پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 12-19-2010 09:42 PM

سخنان شخصیت های بزرگ جهان در باره امام حسین(علیه السلام)

بدون شک حضرت امام حسین ( علیه السلام ) جزو نادر ترین شخصیت هایی است که جهان از آغاز تا کنون به خود دیده است . حماسه خونینی که آن حضرت در عاشورای سال 61 هجری در کربلا رقم زد ؛ حماسه ای جاویدان است و در صفحات تاریخ همواره چون خورشیدی می درخشد و هیچ گاه تاریخ ، آن را به فراموشی نخواهد سپرد . نویسندگان ، مورخان و شخصیت های سیاسی ، فرهنگی و علمی جهان در گفتار ها و نوشتار های خود از امام حسین ( علیه السلام ) به نیکی و بزرگی یاد نموده و از قیام آن حضرت تجلیل نموده اند که ما در اینجا بخش هایی از گفتار بزرگان جهان در باره آن حضرت را جهت استفاده خوانندگان و کاربران گرامی می آوریم ، به امید اینکه ما نیز بتوانیم آن حضرت را آن چنان که هست بشناسیم و پیرو راستین او باشیم .

مهاتما گاندی ( رهبر استقلال هند ) :

من زندگی امام حسین ، آن شهید بزرگ اسلام را بدقت خوانده ام و توجه کافی به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد ، بایستی از سرمشق امام حسین ع پیروی کند .

محمد علی جناح ( قاعد اعظم پاکستان ) :

هیچ نمونه ای از شجاعت ، بهتر از آنکه امام حسین از لحاظ فداکاری و تهور نشان داد در عالم پیدا نمی شود . به عقیده من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربان کرد پیروی نمایند .

چارلز دیکنز ( نویسنده معروف انگلیسی ) :

اگر منظور امام حسین جنگ در راه خواسته های دنیایی بود ، من نمی فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند ؟ پس عقل چنین حکم می نماید که او فقط بخاطر اسلام ، فداکاری خویش را انجام داد .

توماس کارلایل ( فیلسوف مورخ انگلیسی ) :

بهترین درسی که از تراژدی کربلا می گیریم ، اینست که حسین و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند . آنها با عمل خود روشن کردند که تفوق عددی در جایی که حق با باطل روبرو می شود اهمیت ندارد و پیوزی حسین با وجود اقلیتی که داشت ، باعث شگفتی من است .

ادوارد براون ( مستشرق معروف انگلیسی ) :

آیا قلبی پیدا می شود که وقتی در باره کربلا سخن می شنود ، آغشته با حزن و الم نگردد ؟ حتی غیر مسلمانان نیز نمی توانند پاکی روحی را که در این جنگ اسلامی در تحت لوای آن انجام گرفت انکار کنند .

فردریک جمس :

درس امام حسین و هر قهرمان شهید دیگری این است که در دنیا اصول ابدی عدالت و ترحم و محبت وجود دارد که تغییر ناپذیرند و همچنین می رساند که هر گاه کسی برای این صفات مقاومت کند و بشر در راه آن پافشاری نماید ، آن اصول همیشه در دنیا باقی و پایدار خواهد ماند .

ل . م . بوید :

در طی قرون ، افراد بشر همیشه جرات و پر دلی و عظمت روح ، بزرگی قلب و شهامت روانی را دوست داشته اند و در همینهاست که آزادی و عدالت هرگز به نیروی طلم و فساد تسلیم نمی شود . این بود شهامت و این بود عظمت امام حسین . و من مسرورم که با کسانی که این فداکاری عظیم را از جان و دل ثنا می گویند شرکت کرده ام ، هر چند که 1300 سال از تاریخ آن گذشته است .

واشنگتن ایروینگ ( مورخ مشهور آمریکایی ) :

برای امام حسین ع ممکن بود که زندگی خود را با تسلیم شدن اراده یزید نجات بخشد ، لیکن مسوولیت پیشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمی داد که او یزید را بعنوان خلافت بشناسد . او بزودی خود را برای قبول هر ناراحتی و فشاری به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنی امیه آماده ساخت . در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در روی ریگهای تفتیده عربستان ، (2) روح حسین فنا نا پذیر است . ای پهلوان و ای نمونه شجاعت و ای شهسوار من ، ای حسین !

توماس ماساریک : ( مسیحی )

گر چه کشیشان ما هم از ذکر مصائب حضرت مسیح مردم را متاثر می سازند ، ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین ع یافت می شود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب حسین ع مانند پرکاهی است در مقابل یک کوه عظیم پیکر.

موریس دو کبری :

در مجالس عزاداری حسین گفته می شود که حسین ، برای حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگی مقام و مرتبه اسلام ، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویی یزید نرفت . پس بیایید ما هم شیوه او را سرمشق قرار داده ، از زیر دستی استعمارگران خلاصی یابیم و مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح دهیم .

ماربین آلمانی ( خاور شناس ) :

حسین ع با قربانی کردن عزیزترین افراد خود و با اثبات مظلومیت و حقانیت خود ، به دنیا درس فداکاری و جانبازی آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت . این سرباز رشید عالم اسلام به مردم نشان داد که ظلم و بیداد و ستمگری پایدار نیست و بنای ستم هر چه ظاهرا عظیم و استوار باشد ، در برابر حق و حقیقت چون پر کاهی بر باد خواهد رفت .

