بار حرف زور نرم ... خلاصه باید از یک جایی شروع کرد دیگه
باید یک 1000 ، 2000 نفری له بشند دهنشون صاف شه تا یک اتفاقی بیفته من هم یکی از اونها خسته شدیم از دست اینها هر کار دلشون میخواد بکنن
نمیدونم شاید من رو بخوان بندازن تو کیسه شبونه ببرن :d
اگر تو خود پادگان هم ببرن حرفشون رو گوش نمیکنم ! اگر بگن بشین نمیشینم ، اگر بگن پاشو بلند نمیشم ، این سیستم فرعون هست ×
از مادر زاده نشده زیر بار حرف زور برم ، بزار این ها ادامه بدن ما هم ادامه میدیم
هر بلایی هم سرمون بیاد کوتاه نمیایم . دیگه از این اداره به اون اداره هم نمیکنیم دیگه پله ها رو بالا و پایین هم نمیکنیم ، این زندگیمه اختیارش رو دارم ! سیستمتون مال خودتون نخواستیم . زندگیم مال خودم هست حتی اگر گرسنه بمونم کوتاه نمیام ... گفتم به خدا قسم انجامش میدم

bigbang 01-15-2016 08:39 PM

سلنگ چطورید ، والله چند تا کتاب خوندم گفتم تو پستهای جدید بزارم مشکل این هست که نمیشه این کتابها رو گذاشت یعنی متنش واقعاً یک جوریه ...
من تکلیفم با کتابهایی که قابل خوانش نیست مشخص هست ، نمیزارم ولی بعضی کتابها هستن که مطلقاً مناسب قرار دادن تو سایت نیستند ولی از طرفی نمیشه از ارائه اونها صرفنظر کرد یک حس متناقض قرار دادن آب در کنار آتش هست .
یعنی متن کتاب شما رو از حقایقی آگاه میکنه و متن تلخ و زننده ای داره ولی یک خودآگاهی خاصی در خواننده ایجاد میکنه .
به هر حال چیزهایی زیادی تو همین نت فارسی ما هست که بسیار مناسب مطالعه هست و من واقعاً توصیه میکنم یک سری به این سایتهای مطالعه کتاب بزنید .
جداً توصیه میکنم این کار رو بکنید این کار لازم هست . و شما نیاز دارید کتاب بخونید من شعار نمیدم و به این اعتقاد دارم که هر ایرانی مینیمم روزی نیم ساعت حداقل باید " کتاب " مطالعه کنه ، نگفتم روزنامه یا سایت و از این جور چرت و پرتها . "کتاب " مطالعه کنید تا جهان بینی نویسنده به شما منتقل بشه این کار رو انجام بدید . کتاب خوندن یک چیز متفاوتی هست . این حرفها بی فایده هست در نهایت اونی که میخواد میخونه و اونی که نمیخواد نمیخونه .
=====
من به یک خودآگاهی مزمن رسیدم متوجه شدم بسیاری از حس هایی که دارم کاذب و مجازی هست مثلاً این حس که تو خیلی ها مرسوم هست و بسیاری از ماها به انحاء ( درست نوشتم ؟) مختلف داریم اون رو تجربه میکنیم حس : از این زندگی دیگه خسته شدم دیگه نمیتونم و از این جور چیزهاست
تو حالت خفیفش غر زدن هست و تو حالت عمیقش خودکشی این کارهای احمقانه
واقعاً چقدر آدم اخبار خودکشی میشنوه دلیلش همین گره های ذهنی هست
اینها کاذب هست ، مجازی هست باید صبر کنید این یک موج میرا هست نوسانات اول شدید هست بعد کند میشه و در نهایت به یک حالت پایا میرسه اون شدتی که تجربه کردید و ازش جان سالم به در بردید در واقع شما رو جان سخت میکنه تا در مقابل مشکلات مقاومت کنید . اول این که معلوم نیست این حسی که در شما ایجاد شده واقعاً درون زا باشه و از بیرون به شما تحمیل نشده باشه ، ممکنه در اثر یک برخورد بد یا ... بماند در شما یک حس با درجات و کیفیات متنوع ایجاد بشه اول که ناراحت شدید به این فکر کنید که آیا واقعاً این شما هستید که ناراحتید یا این که این حس هم متعلق به شما نیست و از بیرون داره به شما تزریق میشه و دوم این که شما 2 تا انتخاب ندارید !
مثلاً اگر مشکلی براتون ایجاد شد حق انتخاب شما در این خلاصه نشده که یا مبارزه کنید یا با اون مشکل یکجوری بسازید و خودتون رو وفق بدید . گاهی اوقات آدم باید سوم شخص بشه و بشینه یک کنار و اصلاً به یک جای دیگه ای متمرکز بشه و از ناحیه چرکی و آلوده فاصله بگیره ، ساده بگم جوش عصبی رو دیدید ؟ شما اگر با جوش کار داشته باشید جوش بدتر میشه بزرگتر میشه . اگر ولش کنید خودش خود به خود محو میشه .
گاهی آدم باید ول کنه ....
پس این حرف رو از ممد داشته باشید به این فکر کنید که چیزی که تجریه میکنید واقعی هست یا نه ؟ خوب فکر کنید آیا همونطور که شما فکر میکنید هست یا این که دارید بزرگنمایی میکنید ؟ کدومش هست ؟


