پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   مطالب آزاد (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=11)
-   -   مهمترین اتفاقی که امروز برات افتاده رو بنویس (http://p30city.net/showthread.php?t=10480)

bigbang 08-09-2014 01:43 AM

امروز مهمترین کارم ورزش بود ، الان بیشتر تو وایبر هستم یکی از آشناهامون گروه تشکیل داده عضوم بیشتر خودم اونجا مطلب میزارم ولی اونها هم مطلب میزارم همشون از من بزرگتر هستند ، فامیل های خودم زیاد ازشون شماره ندارم ، ولی یکی خوب باشه آدم عضو 10 تا گروپ دیگه میکنه دیگه ، این هم یک چیز جدیده دیگه ، فیس بوک 2 !
من فیس بوک شروع خوبی نداشتم اما وایبر چون محیطش خودم احساس میکنم یک مقداری امن تر هست اونجا راحتتر فعالیت میکنم
غیر از اون دیگه نه فیلم تماشا میکنم ، و نه حوصله سریال دیدن دارم ، یعنی نمیتونم ببینم شاید هم میتونم ولی دیگه علاقه ای ندارم دیگه آدم سابق نیستم که کارهایی که قبلاً انجام دادم رو دوباره انجام بدم دیگه هیچ چیزی روم تاثیر نمیزاره، کلیپ تماشا میکنم عیییییی بد نیست خوبه بیشتر مطالعه میکنم خبرها رو از موبایل دنبال میکنم
مهمترین اتفاق نمیدونم کدومش مهمتر بود ! :d به هر حال همه اتفاق ها مهم هستند

shokofe 08-10-2014 08:47 AM

چه خوب
خیلی وقته ی پای ثابت این پیج ممده
ولی خدایی ی سوال ازت داشتم چرا این همه محافظه کار؟؟؟؟؟؟؟
یادته اوایل اسمت و هم نمیگفتی؟؟؟؟
مگه محیط مجازی چی کار میکنه؟
کلا" ی چی شنیدی ها
بیا با زبون خوش بگو کجا زندگی میکنی
مثلا" الان همه میدونن من کجام یا کوروش کجاست چی شده {قاط}
ی جورایی حس گیر دادن به ممد و دارم اساسی:D

منم هر روز اتفاق زیاد برام میفته اما دیروز یهم اومدن تو شرکت گفتن تعیین سطح زبان داریم
کلاس زبان برام گذاشتن اجباری و خصوصی تازه 60 درصد هزینه هم خودمون باید بدیم (البته من راضیم)
شدیدا" همه چی فراموش شده
بعد هم از امروز پارسا هفته ای دو بار باید بره مدرسه بیچاره دلم براش سوخت تازه آخر این هفته کلاس تابستونیش تموم میشد که هفته ای سه روز از 8 صبح تا 4 بعد از ظهر بود حالا هم مدرسه از 7 تا 2 امسال زیاد تابستونش تفریحی نبود
به هر حال دیگه بزرگ شده و باید بفهمه زندگی ی کم سخته:diri di ri ri diri:

bigbang 08-25-2014 03:23 AM

داشتم میومدم فروم گفتم خیلی چیزها رو مینویسم ، ولی خوب نشد که بنویسم ، یعنی الان هم که دارم مینویسم اصلاً حال ندارم ، من رفتم سربازی 01 تهران ، باید بگم خیلی جای شیک و باکلاس و تمیزی بود دور از انتظارم بود ، و اصولاً مسئولیت اونجا رو هم لیسانس به بالاها دارند ، و یک محیط خیلی منضبط و بسیار باکلاسی هست از شهر هم زیاد فاصله نداره ، روز اول رفتیم لیستها و فرم ها رو پر کردیم ، اسممون رو نوشتیم و وسایل رو تحویلمون داد همون اول گفتن برید تا 8 ام یعنی شنبه هفته بعد مرخصید برگه مرخصی هم دادند بزار این پست رو مینویسم از وسایلم عکس بگیرم
خوب داشتم میگفتم تا 8 ام مرخصی دارم و تا اون موقع نتیجه ها اعلام میشه یعنی فردا منظورم هست ، خلاصه هر چه پیش آید خوش آید مهم نیست یعنی مهم که هست ولی خوب به بیخیالی دارم طی میکنم دیگه .... هنوز کاری انجام ندادیم و وسایلمون رو کامل تحویل ندادند ، هنوز تفنگ دست نگرفتیم و کامل آموزش ندیدیم ، ولی در عین حال با محیط اونجا آشنا شدم ، بهترین بوفه بهترین امکانات ، بهترین فضا ، شاید باید اینطوری بگم که بهترین کمپ آموزش در ایران 01 هست در ارتش امکانات کاملی داره
تا 45 روز آموزشی داریم بعدش محل اعزاممون مشخص میشه من کاملاً و مستقیماً درگیر این مسائلم ، اما مهمترین اتفاق امروز اینها نبود ، مهمترین اتفاق امروز چپ کردن ماشین پسر داییم بود که 3 تا ملق خورد ماشین و متوقف شد شانسی که آورده بود این بود که کمربندش رو بسته بود ، در ماشین باز نمیشد ، مردم هم بودن اون رو از پنجره آوردن بیرون ، سرش آثار ضرب دیدگی داشت ولی چیزی نبود ، یک خراش بزرگ روی سرش به رنگ قرمز بود ، و آثار خراش های سطحی و کوفتگی روی بدنش بود ، زبونش هم یک مقداری پارگی داشت من دیروز برگشتم خونه یعنی همون روزی که رفتیم اعزام برگشتم خونه 1 ام رفتم 1ام برگشتم ، این فرصت البته برای این هست که وسایلی که بهمون دادند رو درست کنیم یا تعویض کنیم ، مثلاً من تقریباً هیچکدوم از وسایلم اندازم نبود مجبورم همه رو عوض کنم و یا دست کاری کنم
بیخوابی شدید داشتم ، برای همین خواب بودم 8 صبح یا 9 بود که پدرم سریع اومد سراغم گفت ممد بیا که پسرداییت تصادف کرده فهمیدم داییم باهاش تماس گرفته ، و خبر داده 2 تایی رفتیم بیمارستان ماشین که داغون شده بود ، متاسفانه بیمه بدنه هم نشده بود ، میگن باتری ماشین به بیرون پرت شد ، تصادف بدی بود
بیمارستان هم که میری صحنه های خوب که نمیبینی همش صحنه های وحشتناک یکی سرش شکسته ، یکی لت و پار شده ، مثلاً هم اتاقی پسر داییم ترک موتور بود با سرعت از رو دست انداز رد شدند محکم زمین خورد یک طرف صورتش کاملاً نفله بود ، و ضرب دیدگی شدیدداشت کلاه هم نپوشیده بود خلاصه کارش تا ساعت 2 طول کشید بعد هم اومدیم خونه این مهمترین اتفاق امروزم بود

ترنم 08-25-2014 03:31 AM


به به دایی محمد مبارکه به سلامتی
ایشالله که هرچی خیره برات پیش بیاد
اصن به آینده فک نکن چون همونی میشه خودش میخواد بشه
اما خدا روشکر که از محل خدمتت راضی هستی هرچند که فقط یه روز رفتی
نگران نباش حتی اگه بری سربازی یا بری برای ارشد خوندن هردوشون دو ساله
و این دو سالم عین برق و باد میگذره

shokofe 08-25-2014 11:57 AM

یهو دلم خواست تو این صفح بنویسم
مهمترین اتفاق؟
شاید اتفاقای زیادی این روزا افتاده اما نمیشه گفت شایدم یک سریشو یادم رفته
هر روز ی اتفاق تازه ی برنامه جدید ی کار جدید
خوبه راضیم اگه اینطوری نباشه که میشه روزمره گی و خدا نکنه دچار روزمره گی بشیم
فقط مشکلم اینه زیاد خسته میشم چون خیلی درگیرم و به قول بعضیا غر هم زیاد میزنم خوب زن باس غر بزنه دیگه
ممد جون خیلی خوشحالم از جای آموزشیت راضی هستی ولی شنیدم تو مدت آموزش رسما" پوست و میکنن کارایی میخوان که غیر ممکنه ایشالا که مال شما راحت باشه . به همین راحتی به همین خوشمزگی مثل کیک رشد :d

roshanak1 11-22-2014 02:22 AM

امروز بعد از چند سال سری زدم به این تاپیک ... چقدر برام جالب بود که خیلی از دوستان قدیمی اینجا هستند و همه شون هم ماشالله مدیرشدن , اما نمی دونم با جیره و مواجب یا بدون جیره و مواجب :21: ( شوخی کردم ) در هر حال دوستی هاتون همیشه پایدار باشه

