نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو
که مستحق کرامت گناهکارانند |
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد |
درد دل پوشیده مانی تا جگر پرخون شود
به که با دشمن نمایی حال زار خویش را |
ای باد خوش که از چمن عشق میرسی بر من گذر که بوی گلستانم آرزوست در نور یار صورت خوبان همینمود دیدار یار و دیدن ایشانم آرزوست .. |
تو نیم دیگر من بودی و ندانستی
چه داغ ها که به این نیم دیگرت دادند |
دیدی ای دل که دگرباره غم عشق چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد |
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود |
درین درگه که گه گه که،که،که،که شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نهی آگه |
هنر آن است که عکس تو بیفتد در ماه
ماه در آب که همواره فرو ریختنی است |
تورا در قریه های دور مرغابی ها بهم تبریک می گویند
سفرهایی تو را کوچه هاشان خواب می بینند |
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید |
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم |
من و شمع صبحگاهی سزد ار به هم بگرییم
که بسوختیم و از ما بت ما فراق دارد |
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جائی گرو باده ودفتر جائی |
یک قصه بیش نیست سخن عشق واین عجب
از هــر زبـان کـه میـشنوم نـامکـرر اســت |
یا ملکالمحشر، ترحم لا ترتشی
کل سقیط ردی ترحمه تنعش |
ترسم آن روز بیایی که نباشد بدنم
کوزه گر کوزه بسازد ز خاک بدم لب آن کوزه بسازند ز خاک لب من بی خبر لب بگذاری به لبان دهنم |
خانم فارست خانم، دو پست پشت سر هم دادن خلاف مقرراته
مست عشقم، مست يارم، مست دوست مست معشوقي که عالم مست اوست |
در آینه بدیدم نقش خیال فانی
گفتم چیی تو گفتا من زنگ زندگانی |
یاد باد آن كه ز ما وقت سفر یاد نكرد
به وداعی دل غم دیده ما شاد نكرد |
نقل قول:
|
تا نگردی آشنا زین پرده رازی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش |
شب محنت که بد طبیب و تو افکار یاد کن
که ز پای دلت بکند چنان خار یاد کن |
نقل قول:
2)چون من زودتر پست داده بودم، شما می بایست پستتون رو ویرایش می کردین، نه اینکه .... نرســد دسـت من ســوخته بـر دامن یـــار چه توان کرد که در عشوه و ناز است هنوز |
زهی بدیع خدایی که کرد شب را روز
ز دوزخی به درآورد جنت و طوبی |
یا ب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آآید و برهاندم از بند ملامت |
تو آسمان منی من زمین به حیرانی
که دم به دم ز دل من چه چیز رویانی |
یک لحظه به خوابم هوس زلف تو کردم
یک عمر،خیالم همه در چین و شکن بود |
دولت همت سلطان قناعت خواهم
تا تمنا نکنم نعمت ارباب نعیم |
من ارچه در نظر یار خا کسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند |
در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست
از گل و لاله گزیرست و ز گلرویان نیست دل گم کرده در این شهر نه من میجویم هیچ کس نیست که مطلوب مرا جویان نیست |
تو به تقصیر خود افتادی ازین در محروم
از که می نالی و فریاد چرا میداری |
یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد
درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست درد آن بود که از پا درمان من بیفتد |
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم |
ما را به دعا کاش فراموش نسازند
رندان سحرخیز که صاحب نظرانند |
در این درگه که گه گه که که که که شود ناگه مشو غره که از فردا نهی آگه |
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند |
دل که آئینه ی صافیست غباری دارد
وز خدا می طلبم صحبت روشن رائی |
یارب از تاب زلف هندوی او
چه قیامت ز هندوان برخاست |
تا بال و پرم بود ز دامم مرهاندی
امروز رهاندی که مرا بال و پری نیست |
اکنون ساعت 11:34 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)