بنت الشاطی : ( نویسنده مسلمان )

زینب ، خواهر امام حسین بن علی ع ، لذت پیروزی را در کام ابن زیاد و بنی امیه خراب کرد و در جام پیروزی آنان قطرات زهر ریخت ، در همه حوادث سیاسی پس از عاشورا ، همچون قیام مختار و عبدالله بن زبیر و سقوط دولت امویان و بر پایی حکومت عباسیان و ریشه دواندن مذهب تشیع ، زینب قهرمان کربلا نقش بر انگیزنده داشت .

لیاقت علی خان ( نخستین نخست وزیر پاکستان ) :

این روز محرم ، برای مسلمانان سراسر جهان معنی بزرگ دارد . در این روز ، یکی از حزن آورترین و تراژدیک ترین وقایع اسلام اتفاق افتاد ، شهادت حضرت امام حسین ع در عین حزن ، نشانه فتح نهایی روح واقعی اسلام بود ، زیرا تسلیم کامل به اراده الهی بشمار می رفت . این درس بما می آموزد که مشکلات و خطرها هر چه باشد ، نبایستی ما پروا کنیم و از راه حق و عدالت منحرف شویم

.
فاروق احمد خان لغاری (رئیس جمهور اسبق پاكستان):

زندگانی مبارك حضرت امام حسین (ع)برای ما راه هدایت است . با پیروی از این راه، ما می‌توانیم توطئه‌های دشمنان را خنثی كنیم .

بی نظیر بوتو (نخست وزیر اسبق و فقید پاكستان):

مسلمانان فلسطین ، كشمیر و بوسنی باید بر سیره امام حسین (ع) عمل كنند .

چوهدری الطاف حسین (استاندار ایالت پنجاب پاكستان):

بهترین راه برگزاری عاشورا این است كه ما نقش امام حسین(ع) را بشناسیم و فلسفه شهادت را در پرتو قرآن و سنت ببینیم . ما باید در روز عاشورا پیمان ببندیم كه طبق اصول راستی ، عدل ، مساوات ، صبر ، برادری و تمیز حق از باطل ، زندگی خود را اداره كنیم .

جرج جرداق ( نویسنده ، دانشمند و ادیب مسیحی ) :

وقتی یزید ، مردم را تشویق به قتل حسین و مامور به خونریزی می کرد ، آنها می گفتند : چه مبلغ می دهی ؟ اما انصار حسین به او می گفتند : ما با تو هستیم . اگر هفتاد بار کشته شویم ، باز می خواهیم در رکابت جنگ کنیم و کشته شویم .

عباس محمود عقاد ( نویسنده و ادیب مصری ) :

جنبش حسین ، یکی از بی نظیرترین جنبشهای تاریخی است که تاکنون در زمینه دعوتهای دینی یا نهضتهای سیاسی پدیدار گشته است ... دولت اموی پس از این جنبش ، به قدر عمر یک انسان طبیعی دوام نکرد و از شهادت حسین تا انقراض آنان بیش از شصت و اندی سال نگذشت .

احمد محمود صبحی :

اگر چه حسین بن علی ع در میدان نظامی یا سیاسی شکست خورد ، اما تاریخ ، هرگز شکستی را سراغ ندارد که مثل خون حسین ع به نفع شکست خوردگان تمام شده باشد . خون حسین ، انقلاب پسر زبیر و خروج مختار و نهضتهای دیگر را در پی داشت ، تا آنجا که حکومت اموی ساقط شد و ندای خونخواهی حسین ، فریادی شد که آن تختها و حکومتها را به لرزه در آورد .

آنطون بارا ( مسیحی ) :

اگر حسین از آن ما بود ، در هر سرزمینی برای او بیرقی بر می افراشتیم و در هر روستایی برای او منبری بر پا می نمودیم و مردم را با نام حسین به مسیحیت فرا می خواندیم .

گیبون ( مورخ انگلیسی ) :

با آنکه مدتی از واقعه کربلا گذشته و ما هم با صاحب واقعه هم وطن نیستیم ، مع ذلک مشقات و مشکلاتی که حضرت حسین ع تحمل نموده ، احساسات سنگین دل ترین خواننده را بر می انگیزد ، چندانکه یک نوع عطوفت و مهربانی به آن حضرت در خود می یابد .

نیکلسون ( خاور شناس معروف ) :

بنی امیه ، سر کش و مستبد بودند ، قوانین اسلامی را نادیده انگاشتند و مسلمین را خوار نمودند ... و چون تاریخ را بررسی کنیم ، گوید : دین بر ضد فرمانروایی تشریفاتی قیام کرد و حکومت دینی در مقابل امپراطوری ایستادگی نمود . بنابراین ، تاریخ از روی انصاف حکم می کند که خون حسین ع به گردن بنی امیه است .

سر پرسی سایکس ( خاور شناس انگلیسی ) :

حقیقتا آن شجاعت و دلاوری که این عده قلیل از خود بروز دادند ، به درجه ای بوده است که در تمام این قرون متمادی هر کسی که آن را شنید ، بی اختیار زبان به تحسین و آفرین گشود . این یک مشت مردم دلیر غیرتمند ، مانند مدافعان ترموپیل ، نامی بلند غیر قابل زوال برای خود تا ابد باقی گذاشتند .