مستور 12-08-2014 11:57 PM

سلام به همه شما
اتفاق جالبی که برام افتاد اینه که بعد از سالها ننوشتن امروز پی سی را مطالعه میکردم تصمیم گرفتم یه سلامی به همتون بگم چقد خلوت شده یاد شبایی افتادم که تا نزدیکهای صبح تو
پی سی بودم حالا پیر شدم و مثل شماها بیحال انشا الله
همیشه مثل سابق جمعتان گرم باشه

bigbang 03-07-2015 12:15 AM

عه مهمترین اتفاق ، مهمترین اتفاق زندگی من آشنایی با چند دوست جدید بود ، و این که چیزهای جدیدی یاد گرفتم البته امروز که دارم این رو مینویسم جمعه هست
من پروسه لاغریم در حال پیشروی هست فقط 2 کیلو مونده ، بعد از اون کارهای دیگه ای هست که باید انجام بدم ، تا حالا به این فکر کردید ساز دست بگیرید ؟ خودتون ساز میزنید واسه دل خودتون نه بیرون من خواهرم تار رو شروع کرد و ادامه نداد کلاً تو جو رفته بود ولی ادامه نداد من اگر یک چیزی رو بخوام دنبالش رو میگیرم ولی این از اون چیزهایی هست که جوگیر شدم صرفاً مثلاً من علاقه خاصی داشتم نقاشی یاد بگیرم ولی اصلاً شروع هم نکردم ، یادمه چندین گیگ آموزش نقاشی هم دانلود کرده بودم که بعداً بشینم سر فرصت نقاشی تمرین کنم ، یک بار که همینجوری تفننی رفتم متوجه شدم با اون ایده آل هایی که دارم حداقل باید 2 ، 3 سالی وقت براش صرف کنم تا اون چیزی که خودم دوست دارم از توش بیرون بیاد ، موسیقی هم همینطور هست ، آدم از بچگی شروع کنه ، چون بچه هستی داغی متوجه نیستی یاد میگیری بزرگ که شدی تو ذهنت ملکه شده الان مثلاً از شما بپرسن خوب چجوری الفبا رو یاد گرفتی ؟ عده ای کمی هستند که اون سختی هایی که برای یادگیری الفبا و نوشتن متحمل شدند به یاد بیارند
تقریباً الان ما یک حسی داریم که انگار مادرزادی هممون نوشتن بلد بودیم
یا حساب و کتاب و جمع و کم هم همینطور ، به نظرم پدر و مادرهای ما باید همونطور که سر مدرسه بچه هاشون وسواس دارند سر آموزش یک هنر خاص که از بچگی بچشون همون یک هنر رو ادامه هم باید بدند اصرار داشته باشند ، مثلاً همون نقاشی رو از بچگی دنبال کنند یا نوازندگی رو ، اینطوری ادامه بدند همون رشته تا بزرگسالی که به یک نقطه قابل قبول برسند ، حالا اگر خواستند به صورت حرفه ای پیگیری کنند
در حال حاضر مهمترین کار خوندن و نوشتن و انجام پروژه هست این مهمترین کارهای من هست ، یک کتاب مفید بهتون معرفی کنم بیشعوری نوشته خاویر کرمنت به نظرم کتاب ایده آلی هست این رو مطالعه کتاب دیگه مجموعه طنز هست الان اسم دقیقش رو به یاد نمی آرم حال ندارم از رو مبل بلند شم اسمش رو بخونم
ولی کتاب جالبی هست ، کلاً طلبید چند تا داستانش و اینجا مینویسم
میدونید بزارید حقیقت رو بگم من چرا به نقاشی علاقه داشتم ، تو ذهنم یک ایده آلهایی هست مثلاً از چهره یا قیافه که نمیبینم تو بیرون به نظرم جالبه که اینها رو بکشم
نمیدونم شاید اگر خالق بودم یا بلد بودم انسان بسازم اینا رو میساختم
مثلاً چهره یک دختر هست تو ذهنم که گفتم شاید مثلاً از یک کارتونی یا فیلمی این اومده بعد دیدم نه واقعاً اینطور نیست یک متغیر مسقل هست نه وابسته
قیافش خاصه هم چهره کارتونی داره هم چهر واقعی فقط صورتش هست
نمیدونم چجوری بهتون بگم ولی اگر نقاشی بلد بودم چهره این رو حتماً میکشیدم