bigbang 01-17-2016 11:00 AM

1 فایل پیوست
education

اگر متن این کتاب رو بخونید با فواید کتب درسی و اصولاً مسائل پیچیده تحصیلی آشنا میشید که ساموئل بکت یک مسئله بسیار مهم رو داره تشریح میکنه که فواید بسیار زیادی در دنیای بیرون داره و فسلفه ساختار تدریس علوم پایه و الگویی برای جهان علم به شمار میاد

16 سنگ ساموئل بکت این شما و این کتاب ، این کتاب و این شما

bigbang 01-21-2016 07:54 PM

خوشبختی واسه من یک معنی بیشتر نمیده ! :


اونجوری زندگی کنی که خودت میخوای

اعتقاد واسه من یک معنی بیشتر نمیده :

چیزی که با اجبار اون رو انتخاب نکرده باشی نه از لج نه از بیچارگی با عشق و علاقه و حس انتخاب کرده باشی به اون میگن اعتقاد


آزادی واسه من یک معنی بیشتر نمیده :

اینکه خودت باشی

به عشق اعتقادی ندارم به دوست داشتن چرا ، دوست داشتن یک معنی واسه من بیشتر نداره :

شکست یا پیروزی ، ضعف یا قوت ، برتری یا تنزل تاثیری روی علاقه تو نداشته باشه ، اون حس واقعی دوست داشتن هست . من خدا رو دوست دارم مهم نیست کجام چی میشم چی میشه چه اتفاقی می افته بهشت یا جهنم خوشبختی یا بدبختی سیری یا گرسنگی ..... مهم نیست من باز خدا رو دوست دارم برای اون تا هر کجا که باشه میرم هر کاری انجام میدم .

فرانک 01-31-2016 09:47 PM

زنان زیـــــبا شبیه پرنسس های دیزنی لند و باربی نیستند،
شبیه واقـــعیتند …
شبیه زنی که گاهی دست های خیسش را با دامنش پاک می کند،
و اشک هایش را با سر آستینش ..
زنان زیبا، زنانی هستند که خود را باور دارند
و می دانند که اگر تصمیم بگیرند قادر به انجام هر کاری هستند،
در توانایی و عزم یک زن که مسیرش را بدون تسلیم شدن در برابر موانع طی
می کند، شکوه و زیبایی وجود دارد.
در زنی که اعتماد به نفسش از تجربه ها نشأت می گیرد،
و می داند که می تواند به زمین بخورد،
خود را بلند کند و ادامه دهد، زیــــبایی بســـیاری وجود دارد.
.
.
.
زنان زیبا شبیه پرنسس های دیزنی لند و باربی نیستند، شبیهِ ؟؟؟!!!؟؟ …