تا ملاس توندون ( هندو ، رئیس سابق کنگره ملی هندوستان ) :

این فداکاریهای عالی از قبیل شهادت امام حسین ع سطح بشریت را ارتقا بخشیده است و خاطره آن شایسته است همیشه باقی بماند و یاد آوری شود .

محمد زغلول پاشا ( در مصر ، در تکیه ایرانیان ) :

حسین ع در این کار ، به واجب دینی و سیاسی خود قیام کرده و اینگونه مجالس عزاداری ، روح شهامت را در مردم پرورش می دهد و مایه قوت اراده آنها در راه حق و حقیقت می گردد .

عبدالرحمن شرقاوی ( نویسنده مصری ) :

حسین ع ، شهید راه دین و آزادگی است . نه تنها شیعه باید به نام حسین ببالد ، بلکه تمام آزاد مردان دنیا به این نام شریف افتخار کنند .

طه حسین ( دانشمند و ادیب مصری ) :

حسین ع برای به دست آوردن فرصت و از سر گرفتن جهاد و دنبال کردن از جایی که پدرش رها کرده بود ، در آتش شوق می سوخت . او زبان را در باره معاویه و عمالش آزاد کرد ، تا به حدی که معاویه تهدیدش نمود . اما حسین ، حزب خود را وادار کرد که در طرفداری حق سختگیر باشند .

عبدالحمید جودة السحّار ( نویسنده مصری ) :

حسین ع نمی توانست با یزید بیعت کند و به حکومت او تن بدهد ، زیرا در آن صورت ، بر فسق و فجور ، صحه می گذاشت و ارکان ظلم و طغیان را محکم می کرد و بر فرمانروایی باطل تمکین می نمود . امام حسین به این کارها راضی نمی شد ، گر چه اهل و عیالش به اسارت افتند و خود و یارانش کشته شوند .

علامه طنطاوی ( دانشمند و فیلسوف مصری ) :

داستان حسینی عشق آزادگان را به فداکاری در راه خدا بر می انگیزد و استقبال مرگ را بهترین آرزوها به شمار می آورد ، چندانکه برای شتاب به قربانگاه ، بر یکدیگر پیشی جویند .

العبیدی ( مفتی موصل ) :

فاجعه کربلا در تاریخ بشر نادره ای است ، همچنان که مسببین آن نیز نادره اند ... حسین بن علی ع سنت دفاع از حق مظلوم و مصالح عموم را بنا بر فرمان خداوند در قران به زبان پیغمبر اکرم ص وظیفه خویش دید و از اقدام به آن تسامحی نورزید . هستی خود را در آن قربانگاه بزرگ فدا کرد و بدین سبب نزد پروردگار ، // سرور شهیدان // محسوب شد و در تاریخ ایام ، // پیشوای اصلاح طلبان // بشمار رفت . آری ، به آنچه خواسته بود و بلکه برتر از آن ، کامیاب گردید .

كاپیتان هانیبلت :

آن شب (شب عاشورا) هنگامى كه آتش اردوها در اطراف او در بیابان برق مى‏زد، پیروان خویش را به اطراف خود جمع كرد و طى یك سخنرانى طولانى و قلب نواز با آنها سخن گفت و بیعت‏ خود را از آنها برداشت؛ آنها را از اتفاقات صبح فردا آگاه كرد و فرمود: یقینا قتل عام انجام خواهد شد و كسانى كه با من بمانند یقینا شهید خواهند شد . سپس عمل بسیار زیبایى انجام داد كه نشانه آگاهى كامل او از ضعف بشرى و قدرت روح فداكارى وى و علامت قلب رئوف آن بزرگوار بود . تمام چراغ‏هاى اردو را خاموش كرد و سپس به پیروان خود گفت: هر كس جرات و قلب ایستادگى و شهادت را در خود نمى‏بیند، در تاریكى به طور ناشناس و بدون خجلت ‏برود. صبح روز عاشورا، در حالى كه ابرهاى ارغوانى در آسمان شرق جمع مى‏شد، تمام یاران آن شب با ایمان دور امام را گرفتند و همگى آماده مرگ و شهادت بودند.
جرح جرداق (مسیحى):

فرق على (ع) با معاویه این است كه اصحاب معاویه فریفته جاه و زر و زور، مقام و منصب بودند، ولى یاران امام على (ع) فریفته اخلاق و فضیلت و كرامت او شدند و نمونه آن در اصحاب فرزندانش پدیدار بود كه وقتى یزید مردم را تشویق به قتل امام حسین (ع) و مامور به خونریزى مى‏كرد، یاران یزید مى‏گفتند: «كم تهب لنا؛ یعنى چقدر و چه مبلغ مى‏دهى تا او را بكشیم‏» اما انصار امام حسین (ع) به او مى‏گفتند: «یا حسین نموت معك؛ ما با تو هستیم و با تو مى‏میریم .» از جمله حبیب این پیر حافظ قرآن به امام حسین (ع) در شب عاشورا گفت: اگر هفتاد بار كشته شویم، سوزانده شویم و پراكنده شویم و سپس جمع شویم و از نو زنده شویم، باز مى‏خواهیم در ركاب تو جنگ كنیم و كشته شویم .(2)
ونستان (امریكایى):