بعضی چیزها رو آدم باید بگه ولی بعضی چیزها رو باید بکشه

bigbang 03-08-2015 11:31 PM

یک بازی هست به نام 99 ، که یک بلوک مربعی هست هی میره سمت راست و چپ خیلی چالش برانگیزه 2 مرحله مونده تا تمومش کنم ، میدونی باید یک بازی رو زیاد بازی کنی تا معنی این جمله رو متوجه بشی که گاهی دوست داری یک بازی تموم بشه ولی بعضی بازی ها هستند آدم بازی میکنه ولی ته دلش دوست نداره این بازی تموم بشه به جرات میگم تمام وقتی که این بازی رو انجام میدادم بهم آرامش میداد ، دیدید ایین پلی استیشن و اییکس باکس و اینجور چیزها ، کلی شلوغ پلوغ میکنند ، یک بازی هایی هم دارند زیاد سر و صدا میکنه چه میدونم assassin ، call of duty .... مییدونی چیه اتفاقاً این بازی ها رو انجام میده اصلاً از ته دلش مطمئن هست همش خالی بندی هست ، ولی استرسی که موقع مثلاً بازی قارچ خور داشتی تو میکرو ( خونه داییم اینا میکرو بازی میکردیم ) یا مورتال کامبت یه چیز دیگه هست من یادمه داشتم با سگا بازی میکردم اینقدر هیجانی شدم یک چیزی رو شوت کردم نمیدونم مجسمه بود انداختم ، رگ گردنم گرفت یکی رو لگد زدم یک حادثه ای اتفاق افتاد سگا رو خاموش کردند گفتند بسه دیگه زیاد بازی کردی :d البته فیلمهای بروسلی رو میدیدم جوگیر میشدم یادش به خیر
از بحث دور نشیم آره اون بازی قدیمی ها یک چیز دیگه بود الان تو اندورید بعضی بازی ها هستند دقیقاً حسشون شبیه همون هست ، خیلی باحاله ، یکیش همین 99 problem هست بازی زیاد ظاهرش شکیل نیست ، زرق و برق نداره ولی بازیه ها ! از اینایی که باید 100 بار بری تا یه مرحله رو رد کنی ، هی چی بیشتر ببازی بیشتر مزه میده
البته برای تمرین اعصاب هم خوبه ، فکر کنم باید به تز گذشته ام برگردم و اوقات سرگرمیم رو با این چیزها پر کنم ، یا مطالعه فوق برنامه داشته باشم برای من بهتره ،
یک دونه این بازیه هست یک دونه یک بازی هواپیما هست باید کل اون رو هم بخوابونم :d
سرگرمی خوبی هست ، تو مجله ، من مجله های هوافضا و یک مجله هوایی دیگه هست اسمش یادم نیست ، میخرم میخونم ، البته دانستنیها رو پای ثابت هستم
الان وقت ندارم زیاد ،میخرم میزارم بعداً بخونم میدونی چیه ، بعضی کتابها و مجله ها هست باید نرم نرم بخونی مثلاً روزی نیم ساعت اگر یکدفعه بخوای بخونی اینجوری میگی خوب این که بدرد نمیخوره ، اون که الکی هست این ببینم چیه ؟ نه اینم بدرد نمیخوره بعد میشینی 4 تا مطلب رو میخونی ، مجله رو میندازی یک کنار ولی اگر نرم نرم بخونی تازه متوجه میشی قسمتهای چرت و پرتش رو خونده بودی و قسمتهای قشنگش همون هایی بودند که به سادگی ازش گذشتی ، تو کتاب هم همین هست وقتی یک متن رو با سرعت کمتری بخونی و آرام آرام نه خیلی آوم با همون سرعتی که داستان داره پیش بری اون حس زیبایی که تو کتاب هست بهت منتقل میشه ولی اگر سریع بخونی ، "میخونی " ولی نمیخونی ! چشمت میوفته به متن میگذری ازش خیلی ساده !
اگر وقت داشتم بسیاری از کتابهام رو نرم نرم میرفتم کتاب خونه دوباره میخوندم
سرگرمی که زیاد هست ولی گاهی پیش خودم میگم نباید اونقدری آدم سرگرمی داشته باشه که دلخوش بشه به چیزی چون این جا ، جای دلخوشی نیست !
بدرد نمیخوره ، اینجا ییک روز که میخندی باید منتظر باشی کی دهنت سرویس میشه مگه غیر از اینه ؟ دنییا همینه دیگه ، ولی اینقدر هم نباید سفت بگیری که از اونور بیفتی
کج دار و مریض دیگه ، امروز من درس خوندم ، زیاد! آره خودم فکر میکنم ، تمام زمانی که صرف کردم مفید بودم و به طور کامل هزینه کاری که میکردم شد
من خودم یک اتفاق مهمم :d که هر روز تکرار میشم

