پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   اشعار زیبا - اشعاری که دوستشان داریم برای تقدیم به عزیزانتان یا برای دل خودتان (http://p30city.net/showthread.php?t=1851)

فرگل 11-23-2011 08:29 AM

هر روز
شیطان لعنتی
خط های ذهن مرا
اشغال می كند
هی با شماره های غلط ، زنگ می زند،‏
آن وقت من اشتباه می كنم و او
با اشتباه های دلم حال می كند.
دیروز یك فرشته به من می گفت:
تو گوشی دل خود را بد گذاشتی
آن وقت ها كه خدا به تو می زد زنگ
آخر چرا جواب ندادی
چرا بر نداشتی؟!
یادش به خیر
آن روزها
مكالمه با خورشید
دفترچه های ذهن كوچك من را
سرشار خاطره می كرد
امروز پاره است
آن سیم ها
كه دلم را
تا آسمان مخابره می كرد.
×××
با من تماس بگیر ، خدایا
حتی هزار بار
وقتی كه نیستم
لطفا پیام خودت را
روی پیام گیر دلم بگذار

فرگل 11-23-2011 08:31 AM

می روم شاید فراموشت کنم


من پذیرفتم شکست خویش را

پندهای عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است

این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتنم دل شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنهاتراز ما می روی

آرزو دارم ولی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را


فرگل 11-23-2011 02:43 PM

چه فرقی میکنه پاییز یا بهار
وقتی اونا باشن و تو نباشی
چه تفاوتی داره شنبه یا جمعه
وقتی هفت روز هفته به انتظار بگذره
مهم اینه که لحظه ها میگذرن
ولی تو کنارم نیستی...!!!

ROJINAjoON 11-23-2011 08:52 PM


بازآ دگر که سايه ديوار انتظار

سوزنده‌تر ز تابش خورشيد محشر است



بازآ، که باز مردم چشمم ز درد هجر

در موج خيز اشک چو کشتي، شناور است



بازآ که از فراق تو اي غايب از نظر

دامن ز خون ديده چو درياي گوهر است



اي صبح مهر بخش دل، از مشرق اميد

بنماي رخ که طالعم از شب، سيه‌تر است



زد نقش مهر روي تو بر دل چنان که اشک

آيينه‌دار چهره‌ات اي ماه منظر است



اي رفته از برابر ياران «مشفقت»

رويت به هر چه مي‌نگرم در برابر است


مشفق کاشانی

Saba_Baran90 11-23-2011 11:45 PM

ببخشید جمیعا! شعر نیستن اما جمله های (به نظر من) قشنگی بودن!حیفم اومد نگم!:o
تلخی روزگار اینه که خیلی چیزا رو میشه خواست، ولی نمیشه داشت!
------------------------
تویی که مرا در سقوط می بینی! تابحال اندیشیده ای که شاید تو خود وارونه ایستاده ای؟
------------------------
چشمانم خسته است و نبض دهنم افتاده! کاش نگاهت یک قدم نزدیکتر بود!
------------------------
دلم به بهانه همیشگی باز گریست! بگذار بزرگ شود تا بداند هرچه خواست همیشه نیست!
-------------------------
راه که می روم مدام پشت سرم را نگاه می کنم!دیوانه نیستم، از پشت خنجر حورده ام!
-------------------------
کاش همیشه در کودکی می ماندیم تا به جای دلمان، سر زانوهایمان زخمی می شد!
-------------------------
کمی زود بود ولی دعایت گرفت مادربزرگ!پیر شدم!
-------------------------
کسی حرفی از قاصدک می زند
و دارد دلم را محک می زند
کسی گفت برایت خوشی می خرم
دل ساده ام را کلک می زند
کسی اعتماد مرا می جود
و بر باورم مهر شک می زند
چنان خنجری خوردم از پشت سر
که خون از گلویم شتک می زند!