bigbang 02-02-2016 10:02 PM

سلام
گفتم یک سری حرفها رو اینجا بزنم ولی خوب نمیدونم آیا اینجا جاش هست یا نه ؟
بیایم آدمها رو قضاوت نکنیم . مثلاً اگر لب کسی قهوه ای بود معنیش این نیست که تریاکی هست ، یا سیگاری و قلیونی هست ممکن هست مادرزادی رنگ لبش اینطوری باشه . یااین که اگر کسی لاغر بود به شدت " شیشه ای " نیست . نه ! ممکن هست دچار بی اشتهایی عصبی شده باشه یا این که مادرزادی کم اشتها باشه که همیشه زیر چشماشون گود هم حتی هست . هستن واقعاً همچین آدمهایی که با دود و دم نسبت آتش و آب دارند ولی از لاغری دارند میمیرند .

کسی که با خودش حرف میزنه دیوانه نیست ! با خودش میخنده دیوانه نیست . اونی که فکر میکنه این دیوانه هست.... "دیوانه" هست ، آدمها گاهی اوقات نیاز دارند 2 ، 2، 4 تا کنند با خودشون یک مروری بکنند وقایع زندگیشون یا با خودشون صحبت کنند کسی که با ضمیر خودش گفتگو میکنه . در واقع شخصیت خودش رو شناخته و دنبال عامل مشکل هست و مشکلش رو به صورت منطقی میخواد با خودش حل کنه چون پیش میاد آدمها گاهی اوقات با خودشون هم مشکل داشته باشند ، پس کسی که با خودش حرف میزنه نه جن زده هست نه دیوانه ! میخنده...... ممکن هست یک خاطره ای به یادش افتاده باشه خندیده باشه ، یا چیزی ناراحتش کرده باشه و در حال گریه باشه .

یا این که اگر کسی اتفاقی خندید به شما نخندید ممکنه به موقعیتی که درش هست خندیده باشه یا اتفاقی یاد خاطره ای افتاده باشه که خندیده باشه . و البته نیاز نیست به کسی توضیح بده که چرا داره میخنده .

اگر کسی حرفی زد و شما برداشتتون این بود که این حرف یک توهین بود و برداشت بدی از اون حرف کردید ، لزوماً برداشت شما با برداشت اون شخص گوینده یکی نیست .
گاهی بعضی حرفها معنای 2 پهلو داره یک پهلوش بده ، یک پهلوش خوبه

این طرز تفکر که حرفی که یک نفر میزنه اشتباه هست اما جمع اشتباه نمیکنند " مزخرفه " مثالهای متنوعی میتونم براتون بزنم از مذهبی که " ابراهیم ، موسی ، عیسی و ... "
تا مثالهای غیر مذهبی مثل گالیله و دانشمندهای دیگه که حرفهایی زدند که " درست " بود ولی خلاف باور عامه جامعه بود . یا پذیرفته شده نبود از طرف جامعه .....
مگه من میخوام یک اثبات ریاضی رو مطالعه کنم درستی و صحت اون رو چطور باید بررسی کنم ؟ حالا مثلاً یک قضیه ساده هندسی ؟! آیا میشینم فکر میکنم اینی که این مسئله رو اثبات کرده تنها فکر کرده یا جمعی ؟ یا این که با اصل عقل و منطق میشینم سخنانش رو بررسی میکنم ، اگر منطقی و عاقلانه بود از دیدگاه حالا تو این کیس ریاضی میگم بله این اثبات درسته و اگر نبود میگم درست نیست .
این که عقل جمع بهتر از عقل فرد کار میکنه به واسطه به اشتراک گذاشتن دیدگاه های متنوع هست ، اما لزوماً حاصل این مشورت " بهتر " نیست . تو نمیتونی به صورت جمعی زیاد "تعمق" کنی . ممکنه شما هم این جمله رو شنیده باشید " نشستی تو تنهایی خودت فکر کردی ، بعدش هم فکر کردی چیزی که فکر میکنی درسته ! "
آفرین ! من " فکر " کردم ! کاری که خیلی ها نمیکنند و بی مهابا فقط به واسطه این که این عمل توسط دیگران انجام میشه اون رو گزاره درستی تلقی کردند .
اگر دنیا میخواست با این طرز تفکر پیش بره ما باید هنوز سوار گاری میشدیم یا با سوختن پشگل خودمون و گرم میکردیم . آدمها " فکر " میکنند . این تفاوت آدمهاست ، و معمولاً به صورت یکی یکی یا 2 تا 2 تا میشینن فکر میکنن نه بیشتر .... چون نمیشه ،
حتی خود خدا هم میگه این " عقل " رو به کار ببندید ! نمیگه این عقل رو جمعی به کار ببرید و نه حتی زور میکنه فردی .... میگه فقط استفاده کن .
حالا منی که فکر میکنم چی درسته و چی غلط بهتر نیستم از تویی که چون تو اینجا به دنیا اومدی از گزاره های پذیرفته شده توسط جامعه ات داری پیروی میکنی ؟