bigbang 03-21-2015 10:44 PM

سلام ، نمیدونم از کجا برای شما صحبت کنم اما چند وقتی هست productive شدم و تصمیم گرفتم کارهای عقب مونده خودم رو سریع تر و بهتر انجام بدم
طبق معمول چون پست خودم هست و عشقم میکشه چند تا App خوب به شما معرفی میکنم که ازش استفاده کنید بد نیست ، یکی my fitness pal این برنامه برای رژیم غذایی هست آپشن های بسیاری در اختیار شما قرار میده ، مثلاً برای اولین بار که وارد برنامه میشید ، از شما میپرسه مرد هستید یا زن ، بعد سنتون و قدتون رو میپرسه و خوشبختانه سیستم متریک هم داره ، بعد از این که این اطلاعات رو وارد کردید از شما میپرسه چی میخواید ؟ میخواید وزنتون چند باشه بعد از اون میخوای چند کیلودر هفته از دست بدی از 0.25 داره تا 1 کیلو در هفته من حالا 1 کیلوش رو زدم
بعد از اون میگه شما مثلاً چطور فردی هستید ، 4 تا گزینه نشون میده
" غیر فعال ( کارهای دفتری ، کارهای اداری ، و کارهایی که نیاز به نشستن در یک مکان دارند ) "
" نسبتاً فعال: ( معلمی و کارهایی که حالت ایستاده و یا نیمه ایستاده و نشسته داره ) "
"فعال ( واسه این هم یک مثال هایی میاره تا انتخاب رو برای شما آسون کنه این رو الان یادم نیست ) "
"خیلی فعال : ( مثل شغل پستچی یا پیک موتوری و یا کارگر و نصاب و ....) "

بعد هر کدوم از اینها رو که انتخاب کنید یک سقف مجاز غذایی کالری رو به شما نشون میده مثلاً با انتخاب های من 1300 کالری در روز رو به من داد من طبق برنامه اون جلو رفتم ، ممکنه بپرسید خوب کالری غذاها رو چطوری وارد میکرد این نرم افزار بانک اطلاعاتی عظیمی از کالری مواد بر حسب گرم داره مثلاً بر حسب 100 گرم چند کالری که اکثراً کاربر ها این بانک اطلاعاتی رو کامل کردند ، شبکه ی بسیار بزرگی هست که حتی توش مقادیر فارسی هم هست کافی هست یک ترازوی دیجیتال داشته باشید تا وزن دقیق رو حساب کنید اونوقت میتونید میزان کالری غذاتون رو بگید ، مثلاً سنگدون مرغ میشه chicken gizzard البته بعضی واحدها هم بر حسب oz یا cup هست که تبدیل اینها تو اینترنت هست مثلاً لوبیای چیتی همون red bean هست ، کالری غذاها رو برای صبحانه ، ناهار و شام و میان وعده وارد میکنید اینطوری آمار کالری که در هر روز مصرف میکنید دارید ، اما این نرم افزار قسمتهای جالب تر هم داره ، یک قسمت داره شکل بارکد خوان کافی هست دوربین گوشی خودتون رو مقابل بارکد بیسکوییت یا یک غذا آماده بسته بندی قرار بدید اونوقت کالری هر دونه بیسکوئیت رو به شما میگه ! مثلاً ساقه طلایی هر دونه بیسکوئیتش 62 کالری هست
بعد میزنید 5 تا بیسکوئیت میخوام میان وعده بزن میزنه 310 کالری ساقه طلایی
جالبه که برای هر روز یک دکمه complete که اگر اون رو بزنید پیش بینی میکنه نرم افزار تا 5 هفته دیگه وزن شما چقدر هست ، از بخش های دیگه نرم افزار مثلاً یک بخش داره progress که میتونید وزنتون رو وارد کنید رو یک نمودار کاهش وزن شما رو نشون میده
من حالا غیر فعالش رو زده بودم شما اگر فعالش رو بزنید یک بانک اطلاعاتی از انواع ورزش ها داره و میزان سوزش کالری داره:d نرم افزار گسترده و بسیار کاربر پسندی هست یک هوشمندی که داره مثلاً از 4.5 کیلو بیشتر از دست بدی میگه نمیخوای برنامت رو تغییر بدی ؟ الگوریتم هوشمند و خوبی داره علاوه بر اینها در خود شبکه برنامه استاتوس شما رو آپدیت میکنه که آره این 7.5 کیلو از دست داده همچیین آدمی هست :d به آدم انگیزه میده اگر 4 روز به طور مرتب داده وارد کنید یک روز فراموش کنید برنامه میگه چرا نیومدی ... یک چیزیه ها برنامش جالب هست

یک برنامه جالب دیگه ای که میخوام بهتون معرفی کنم برنامه COL Reminderهست که این برنامه یک وِیژگی خاص داره اون هم این هست که میتونید به برنامه بگید یک کار تکراری هر چند روز یک بار به شما یادآوری کنید تصور این که این مسئله چقدر به شما کمک میکنه غیر قابل محاسبه هست