تا وقتى مسلمانان مثلث جاودانه‏اى چون: قرآن كه تلاوت شود و پیام‏هایش پیروى گردند، كعبه‏اى كه قصد شود و ایجاد همدلى و وحدت كند و حسینى كه یاد شود و از او الهام گرفته شود دارند، هیچ كس قدرت نفوذ و تسلط كامل بر آنها را نخواهد داشت.(3)
ماربین (آلمانى):
امام حسین بن على (ع) كه از دختر محبوب پیامبر (ص) فاطمه (س) متولد شد، تنها كسى است كه در چهارده قرن پیش دربرابر حكومت جور و ظلم قد علم كرد . . . موضوعى را كه نمى‏توان نادیده گرفت این است كه حسین (ع) اول شخص سیاستمدارى بود كه تا به امروز احدى چنین سیاست مؤثرى اختیار ننموده است . حسین (ع) به شعار همیشگى خود مى‏گفت: من در راه حق و حقیقت كشته مى‏شوم و دست‏ به ناحق نخواهم داد.(5)
علامه علائلى، (نویسنده مصرى):

تاریخ هر ملتى واقعا تاریخ بزرگان آن است . پس هر ملتى كه رجال بزرگ ندارد تاریخ سترگ ندارد یا اصلا تاریخش شایسته نگارش نیست؛ و ما چون حسین (ع) را میان رجال تاریخ داریم نه تنها بزرگوارى را مانند رجال تاریخى دیگر در نظر داریم، بلكه بزرگترین رجال تاریخ است كه همه را كوچك كرده و شخصیت ‏خود را سرمقاله همه آنان پدید آورده و این عجیب نیست؛ زیرا همه مردان عالم را كه تاریخ شناخته، عمر خود را در تحصیل مجد و بزرگوارى زمین صرف كرده‏اند؛ ولى حسین (ع) مجد آسمان را طلبید و جان خود را فداى آن كرد.(6)
دكتر طه حسین (مصرى):

ابن زیاد چنان مى ‏پنداشت كه با كشتن حسین (ع) فتنه را ریشه كن و شیعه را نومید خواهد ساخت و به این ترتیب آنان را وادار خواهد كرد كه دست از آرزوها بشویند و به آنچه ناچار باید به آن گردن نهند سرفرود آورند . ابن زیاد فتنه را گداخته‏ تر كرد و كار بد او كارهاى بد دیگرى را سبب شد و خون‏هاى ریخته شده و شكنجه‏ هایى كه به كودكان و زنان داده شد همه بر خلاف آن چه ابن زیاد مى ‏خواست نتیجه به بار آورد.(7)
ابن ابى الحدید معتزلى (شارح معروف نهج البلاغه) در خصوص واقعه كربلا، مى ‏نویسد :

سرور مردانى كه داراى حس امتناع بودند، آن كسى كه حمیت‏ به مردم آموخت و به آنان فهماند كه زیر سایه شمشیر مردن از پستى و مذلت ‏بهتر است، حسین بن على (ع) است . به او و یارانش پیشنهاد امان شد، ولیكن نپذیرفت و زیر بار ذلت نرفت و فرمود: آگاه باشید كه ناكس فرومایه‏اى به من اتمام حجت فرستاده و مرا میان كشته شدن و تسلیم شدن مخیر ساخته، لیكن ذلت از حضرت من دور است . نه خدا راضى است كه من ذلیل شوم نه پیامبرش و نه مردان با ایمان دنیا و نه آن دامن پاكى كه مرا پرورش داده و نه آن روح با مناعت كه من دارم . من هرگز طاعت لئیمان را بر كشته شدن به شرافت ترجیح نخواهم داد .
امام خمینی (قدس سره الشریف):
روز مبارک سوم شعبان المعظم، روز پاسدار است، و روز تحقق پاسداری از اسلام و حقیقت از مکتب الهی، روز تولد بزرگ پاسداری که با خون خود و فرزندان و اصحابش مکتب را زنده کرد، مکتبی که می‌رفت با کج روی‌های تفالی جاهلیت و برنامه‌های حساب شده، احیای ملی گرایی عروبت با شعار «لاخبر جاء و لاحی نزل»‌ محول و نابود شود و از حکومت عدل اسلامی یک رژیم شاهنشاهی بسازد و اسلام و وحی را به انزوا بکشاند، که ناگهان شخصیت عظیم که از عصاره وحی الهی تغذیه و در خاندان سید رسل محمد مصطفی(ص) و سید اولیاء علی مرتضی تربیت و در دامن صدیقه طاهره بزرگ شده بود قیام کرد و با فداکاری بی‌نظیر و نهضت الهی خود،‌ واقعه بزرگی را به وجود آورد،‌کاخ ستمگران را فرو ریخت و مکتب اسلام را نجات بخشید، اقتباس از کتاب پیام امام خمینی، مورخ 26/3/59