باید ازدواج کنیم ؟ چرا ؟ چون همه ازدواج میکنند ! آیا من نباید در خودم چنین احساس نیازی بکنم که یک شریک زندگی میخوام و بعد برای خودم تصمیم بگیرم ؟ تازه ... تازه اگر با این طرز تفکر پیش بریم اونهایی که ازدواج کردند اکثرشون توصیه میکنند زن نگیر ، ما گرفتیم بدبخت شدیم ... ! تو خر نشو اکثراً همین رو میگن یا این که اصلاً طلاق حاصل همین پشیمانی هست . چرا چون عقلش رو گذاشته کنار با غرایزش تصمیم گرفته الان به غلط کردن افتاده ، یا که به مزخرفاتی مثل گربه رو دم حجله کشتن معتقد هستن ...

چرا باید بریم سربازی ؟ چون بقیه میرن ! همین ... چون بقیه میرن تو هم برو ... مرد میشی ! لازم نیست توضیح بدم این استدلال ها چقدر دور از " عقل " هست ، که من برم اونجا یا بگیرم چطوری زندگی نظامی داشته باشم . که بعد اومدم بیرون دقیقاً خلاف اون چیزهایی که تعلیم دیدم تو اون "خراب شده " عمل کنم . یاد بگیرم چطور تحقیر بشم و احترام به مافوق که نمیدونم چرا اصلاً مافوق من هست یاد بگیرم آداب نظامی رو یاد بگیرم که اون بیرون تو سوپری بگی من بلدم رژه برم یا دست فنگ کنم به تو یک پفک نمکی هم نمیده / مگه من خرم ؟ مغزم مگه عیب کرده ؟ 2 سال برم انواع تحقیر و توهین محیط مزخرف سربازی جو خراب و کثافتش تحمل کنم که چی یک کارت پلاستیکی بندازم جلوم بگم این 2 سال عمرش رو تو پادگان ما تلف کردی . 2 سال برم زندان برای عقیده ام برام شیرین تر از این هست که بیام کاری انجام بدم که نمیخوام ! من توالت بشورم مرد میشم ؟ چرا باید جور کثافت و بی فرهنگی بقیه رو هم بکشم ؟ من نظافت خودم و رعایت میکنم

یا این که چرا ما برای یک چیزی باید چند برابر پول بدیم ؟ چون بقیه میدن .
.
.
.
.


این که دلیل نشد ، تو عاقلی ؟ این "عقل" توئه ؟ نشستی فکر کردین به این نتایج رسیدین ؟ والله اون بادی که اینها به غب غب انداختن ما خروجیش داریم میبینیم !
اینها به هر حال زیر دست شما تربیت شدند دیگه .... مهم نیست . من دیگه تصمیم گرفتم " زندگی " کنم . این که زندگی نیست . زندگی هم میکنم . لزومی نداره کسی به من مجوز زنده بودن بده یا اختیار انتخاب سرنوشت .....