اینا رو حتماً داشته باشیدحیفه گوشی اینطوری بیفته ازش استفاده ای نکنید
من البته دنبال اپلیکیشن های بهتری مرتبط با کارهام هستم ولی شما هم گاهی اوقات اگر ریز بشید چیزهای جالبی میتونید پیدا کنید که استفاده کنید تو همین اندروید
من از روت استفاده نمیکنم چون حق انتخابهام به نظرممناسب هست البته اچ تی سی اگر یک مقداری روی رابطط sens بیشتر کار کنه تا هنگ نکنه که فکر کنم تنها عیبشه و گاهی داغ هم میکنه ، این 2 تا عیب رو برطرف کنه گوشی کامل و خوش دستی هست
من ایام عید کارهای درسیم رو انجام دادم و دارم مطالعه میکنم بیشتر امروز هیچ مطالعه ای نداشتم چون 1 فروردین بود ، یکی از فامیل هامون تو وایبر قارچ ارگانیک تبلیغ کرد به جای تبریک عید :d مردم چقدر پولکی شدند ، گفت قارچ ارگانیک حالا نمیدونم ارگانیک دقیقاً منظورش چیه ، عید خز شده ، دید و بازدید و اینا هم قدیمی شده حال نمیده فقط مسافرت نه شکل قدیمیش ها جدیدی هاش حال میده البته با تور بری خیلی بهتر هست
ولش کن تو اینجا بیشتر از این نمینویسم .


bigbang 03-26-2015 11:15 PM

عه من چند تا مجله خریده بودم همه رو خوندم خیلی حال داد ! مجله هاش جالب بودند
یکی از مجله هایی که من همیشه میخونم و تبلیغش رو هم بارها اینجا انجام دادم دانستنیها هست ، البته این مجله دائره المعارفی هست ،بخرید مال بچه ها نیست ، البته خانم ها خوششون نمیاد دوست دارند رسم زندگی راه زندگی آشپزی و اینا بخرند اون هم خوبه ها اصلاً کی گفته هر چی مردها دوست دارند باید زنها دوست باشند
همونطور که من بدم میاد وقتی میبینم دور و بر این زنها پر مجله بوردا هست اونها هم لابد حوصلشون سر میره میبینن اینجور چیزها رو ، سرتون رو درد نیارم درسامو خوندم تا 10 دوباره نمیرم سرش ،یک خیلی پی دی اف و کتاب گذاشتم که باید بخونم الان هم خیلی هاشو نخوندم هنوز راستی بهتون گفتم مطلب میزارم شاید بزارم گاهی بیکاری به آدم انگیزه میده چیزهایی که قول داده بزاره تو فروم

bigbang 04-09-2015 10:03 AM

عه دیروز که داشتم از دانشگاه برمیگشتم سوار تاکسی که شدم ، یک آقایی بود از ساب ووفر استفاده میکرد ( ماشینش هم از این زردها بود تاکسی جای تعجب داره !!) ، دلم براتون بگه که آهنگ وزینی از آقای حامد پهلانه گذاشته بود ،که ایشون خیلی علاقه داشت اسمش رو هم هی تو آهنگ بگه ،چشمتون روز بد نبینه ، آقا این آهنگ مینواخت از تمام اعماء احشاء و اجزای درونی بدن بدن بنده با ریتم آهنگ همراهی میکرد ، جمجمه ام هم فکر کنم به در اثر شدت دوپس آهنگ در م فشرده میشد ، اینا خوب تا اون موقعی که آهنگ شدت میگرفت دیگه قشنگ ضربان قلب ما هم شدت گرفت تا پیاده بشم که ، خدا رو شکر دچار آسیب مغزی نشدم ، ولی همچنان تا ایستگاه تاکسی بعدی بدنم در حال تکرار ریتم آهنگ بود
خلاصه همون حکایت نخورده مست شدن هست
نکنید این کار رو ! چه کاریه آخه ؟ ما یه چیزی داریم به اسم پرده گوش ، من نزدیک بود گوشم منفجر بشه !! ایشون فکر کنم تو گوششون موکت دارند !
البته آهنگش که 100% گوش دادنش گناه خالص بود ها :d از اینایی که آدم خیلی علاقه داره با آهنگ همراهی کنه خلاصه که بله من از همین تریبون به آقای حامد پهلانه سلام عرض میکنم انشاء الله که مرزهای موسیقی رو همینطوری جا به جا کنید ملت حال کنند


bigbang 05-07-2015 11:59 PM

خیلی وقت بود نیومدم
چطورید شما ؟ من حالم بد نیست ، خوب حالم خوب هم نیست ، به صورت فنی بگم الان حالت blank هستم هیچ حس بد یا خوبی ندارم ، مثلاً یک جا میشینم به یک جا نگاه میکنم در واقع به همون جا نگاه میکنم ، و فکرم هیچ جای دیگه نمیره
یواش ، یواش خودم احساسم این هست که تمرین های تمرکزم داره جواب میده
و دارم بهتر تمرکز میکنم ، بیشتر در زمان حال زندگی میکنم و کمتر در گذشته و آینده
خیلی خوب هست ! زندگی همین لحظه هست همین لحظه ای که دارید این متن رو میخونید هیچ چیزی بیشتر از همین لحظه نیست و همه چیز همین لحظه هست واقعاً هم همین هست