دانه کولانه 11-26-2011 12:10 AM

چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟ آلبوم اشتیاق علیرضا قربانی
 
چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟ آلبوم اشتیاق علیرضا قربانی


قسمت هاییش رو به گزیده از چند شعر میگذارم که اقای قربانی هم به زیبایی اونها رو خونده ....






چه بد کردم چه شد از من چه دیدی /

که ناگه دامن از من در کشیدی /

چه اوفتادت که از من بر شکستی/

چرا یکبارگی از من رمیدی/

چه خوش باشد که دلدارم تو باشی /

ندیم و مونس و یارم تو باشی /

دل پردرد را درمان تو سازی/

شفای جان بیمارم تو باشی/

به غم زان شاد میگردم که تو غم خوار من گردی /

از آن با درد میسازم که تو درمان من باشی/

بسا خون جگر جانا که در خوان غمت خوردم/

به بوی آن که یک باری تو هم مهمان من باشی/

خوشا چشمی که رخسار تو بیند/

خوشا ملکی که سلطانش تو باشی/

خوشا آن دل که دلدارش تو باشی /

خوشا جانی که جانانش تو باشی.




فخرالدین عراقی

خواننده: علیرضا قربانی
آلبوم: اشتیاق
سرپرست ارکستر: فرهاد فخرالدینی

دانلود :
http://tarabestan.com/files/music/gh...bad-kardam.mp3


خوشا آن دم که با من شاد و خرم
میان انجمن خوش می‌چمیدی

ز بیم دشمنان با من نهانی
لب زیرین به دندان می‌گزیدی

چو عنقا، تا به چنگ آری مرا باز
ورای هر دو عالم می‌پریدی

مرا چون صید خود کردی به آخر
شدی با آشیان و آرمیدی

تو با من آن زمان پیوستی، ای جان
که بر قدم لباس خود بریدی

از آن دم بازگشتی عاشق من
که در من روی خوب خود بدیدی




http://hosseinkalak.persiangig.com/a...sha-an-del.mp3


چه كرده ام كه دلم از فراق خون كردي؟


چه اوفتاد، كه درد دلم فزون كردي؟


چرا زغم، دل پر حسرتم بيازردي؟


چه شدكه جان حزينم ز غصه خون كردي؟




زاشتياق تو جانم به لب رسيد، بيا...


نظر به حال دلم كن، ببين كه چون كردي!


همه حديث وفا و وصال مي گفتي،


چو عاشق تو شدم، قصه واژگون كردي.


هزار بار بگفتي نكو كنم كارت،


نكو نكردي و از بد، بدتركنون كردي


كجا به درگه وصل تو، ره توانم يافت؟


چون تو مرا به در هجر رهنمون كردي


چه بد كردم، چه شد، از من چه ديدي


كه ناگه، دامن از من دركشيدي؟


چه اوفتادت، كه از من برشكستي


چرا يكباره گي از من رميدي؟


چه خوش باشد كه دلدارم تو باشي


نديم و مونس و يارم تو باشي


دل پر درد را درمان تو سازي


شفاي جان بيمارم، تو باشي.


به غم زان شاد مي گردم


كه تو غمخوار من گردي


از آن با درد مي سازم


كه تو درمان من باشي.


بسا خون جگر جانا، كه در خوان غمت خوردم


ببوي آنكه يكباري، تو هم مهمان من باشي


خوشا چشمي، كه رخساره تو بيند


خوشا ملكي، كه سلطانش تو باشي


خوشا آن دل كه دلدارش تو باشي


خوشا جاني كه جانانش تو باشي......... .

http://hosseinkalak.persiangig.com/a...sha-an-del.wma

shokofe 11-26-2011 07:05 AM

چه بد کردم چه شد از من چه دیدی /
که ناگه دامن از من در کشیدی /

جالبه دارم گوش میدم

هی .......................