یاد بگیریم آدمها رو قضاوت نکنیم ، از سر و وضع و ظاهرشون... آدمها روزهای بد و خوب دارند بعضی ها ظاهرشون غلط انداز هست ولی آدمهای خوبی هستند ، بعضی ها ظاهر الصلاح هستند ولی عوضیند همینطور قد و هیکل و طریقه لباس پوشیدن اینها معرف شخصیت و خانواده ، حتی معرف زندگیشون یا هر چیز دیگه یا کسی دیگه ای نیست مخصوصاً تو جامعه ما " مخصوصاً " میگم چون چنین مسئله ای هست . شاید اصلاً کسی براش مهم نیست چی بپوشه یا چطور رفتار کنه . چون ذهنش جای دیگه هست .
گوشه کنار زیاد از این حرفا میشنوید " نه این از اوناست من بهت میگم مشخصه ... " " اینا رو من میشناسم " " من اشتباه نمیکنم " یا برداشت های مشابه ......
بزارید یک مثال بزنم . مثلاً شما یک آقای X میبینید میگید این از اون ها ناتو هاست اصلاً قیافش داد میزنه یا این که طرف این کاره هست من خبر دارم همون موقع یک Y بیاد بگه سلام قضاوت شما رو بررسی میکنیم اگر درست بود به شما یک سکه جایزه میدیم اگر نبود یک گوله خالی میکنیم تو مغزتون آیا حاضرید باز همون قضاوت رو که در ذهنتون هست به زبان بیارید ، محکم بودن حقیقت به همین استحکام هست ! حقیقت اون گزاره ای هست که حتی برای صحتش حاضر بشی جانت رو هم گرو بزاری
حرف دیگران معیار درستی برای قضاوت نیست ، چون ممکنه این حرفهای پشت سر از سر حسادت ، کینه یا انتقام گیری های شخصی باشه این موارد زیاد هست . یا این که در اثر بدگمانی باشه . تا چیزی رو ندیدید ، تا خودتون از دهن خود اون شخص چیزی نشنیدید " حق " در موردش قضاوت کنید حتی در دل و ذهن خودتون چه برسه به این که برای دیگران هم بازگو کنید .
برای کسی که اعتقادی به خدا و پیغمبر نداره یا روزی که حساب پس میدن میگه چیه یه حرفه میندازیم دیگه هر چی میخواد بشه ، بشه . اونی هم که اعتقاد نداره باید بدونه ... روزگار " میچرخه " این چرخ میچرخه و خاصیت چرخ این هست که با هر چرخیدنی یک ملاقاتی با نقطه آغازش خواهید داشت ، هم پستتون دوباره به اون شخص خواهد خورد هم پشت سر " خود شما " حرف خواهند زد . این رو زیاد تجربه کردند دیگران و دیگه داستان حکایت هست حتی ضرب المثل شده .

شابادی 04-11-2016 09:40 PM

سلام علیکم جمیعا
بعد از کلی دوری دوباره مزاحمتون شدیم

آلایژا 05-05-2016 08:39 PM

بعد دو سال بازم برگشتم

شابادی 07-03-2016 10:19 PM

سلام
پس کجان مردم
از رونق افتاده

فرانک 09-05-2016 01:10 PM

سلاملیکم
ایشالا که خوبین همگی:53:

فرانک 09-07-2016 09:04 PM

ساعت 10 و 3 دقیقه

چای یخ کرد

کجایین؟

کی بود نسکافه میخواست؟:)

کارگر سایت 09-07-2016 10:39 PM

نشسته پای سریالای ترکی ماواره حتمن :d

فرانک 09-10-2016 08:14 AM

هی دم غروب میخوابه

نسکافه میخواست که نیمساعتی خوابش بپره :D

kiana 10-23-2016 09:00 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط فرانک (پست 299653)
ساعت 10 و 3 دقیقه

چای یخ کرد

کجایین؟

کی بود نسکافه میخواست؟:)

من من......من نسکافه میخوام......نسکافه جان کجایی؟؟؟ دقیقا کجایی ؟؟کجایی تو بی من تو بی من کجایی؟؟؟؟؟

The best 11-16-2017 06:21 PM

سلام بچه ها
امیدوارم که حالتون خوب باشه_:2:
زلزله که اومد اول از همه نگران اعضای پی سی سیتی شدم ...لطفا یه خبر بدید از سلامتیتون که از نگرانی دربیام
ز