bigbang 12-09-2015 03:28 AM

پس بالاییم رو خوندم .... بله : "زندگی همین لحظه هست همین لحظه ای که دارید این متن رو میخونید هیچ چیزی بیشتر از همین لحظه نیست و همه چیز همین لحظه هست واقعاً هم همین هست"
========
اما مطلبی که میخوام بنویسم این هست ، از آدمهایی که یک چیزی رو میدونن بعد با افرادی که اون چیز رو میدونن به اشتراک میزارن ولی با توده مردم برخورد گاو و گوسفندی دارند اصلاً خوشم نمیاد . آدمهایی که از افکار و اعمال دیگران تغذیه میکنند و همون رو برای دیگران به اسم اثری برای خودشون معرفی میکنند اینها حق ندارند گلایه کنند از بی توجهی دیگران ....... چون تو زندگی خود طرف رو فکرش رو براش تابلو کردی و داری بهش نشون میدی پس توقع نداشته باش که اون برای چیزی که مدتها باهاش زندگی کرده بیاد پول بده ، از خودت تولید کن اون چیزی که داره اتفاق میفته رو بازگو کردن بیشتر شبیه ضبط صوت هست ، اگر تو دوست داری ضبط صوت باشی انتخاب خودت هست ولی کاری تو میکنی هنر نیست ..................... این اسمش هنر نیست قبول کن .

کانی مورادی 12-14-2015 01:54 PM

امروز برف بارید ومن به خاطر برف ساعت شش صبح بیدار شدم همه جا سفید وزیباست

اهورا 12-15-2015 08:07 PM

هیچی. اتفاق خاصی نیفتاد

bigbang 01-03-2016 05:58 PM

با سلام
امتحان ....دم . برگه رو دو دستی نگه داشتم دادم به مراقب
بابا من مشغله ذهنی دارم چرا حرف من رو نمیگیرید ؟فکر من 1000 جا هست درس بخون نیستم لامصب ها .... با تشکر :d دارید میرید در رو هم پشت سرتون ببندید

کارگر سایت 01-03-2016 08:11 PM

دا بهتر از ری است .

bigbang 01-11-2016 03:27 PM

رفتم با چاقو گردو بشکنم دستم رو بریدم ، هیچی دیگه حالا این دستمال هم گیر کرده بود هر چی میکشیدیم نمیومد ! یه 4 تا به خودمون فحش دادیم ، دستمون رو باند پیچی کردیم من گفتم پدرم خوابه با گوشت کوب گردو نشکنم ، مثلاً با چاقو بشکنم که اینطوری شد . ای مردشور هر چی گردوئه ببره .... دستمون ناقص شد

شابادی 04-11-2016 09:50 PM

امروز اولین تشعشعات گرمای وحشتناک خوزستان بود
وای که تا 6ماه دیگه باید بپزیم

kiana 07-05-2016 04:33 PM

بعد از 5 ماه دلم برای اینجا تنگ شده امدم ببینم اینحا چه خبره؟

کارگر سایت 07-13-2016 10:49 PM

مهمترین اتفاق دیروز
سالروز استقلال کوبا و دلتنگ شدن کیانا برای اینجا .


خب چه خبر بود ؟

مستور 07-16-2016 03:02 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط kiana (پست 299599)
بعد از 5 ماه دلم برای اینجا تنگ شده امدم ببینم اینحا چه خبره؟

هیچ خبری نیست حدود دوساله که هیچ خبری نیست یادمه آخرین بار که پستی گذاشتم که دایی عزیزتان را از دست داده بودین و شعری برای تسلای دلتان سرودم یاد اون شبها افتادم که تا صبح با دوستان بیدار بودیم و مشاعره میکردیم حال انگار که سایت شده همانند شهر اموات که گاهی کسی برای تجدید خاطره به آن سری میزند دلم برای اون روزا تنگ شده یک شعر بلند هم برا ادمین سرودم و ایشان هم جواب دادند که از موقعی که گوشیها هوشمند شده بیستر با گوشی سروکار دارن تا سایت دل من هم خیلی تنگ میشه گاهی سر میز نم ولی هیچکی نیست و نا امید بر میگردم امید اینکه هر که هر کجا هست خوب و خوش و خرم باشه

فرانک 09-05-2016 01:12 PM

با آبجیم تلفنی حرف میزدم نهارم شد ذغااااال :)

کارگر سایت 09-05-2016 10:12 PM

یه پروژه کوچولو که ازش بدم نمیومد بهم پیشنهاد شد .