استاد محمدرضا حكیمی:
و عاشورا یك «ایست بزرگ» است، در برابر سیل بنیانكن جاهلیت در عصر تمدن، در برابر این سقوط ها و انحطاط ‌ها، این الحادها و ضلالت ها، این ستم‌ها و بیدادها، در برابر این بشریت فرو رفته در تباهی، و این روزگار سراسر سیاهی ، در برابر پذیرش ذلت و بندگی و وداع با عزت و آزادگی.
هنگامی كه می‌نگریم در «خطبه عاشورا» سخن از عدل می‌رود و از اینكه عدالت از میان رفته است.. می‌فهمیم كه ما نیز باید با دفاع از «عدالت» فلسفة عاشورا را زنده نگاه بداریم، و با قیام برای عدالت از عاشورا دم بزنیم و خود را وارث عاشورا بدانیم. «بخش‌هایی از كتاب قائم جاودانه»‌


دكتر علی شریعتی (ره ) :

حضرت امام حسین علیه السّلام بزرگ ترین شهید دین در تاریخ است.


behnam5555 12-19-2010 09:55 PM


اخلاقیات حیوانی 1

دو صنف از آدمیان در اخلاقیات قابل توجه اند :
اول آنان که مگس صفتند . کارشان همواره دیدن زشتیها ، نجاسات و عدم هارمونی است وهمیشه بدنبال نقاط ضعف و مشکل هستند . با دیدن صورتی بسیار زیبا ، ترجیح می دهند بجای تعریف از آن به بیان جوش کوچکی که در صورت دیده می شود بپردازند . همیشه ضررها را پیشتر از منافع می بینند و کارشان همانند مگسها انتشار میکروبها از جائی بجای دیگر است . وقتی مدتی نزد اینان می نشینی دلت از زمین و زمان گرفته و تاریک می شوی .
دوم آنان که زنبورصفتند . کارشان دیدن زیبائیها ، پاکیها و هارمونی است و همیشه بدنبال نقاط قوت و کمالات هستند . چون چیزی را ببینند ابتدا به فایده های آن نظر می کنند و وقت خود را برای لذت بردن از زیبائیها و استفاده از مواهب طبیعی صرف می کنند . محصول کار اینها در نهایت عسلی شیرین و با صفاست . گذرت چون به کنار اینان افتاد آرامش می گیری و از روشنایی قلبشان به تو نیز نصیبی می رسد .

افاضات :


راستی چرا ما زنبور را بیشتر از مگس دوست داریم ؟ البته بعضی ها می گویند اصلا این سوال معنا ندارد چون مگس اصلا دوست داشتنی نیست ! پس بهتر است سوال کنیم که چرا ما زنبوربودن را بر مگس بودن ترجیح می دهیم ؟ شايد براي اينست که ما در ته قلب خودمان اصلاً و ذاتاً زنبور صفتيم
.


behnam5555 12-19-2010 09:58 PM


اخلاقیات حیوانی 2

دو صنف دیگر از آدمیان در اخلاقیات قابل ذکرند :

اول کسانی که بوقلمون صفتند . هم با علی نماز می خوانند هم با معاویه شام می خورند . گاهی چپ می زنند و گاهی راست معامله می کنند . وقتی قاضی می شوند با هر دو طرف دعوا موافقند ! همیشه لبخندی مضحک بر لب دارند حتی وقتی گلوی کسی را می فشارند . در روز هزار رنگ عوض می کنند و چون نیک بنگری هیچگاه به یک رنگ خو نمی کنند .

دوم کسانی که طوطی صفتند . اهل تقلید بدون تحقیق هستند . کارشان تکرار چیزهایی است که دیگران گفته و می گویند . ترجمه را خوش میدارند وتالیف و خلق از آنها ساخته نیست . همیشه دنبال کسی هستند که برایشان الگو باشد و خود مثل طبل تو خالی هستند . اگر چه مثل طوطی حرف می زنند و حرف می زنند ولی وقتی خوب نگاه کني از خود زبانی ندارند و همه هجاها و لفظها و کلماتشان از دیگران است .

افاضات :

از دسته اول بیزاریم گر چه گاهی ما گرفتارش می شویم. یکرنگ بودن کار بزرگیست ؛ هزینه های یکرنگی چنان زیاد است که گاه انسان را از همه دور می کند . گاهی اوقات برای بقا در اجتماعی که سراسر رنگ و ریاست ، من نیز برای رسوا نشدن همرنگ جماعت شده ایم و در آن موقع از خودمان عقمان می گیرد.
اما نسبت به دسته دوم احساس ترحّم داریم . آنان با تقلید قصد دارند بر نقایص خود سرپوش بگذارند یا خود را برتر از آن چیزی که هستند نشان بدهند .

