ز اندیشه شو پیاده، تا بر خوری ز باده من راوق قدیم، مستکملالقوام و .. |
وصل خورشید ه شبپره اعمی نرسد
که در آن آینه صاحبنظران حیرانند ن |
روزی که چرخ از گل ما کوزه ها کند
زنهار کاسه سر ما پر شراب کن چشمم اونا ر دید حالا با لام |
لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
و رنه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست // ت |
تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد
هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر ذ |
ببخشید ذ پیدا نکردم
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی |
تو همیشه یادت میره حرفو بگی...http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/102.gifhttp://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/102.gifhttp://www.parsiblog.com/Images/Emotions/220.gif
یک چشم من از روز جدائی بگریست چشم دگرم گفت چرا گریه ز چیست چون روز وصال شد فرازش کردم گفتم نگریستی نباید نگریست ف |
ذکر رخ و زلف تو دلم را
وردیست که صبح و شام دارد ........... فقیر و خسته به درگاهت امدم رحمی که جز ولای توام نیست هیچ دست اویز |
حرف یادت رفت
عاشق آن بی،که دائم در بلا بی ایوب آسا به کرمان مبتلا بی حسن آسا بنوشه کاسه زهر حسین آسا شهید کربلا بی باباطاهر (ز) |
زان روی که دل بستهی آنزنجیر است
در دامن تو دست زدن تقدیر است چون دست به دامنش زدم گفت بهل گفتم که خموش روز گیراگیر است ه |
اکنون ساعت 02:20 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)