امروز مرخصی بودم سر کار نرفتم کمی استراحت کردم .

یه سری کار عقب افتاده انجام دادم .

و دلم برای کرمانشاه تنگ شد .

kiana 10-23-2016 09:06 PM

مهمترین اتفاق امروز شنیدن خبر بارداری یک دوست بسیار عزیزم...........واقعا از ته قلبم خوشحال شدم......اخه من حکم خاله نداشته نی نی را دارم.!!!!!
آقا بعدش هم اینکه هیچ کس اینجا نبود و من حسابی آتیش سوزوندم.!!!!!!!!!!!!!

bigbang 03-22-2018 10:30 PM



خونه خریدم !:d 130 متر بهش برسیم خوب میشه کلی وسیله براش باید بخریم. من هیچ تمایلی به درس خوندن ندارم و الان تصمیم گرفتم که برم تو کار آزاد ( من با یک دستگاه تعریف میشم )

دانه کولانه 04-01-2018 01:15 AM

یه قورمه سبزی خوشمزه خوردم
دو تا کار خوب انجام دادم
چند تا کار عقب افتاده انجام دادم
کلی دوغ خوردم - یه سری اهنگهای قدیمی محمد صالح دیلان رو دوره کردم .
چند تا ایده به ذهنم رسیده تست میکنم .
یه سری پست اسپم و تبلیغاتی در پی سی سیتی بود پاک و ویرایش کردم .
اها ! با قیمت مناسب برای یکی از دوستانم قدری کریپتور کارنسی خریدم .
یه قسمت دیگه از westWorld رو دیدم .

bigbang 04-04-2018 01:33 PM

یه دکور ۱۳۰ میلیون :d خیلی زیاده ! من اصلاً قبول ندارم من دلم میخواد دکوراسیون خونم کم هزینه باشه ۱۳۰ تومن آدم واسه دکور بده زوره خونم ۱۴۰ متره اصلاح میکنم هیچی تو فکر این بودم واسه کسب و کار هم که فعلا با مادرم بیرون دور میزنم خیلی اعصاب خورد کن هست
به نظرم شرقی ها مردم پرمصرف و پرخرج و کم درآمد هستند من اصلاً نپسندیدم

darioush3 07-01-2018 09:01 AM

سلام
حالتون خوبه؟
مهمترین اتفاق امروز این بود که تو مترو اتفاق خاصی پیش نیومد امروز

bigbang 10-26-2018 01:36 PM

روزهای سختی هست ، روزهای خیلی سختی هست برای مهندسهای مکانیک سختتر بازار قطعه سازی رو چین خراب کرده ، من مدرک فنی حرفه ای هم دارم cnc درجه 1 و 2 ولی نمیتونم به امید قطعه سازی دستگاه تهیه کنم ، صنعت خوابیده ، کار آزاد هم امتحان کردم ، با حقوق هایی که شرکت های خصوصی میدن نمیشه زندگی کرد

مردم محتاط شدن حق هم دارند پولشون بی ارزش شده واقعاً شرایط ناراحت کننده ای هست دستشون تو جیبشون نمیره ، خیلی از زرگری ها دارند جمع میکنند حتی مردم طلا هم نمیخرند . نمیشه اینطوری گذروند ، استخدام که نمیشه 75000 نفر واسه 2500 عنوان شغلی ثبت نام کردند ، اونم کجا وزارت نیرو یک پات اینجاست یک پات جنوب 6 روز خونه نیستی ، این خوب نیست تازه متوسط در نهایت با سنوات بشه 5 تومن جور کرد در نهایت اون تاپهاش 7 تومن میگیرن ، بدترین شغل ریسک بالا احتمال آسیب دیدگی ، شرکت گاز هم همین هست . شرکت هم نفت پذیرش دارند ولی باید قید خونه رو بزنی
یکی رو سراغ داشتم میگفت بعد خدمت رفته 50 تا آزمون استخدامی شرکت کرده در نهایت تونسته استاندارد قبول بشه همون جا مشغول زیر 2 تومن ، نمیشه واقعاً نمیشه با 2 تومن نمیشه زندگی کرد . راه پیشرفت آدم رو میبندن ، یک معجزه ای بشه ، یک اتفاقی بیفته از این وضعیت بیایم بیرون واقعاً شرایط ناراحت کننده ای هست .

chalipa.net 02-22-2019 11:18 AM

میگن همیشه درست کار کن .
در سیستم اداری باید همیشه زیر اب بزنی تا پیروز باشی .
جالبه که هیچ وقت نمیایم دست به دست هم بدیم و اون اداره و یا شرکت رو بالا بکشیم .


اکنون ساعت 06:11 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)