خلق را تقلــــــــیدشان بر باد داد
ای دو صد لعنت بر این تقلــید باد

گر چه تقلید در امور نیکو را نیک می دانیم اما معتقدیم هر تقلیدی باید از آگاهی و معرفت سرچشمه گیرد و گرنه به نتیجه مطلوب نخواهد رسید و از اين حرفها ...

behnam5555 12-19-2010 10:01 PM


اخلاقيات حيواني 3

بعضي ها مار صفتند . و مار موجود عجيبيست ، بسيار نرم و لطيف و در رنگهاي بسيار زيبا و جذاب كه در همان زيبائيش نيز نوعي ترس نهفته است .
اين افراد در دل ما همواره نوعي نگراني و وحشت را باز توليد مي كنند ؛ هميشه بايد از اين افراد نگران باشيم چون نيش و زهر خود را براي كساني كه آنها را تهديد مي كنند ، آماده دارند . هر وقت خيالشان جمع باشد مهربان و نرم و لطيف هستند اما واي به وقتي كه احساس خطر يا ناامني بكنند كه در اينصورت تبديل به موجودي سخت و خشن و هيولاوار خواهند شد .
البته كيسه زهر اين افراد كه در انتهاي نيش قرار دارد بعد از گاز گرفتن به بدن طرف مقابل وارد مي شود . بعد از نيش گرفتگي عضو مجروح بيحس مي شود و بتدريج اين بيحسي در سراسر بدن پخش مي شود تا به تشنج برسد لازم است پس از مورد حمله قرار گرفتن بالاتر از جاي نيش را با بند محكمي بسته تا جريان خون شما ،‌ زهر را به نقاط حساس و اساسي بدن شما مثل قلب نرساند سپس در محل زخم شكافتي ايجاد كرده و با مكيدن ، زهر را تا حد امكان خارج نمائيد و نهايتا اينكه به فكر تهيه پاد زهر باشيد .
بعضي از اين افراد مانند مار زنگي در انتهاي دمشان ! زنگي دارند كه براي ايجاد ترس و وحشت آن را بشدت تكان مي دهند تا افراد ديگر حساب كار خود را بكنند . بعضي ديگر هم استتار را كاملا رعايت كرده و نرم و بيصدا ضربه مي زنند چنان كه نخواهي فهميد از كجا ضربه خورده اي !
شايان ذكر است براي زهرنيش اين افراد پادزهرهايي ساخته شده است ولي بعضي از اين زهرها تاكنون ناشناخته باقي مانده است پس بايد دانست پيشگيري بهتر از درمان است و بهتر است از محلهايي كه احتمال وجود اين افراد مارصفت زياد است اجتناب كنيد .
حتما مي گوئيد اينها خيالات است . خير .... به انسانهاي اطرافتان كمي با دقت نگاه كنيد !



behnam5555 12-19-2010 10:05 PM


کار با عشق

و اکنون با تو بگویم که کار با عشق چیست ؟
کار با عشق آنست که پارچه ای را با تاروپودِ قلب خویش ببافی بدین امید که معشوقِ تو آن را بر تن خواهد کرد .
کار با عشق آنست که خانه ای را با خشت محبت بنا کنی بدین امید که محبوب تو در آن زندگی خواهد کرد .
کار با عشق آنست که دانه ای را با لطف و مهربانی بکاری و حاصل آن را با لذّت درو کنی ، چنانکه گویی معشوق تو آنرا تناول خواهد کرد .
و بالاخره کار با عشق آنست که هر چیز را با نَفَس خویش جان دهی و بدانی که تمام پاکان و قدیسان عالم در کار تو می نگرند .
کار تجسّم عشق است .
کار عشق مجسّم است .
اگر نمی توانی با عشق کار کنی
اگر جز با ملالت و بیزاری کاری از تو بر نمی آید
بهتر است کار خود را ترک کنی و بر دروازه معبد بنشینی
و صدقات کسانی را که با عشق کار می کنند بپذیری
زیرا اگر بی عشق پخت کنی
نانی تلخ از تنور بدر خواهد آمد که گرسنه را نیم سیر گذارد .

جبران خلیل جبران


افاضات :

بنظر کارِ بدون عشق ؛ مثل بدنِ میّت سرد ، بیروح و آزار دهنده است . کارِ بدون عشق ؛ طولانی ، سنگین و طاقت فرساست . کارِ بدون عشق ؛ ناگوار، تلخ و نامبارک است .
وقتی کاری را با عشق انجام می دهیم ابدا زمین و زمان را احساس نمی کنیم بلکه با شوری زایدالوصف کار می کنیم و کار می کنیم و کار می کنیم . همیشه در زندگی ثمراتِ کارهایی را که با عشق انجام داده ایم باقی مانده اند و در عوض کارهایی را که با بی تفاوتی به آنها پرداخته ایم نابود شده و فراموش شده اند .
اگر در انجام کارها عشق و شور و علاقه ای برای انجام آنها نباشد ؛ انجام ندادن آن کار (هر چند بزرگ ) بهتر از انجام دادن اجباری آنست ، چرا که اگر آن کار ثمری هم داشته باشد همانا آن ثمر نیز چندان موثر نخواهد بود . اما کاری (هر چند کوچک) که با عشق انجام شود ، اثرات بزرگی را بر روح و جان ما و جامعه اطراف ما بر جای خواهد گذارد .
و در نهایت بسیاری از مشکلات خود و اطرافمان را ناشی از کارهای بدون عشق می دانیم ؛ کارهایی که یا از سر اجبار و یا برای لقمه ای نان ، شهرت و مقام و ... انجام می شوند و از این حرفها


