سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد |
از دست تو اين شكايت من
گر مي نرسد بدست خسرو بنشينم و صبر پيش گيرم دنباله كار خويش گيرم |
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید |
بگشاي تربتم را بعد از وفات و بنگر
كز آتش فراغت دود از كفن برآيد |
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد |
در چین طره تو دل بی حفاظ من هرگز نگفت مسکن مالوف یاد باد امروز قدر پند عزیزان شناختم یا رب روان ناصح ما از تو شاد باد خون شد دلم به یاد تو هر گه که در چمن بند قبای غنچه گل میگشاد باد |
یارب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست |
من که از آتش دل چون خم می در جوشم مهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم قصد جان است طمع در لب جانان کردن تو مرا بین که در این کار به جان میکوشم |
دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود |
روشنی طلعت تو ماه ندارد پیش تو گل رونق گیاه ندارد گوشه ابروی توست منزل جانم خوشتر از این گوشه پادشاه ندارد تا چه کند با رخ تو دود دل من آینه دانی که تاب آه ندارد |
مرا در منزل جانان چه جای امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها |
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش که ساز شرع از این افسانه بیقانون نخواهد شد |
ده روز مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا |
چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم باده از خون رزان است نه از خون شماست این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود ور بود نیز چه شد مردم بیعیب کجاست |
دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید
که من او را ز محبان شما می بینم |
ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم تو کعبهای هر جا روم قصد مقامت می کنم هر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظری شب خانه روشن می شود چون یاد نامت می کنم |
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد |
از این اقبالگاه خوش مشو یک دم دلا تنها دمی می نوش باده جان و یک لحظه شکر میخا |
دمی با غم بسر بردن جهان یکسر نمی ارزد
به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی ارزد |
جان و جهان! دوش کجا بودهی نی غلطم، در دل ما بودهای دوش ز هجر تو جفا دیدهام ای که تو سلطان وفا بودهای |
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن |
مجلس خوش کن از آن دو پاره چوب عود را درسوز و بربط را بکوب این ننالد تا نکوبی بر رگش وان دگر در نفی و در سوزست خوب |
در خلوتی که باده و ساقی و شاهد است
حاجت به چنگ و بربط و نای و رباب نیست |
ساقي از مي باقي جرعهاي به خاک افشاند
در قلمرو ظلمت نامش آب حيوان شد |
ساغر می بر کفم نه تا ز بر برکشم این دلق ازرق فام را |
آن روز شوق ساغر مي خرمنم بسوخت
کتش ز عکس عارض ساقي در آن گرفت |
خاکیان زین باده بر گردون زدند ای می تو نردبان آسمان |
ساقی به نور باده بر افروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما |
چاکر خنده توام کشته زنده توام گر نه که بنده توام باده شادم مده |
اي که به عشق او زدي خنده به چاک سينهام
شکر خدا که دوختم جيب دريدهي تو را |
شکر شکر چه بخندد به روی من دلدار به روی او نگرم وارهم ز رو و ریا |
شکر ایزد که به اقبال کله گوشه گل
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد |
صوفی چرا هوشیار شد ساقی چرا بیکار شد مستی اگر در خواب شد مستی دگر بیدار شد |
منکر مستان نباشد هر که باشد هوشيار
زانکه باشد بيجنون هر جا که باشد عاقلي |
هر كه آمد به جهان نقش خرابي دارد
در خرابات بپرسيد كه هشيار كجاست |
تا که اين هفتاد و دو ملت مدام
در جهان ماند الي يوم القيام |
ما در این شهر غریبیم و درین ملک فقیر
به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر |
صد هزاران شهر را خشم شهان
سرنگون کردست اي بد گمرهان فاطیما خانم برا مشاعره از حروف اضافه و شمایر استفاده نکنید مثل این |
یک جام شراب صد دل و دین ارزد یک جرعه می مملکت چین ارزد جز باده لعل نیست در روی زمین تلخی که هزار جان شیرین ارزد حکیم عمرخیام |
به خدا که جرعهاي ده تو به حافظ سحرخيز
که دعاي صبحگاهي اثري کند شما را |
اکنون ساعت 04:08 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)