مستور 11-20-2017 12:57 AM

سلام the best چشمم بعد از سالها به جمال پروفایلتان روشن
کم پیدا
عرض شود قبل از زلزله کرمانشاه که انشاالله خدا به دادشون برسه تو سایت زلزله عجیبی رخ داده و همانطور که مشاهده میکنی هیچکی نمونده همه رفتن نو دنیای مجازی و موبایل به دست شدن یادش بخیر اون روز و شبهای پی سی سیتی شما چطوزین درس رو تموم کردین یا مشغولین هنوز

The best 11-20-2017 03:31 AM

سلام مستور جان:53:
بازم به مرام شما دوست عزیز_باوش
اره واقعا تعجب کردم از این همه سکوت اینجا_:2:

بله منم درسم تموم شده

خیلی میگذره از اون تایم
اون موقع 18-19 ساله بودم و الان 23-24 ساله

چقدر زود گذشت و چقدر ناراحت شدم که جو اینجا مثل قبل نیست:20:

شما خبر ندارین از بچه ها؟؟؟؟؟؟؟

مستور 12-03-2017 08:20 PM

سلام the bestمهربان دوست ندیده
مدتی هست هرگاه سری به سایت می زنم
کسی رو نمی بینم یک شعر بلند سرودم و گذاشتم
تو فروم بازم خبری نشد البته مشکل از شما و
دوستان نیست از وقتی تلگرام و این جور چیزا اومد
بچه ها از هم پاشیدن دیگه نه آزیتا نه ماهین نه شکوفه
ووووو ازهیچیک از دوستان خبر ندارم من تو شعرم از بچه ها
و شما یاد کردم خوشحال شدم درس رو تموم کردی
نمیخوای ادامه بدی؟؟
چی خوندی ؟؟
امیدوارم تو زندگیت موفق موید باشی

شعر رو تو پی وی برات میفرستم

دانه کولانه 01-11-2018 01:18 AM

زلزله دیگه از دستمون در رفته - باید بپرسی کدوم زلزله ؟
همین امشب بازم زلزله اومده کرماشا !
خانواده حس کرده بودند با اینکه ریشتر کمتر از قبلی ها بوده ولی بازم شدید بوده


دوستان خوبن همه عموما هم اتفاقات میمون و مبارک هم براشون اتفاق افتاده .
فقط مهبا جان اینها دقیقا در مرکز زلزله بوده اند دچار اسیب خونه شده اند - خودشون خوبن خدا رو شکر .

bigbang 04-02-2018 12:57 PM

داشتم کتاب میخوندم ، میگم عجب نسل بدبختی هستیم ما هیچی نداریم که باهاش حال کنیم به قول یکی از استادامون گمشده دهه شصت الگو هست یک الگو تو جامعه نیست که بتونیم باهاش کاری بکنیم . من در مورد کتابها همین نظر رو دارم کافیه فقط اینترنت رو سرچ کنید 50 کتاب برتر ، 10 کتاب برتر ، 20 کتاب ایرانی پرفروش ، بعد تیراژش هم زده بالاترین تیراژ 400 هزارتا هست . خوب مثلاً بامداد خمار ، خوب این فیلم هندی هست من اینجا تو مملکتم احساس غریبی میکنم از این که نمیتونم با نوشته ها ارتباط برقرار کنم ، رمانهای خارجی هم خیلی مزخرف هستن همش خالی بندی ! کو ما چیزی نمیبینیم !! همش داستانهای تکراری غیر از این کتاب هایی که معرفی کردم تو فروم هیچ کتاب دیگه ای چشمام رو نگرفت . کتاب زیاد خوندم ولی حس خوبی دیگه برای خوندن کتاب جدید ندارم انگار همه میخوان بی حالی خودشون رو سر آدم خالی کنند .
فیلم که خیلی وقته نمیبینم . سریال هم همین بیشتر دلم میخواد داستانهای واقعی رو دنبال کنم . بیشتر فیلم های مستند اگر بیشتر مستند بسازن یا بنویسن من خیلی علاقه دارم اون رو بخونم .
=========



اکنون ساعت 03:22 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)