behnam5555 12-19-2010 10:07 PM

مناجات نخبگان

« خدايا ، همواره تو را سپاس مي گزارم كه هر چه در راه تو و در راه پيام تو پيش تر مي روم و بيشتر رنج مي برم ، آنها كه بايد مرا بنوازند ، مي زنند ؛ آنها كه بايد همگامم باشند ، سّد راهم مي شوند ؛ آنها كه بايد حق شناسي كنند ، حق كشي مي كنند آنها كه بايد دستم را بفشارند ، سيلي مي زنند آنها كه بايد در برابر دشمن دفاع كنند ، پيش تر از دشمن حمله مي كنند و آنها كه بايد در برابر سمپاشي هاي بيگانه ستايشم كنند ، تقويتم كنند ، اميدوارم كنند و تبرئه ام كنند ؛ سرزنشم مي كنند ، نوميدم مي كنند ، متهمم مي كنند تا در راه تو از تنها پايگاهي كه چشم ياري دارم و پاداشي ، نوميد شوم ، چشم ببندم ، رانده شوم ... تا تنها اميدم تو شود ، چشمِ انتظارم تنها به روي تو باز بماند ، تنها از تو ياري طلبم تنها از تو پاداش گيرم و در حسابي كه با تو دارم شريكي نباشد »

« دكتر علي شريعتي »

افاضات :
بعضی ها گفته اند جامعه ای که در آن زندگی می کنیم « جامعه ای نُخبه کُش » است ولی من با این نظر مخالفم چرا که در طول تاریخ جامعه ایرانی استثنائات فراوانی وجود دارد که جامعه ایرانی برای نخبگانِ خود ، ارزش و احترام فراوانی قائل شده است . معتقدیم بر اساس خیانتهای فراوانی که از سوی نخبگان جامعه ما در طول تاریخ به ملّت ، مُلک و مملکت شده ، این جامعه تا حد زیادی اعتماد خود را به نخبگان از دست داده است . از اینرو در این میانه کسی هم از روی صدق فریاد بزند همواره متهم به انواع و اقسام اتهامات خواهد شد و ناچار است که چون شمع بسوزد و روشنی بسازد و از این حرفها ...

behnam5555 12-19-2010 10:13 PM




تک بیتی
تک بیتی ها، دو بیتی و رباعی‌ها در زبان فارسی برای بیان نکته های ظریف و اندیشه های فی البداهه به کار برده شده است. این اشعار اکثراً حاوی وصف الحال یا لطیفه‌های اخلاقی_فلسفی است. شاعر در اين نوع از اشعار، تمامی منظور خود را در یک بیت یا دو‌‌ بیت می گنجاند.

این قالب کوچک و ظریف که می توان آن را شعر «پروانه ای» خواند، در ادبیات چین و ژاپن نیز معادلی دارد و بخصوص در ژاپن بسیار رواج داشته است که آن را هایکو(Haiku) می گویند. هایکوی ژاپنی بیشتر به وصف یک واقعه یا یک حالت بیرونی می پردازد و از این وصف یک نتیجه گیری انسانی می شود، در حالیکه در تک بیتی و دو بیتی های ایرانی، غالباً وصفِ حال انسان و جهان به نحو مستقیم مطرح می گردد. البته برخی از این تک بیتی ها ممکن است خود پاره ای از یک غزل یا سایر اقسام شعری باشد.


در دوران جوانی! دفتر شعری داشتم و برخی از تک بیتی و دو بیتی هایی که نظرم را جلب می کردند در آن یادداشت می کردم. آن زمان اغلب اینها را حفظ بودم و زمزمه می کردم. خواندن شعر همیشه باعث آرامش و لطافت روحم شده است. زیست_جهانِ من بدون شعر یعنی مرداب. به نظر من، شعرهای خوب زمانی سروده می شوند که شاعر حال بخصوصی پيدا کرده باشد. در اين معنا از هر شاعری در مورد اشعار خوبش پرسیده ام ادعا کرده که این شعر را در حال خوشی سروده است نه اینکه نشسته باشد و با دو دو تا چهار تا، شعر گفته باشد.


برخی از تک بیتی ها


کجا روم که ببینم ترا، نمی دانم

به جستجوی تو امشب به خواب هم رفتم

....

نظر مکن سوی من در میان خلق مباد

که من ز هوش روم و دیگران نظاره کنند

...

در هوا چند معلق زنی و جلوه کنی

ای کبوتر! نگران باش که شاهین آمد

....

به یگانگی نگر من و یار چون دو چشم

همسایه ایم و خانه‌ی یگدگر را ندیده ایم

...

در پای کتابت همه کس نام نویسند

من گمشده‌ی عشق توام نام ندارم!

...

نامه‌ی من می رود نزدیک دوست

کاشکی من نامه‌ی خود بودمی

...

چشم اگر این است و ابرو این و ناز و غمزه این!

الوداع ای زهد و تقوی، الفراق ای عقل و دین

...

سر به هم آورده دیدم برگهای غنچه را

اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد

...

چرا ز غیر شکایت کنم که همچو حباب

همیشه خانه خرابِ هوای خویشتنم

...

از ضعف چنان شدم که بر بالینم

صد بار اجل آمد و نشناخت مرا!

...

عشق است دلا اینهمه نومید چرایی

شاید شبِ ما هم سحری داشته باشد

...