donya elahi 11-26-2011 01:02 PM

من و پاییز
 

من و پاییز

تو همرنگ و همدرد منی ای باغ پاییزی
تو بی رنگی و منهم چون تو بی رنگم

چو می پیچد میان شاخه هایت هوی هوی باد
بگوشم از درختان های های گریه می آید

الا ای باغ پاییزی دل منهم دلی سرد است
دلی که لبریز از اندوه است

خطا گفتم تو کی همرنگ و همدرد منی ای باغ پاییزی

ترا در پی بهاری است امید برگ و باری هست
ولی در من بهاری نیست امید برگ و باری نیست

تو بزمت می شود از تابش گلها چراغانی

ولی من در کلبه تاریک جان من نشان از کور سویی نیست
نسیم آرزویی نیست گل خوش رنگ
نیست


به یاد مادرم

Saba_Baran90 11-26-2011 06:59 PM

کاش می دانستی روی آن نقطه پررنگ بزرگ
بین بی باوری آدمها
یک نفر می خواهد با تو تنها باشد
نکند کنج هیاهو بروم از یادت!
-----------------------------------
کاش می دانستی
من سکوتم حرف است
حرف هایم حرف است
خنده هایم خنده هایم حرف است
کاش می دانستی می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم
کاش می دانستی
کاش می فهمیدی
کاش و صدکاش نمی ترسیدی
که مبادا دل من پیش دلت گیر کند
یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند
کاش می دانستی....
کاش می فهمیدی........
------------------------------------
ای صمیمی ای دوست
گاه و بیگاه لب پنجره خاطره ام میایی
ای خوب تو مرا یاد کنی یا نکنی
من به یادت هستم
آرزویم همه سرسبزی توست
-----------------------

ROJINAjoON 11-26-2011 08:19 PM

به چشمان پريرويان اين شهر
به صد اميد مي بستم نگاهي
مگر يك تن از اين ناآشنايان
مرا بخشد به شهر عشق راهي
***
به هر چشمي به اميدي كه اين اوست
نگاه بي قرارم خيره مي ماند
يكي هم، زينهمه نازآفرينان
اميدم را به چشمانم نمي خواند
***
غريبي بودم و گم كرده راهي
مرا با خود به هر سويي كشاندند
شنيدم بارها از رهگذاران
كه زير لب مرا ديوانه خواندند
***
ولي من، چشم اميدم نمي خفت
كه مرغي آشيان گم كرده بودم
زهر بام و دري سر مي كشيدم
به هر بوم و بري پر مي گشودم
***
اميد خسته ام از پاي ننشست
نگاه تشنه ام در جستجو بود
در آن هنگامه ي ديدار و پرهيز
رسيدم عاقبت آن جا كه او بود
***
"دو تنها و دو سرگردان، دو بي كس"
ز خود بيگانه، از هستي رميده
از اين بي درد مردم، رو نهفته
شرنگ نااميدي ها چشيده
***
دل از بي همزباني ها فسرده
تن از نامهرباني ها فسرده
ز حسرت پاي در دامن كشيده
به خلوت، سر به زير بال برده
***
به خلوت، سر به زير بال برده
"دو تنها و دو سرگردان، دو بي كس"
به خلوتگاه جان، با هم نشستند
زبان بي زباني را گشودند
سكوت جاوداني را شكستند
***
مپرسيد، اي سبكباران! مپرسيد
كه اين ديوانه ي از خود به در كيست؟
چه گويم! از كه گويم! با كه گويم!
كه اين ديوانه را از خود خبر نيست
***
به آن لب تشنه مي مانم كه ناگاه
به دريايي درافتد بيكرانه
لبي، از قطره آبي تر نكرده
خورد از موج وحشي تازيانه
***
مپرسيد، اي سبكباران مپرسيد
مرا با عشق او تنها گذاريد
غريق لطف آن دريا نگاهم
مرا تنها به اين دريا سپاريد


(فریدون مشیری)


اکنون ساعت 12:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)