دلم از سینه به تنگ است خدایا به رهان
هر کجا در قفسی مرغ گرفتاری هست


behnam5555 12-19-2010 10:17 PM




درد درخشان

جبران خليل جبران نوشته ای با عنوان «صدف » دارد :

صدفی به صدف همسايه اش گفت : « در درونم درد طاقت فرسايی حس می کنم ، دردی سنگين و مدور که سخت مرا به عذاب انداخته است » .
همسايه اش با لحنی نخوت آميز گفت : « سپاس خداوند آسمانها و درياها را که من هيچ دردی در درون ندارم و بحمدالله از درون و بيرون سالم و سر خوشم » .
خرچنگ دريايی که از آنجا می گذشت صحبت دو صدف را شنيد . نزديک شد و به آن يکی که از درون و بيرون سالم و سرخوش بود گفت : « آری تو سالم و سرخوشی و هيچ دردی نداری ولی بــــــــــدان اين درد که همسايه ات می کشد مرواريدی است درشت و درخشان که زيبائيش را حد و پايانی نيست » .

افاضات : با ید فقط به کسانی گوش کنیم که اهل درد ، دانستن و آگاهی هستند . شادي خواری و طرب زائی بيدردان همه برای ما رنج و عذاب است چرا که می دانیم همه از سر ناآگاهی و بيدرديست . دوای ما نزد اهل درد است که به ما آگاهی و دانستن هديه می کنند . مولانا در اين باره چنين گويد :

آن شه موزون جهان عاشق موزون طلبد
شد رخ من ، سکه زر ، تا که به ميزان برسم

رحمت حق آب بود ، جز که به پستی نرود
خاکی و مرحوم شدم ، تا بر رحمان برسم

هيچ طبيبی ندهد بی مرضی حـــب و دوا

من همگی درد شوم تا که به درمــان برسم


behnam5555 12-19-2010 10:23 PM

انجيل لوقا فصل :7 آيه50-36

زن بدکاره

يکی از فريسيان ، عيسی را برای صرف غذا دعوت کرد . او به خانة آن فريسی رفت و بر سر سفره نشست .
در آن شهر زنی زندگی می کرد که رفتارش بر خلاف اخلاق بود . چون او شنيد که عيسی در خانة آن فريسی غذا می خورد در گلابدانی سنگی ، روغنی معطر آورد . پشت سر عيسی و کنار پاهای او قرار گرفت و گريه می کرد . چون اشکهايش پاهای عيسی را تر کرد ، آنها را با گيسوان خود خشک نمود و پاهای عيسی را می بوسيد و به آنها روغن می ماليد .
وقتی ميزبان يعنی آن فريسی اين را ديد پيش خود گفت : « اگر اين مرد واقعا پيامبر بود می دانست اين زنی که او را لمس می کند کيست و چطور زنی است ، او يک زن بدکاره است » .
عيسی به فريسی گفت : « شمعون مطلبی دارم ، برايت بگويم ؟ » گفت : « بفرما استاد » فرمود : « دو نفر از شخصی وام گرفته بودند . يکی به او پانصد سکة نقره بدهکار بود و ديگری پنجاه سکه نقره . چون هيچيک از آندو نفر چيزی نداشتند که به او بدهند طلبکار هر دو را بخشيد . حالا کداميک از آندو او را بيشتر دوست خواهند داشت ؟ » . شمعون پاسخ داد : « گمان می کنم آن کس که بيشتر به او بخشيده شد » . عيسی فرمود : « قضاوت تو درست است » . و سپس رو به آن زن کرد و به شمعون فرمود : « اين زن را می بينی ؟ من به خانه تو آمدم ولی تو برای پاهايم آب نياوردی ، اما اين زن پاهای مرا با اشک چشم شست و با گيسوان خود خشک کرد . تو هيچ مرا نبوسيدی ، اما اين زن از وقتی که من وارد شدم از بوسيدن پاهای من دست برنمی دارد . تو به سر من روغن نزدی و او به پاهای من روغن معطر ماليد . بنابر اين بدان که محبت فراوان او ، نشان می دهد که گناهان بسيارش آمرزيده شده است و کسی که کم بخشيد ه شده باشد کم محبت می نمايد » . بعد به آن زن فرمود : « گناهان تو بخشيده شده است » .
ساير مهمانان از يکديگر می پرسيدند : « اين کيست که حتی گناهان را می بخشد ؟ » . اما عيسی به آن زن فرمود : « ايمان تو ، ترا نجات داده است ؛ بسلامت برو » .

افاضات :
حتما پیش خود میگوئید:تمام زندگيم را میدهم تا جای آن زن بدکاره باشم . نه بخاطر آمرزشش بلکه بخاطر محبتی که به « پسر انسان » کرد و کلامی که از او بعنوان هديه دريافت کرد .

behnam5555 12-19-2010 10:27 PM


عاشقت هستم وقتی که عاشقت نيستم

تو را دوست نمی دارم و دارم
تو را دوست می دارم و ندارم
چندان که هر باشنده ای
آميزه ای است از هر دو سو.
تا آرامش را حتی
نيمه سردی است
و هر واژه را سكوتی.
تو را دوست می دارم
چرا که اين آغاز عشق توست
آغازی به بی نهايتی که پايانش نيست
و دوستت نمی دارم
زان رو که جاودانه ای.
عشق من دو گونه زيست می کند:
عاشقت هستم وقتی که عاشقت نيستم
و تو را دوست می دارم وقتی که دوستت نمی دارم.

پاپلو نرودا


اکنون ساعت 06:27 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)