رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند ب |
روی تو خوش مینماید آینه ما
کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا ب |
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا گ |
گر پذیرد چیز تو گویی گداست
ورنه گویی زرق و مکرست و دغاست ق |
قافله بس رفت از این راه، لیک
کس نشد آگاه که مقصد کجاست ج |
جامی است که عقل آفرین میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش این کوزهگر دهر چنین جام لطیف میسازد و باز بر زمین میزندش و |
وه که دردانهای چنین نازک
در شب تار سفتنم هوس است ك |
كاروان آمد و از يوسف من نيست خبر
اين چه راهي است كه بيرون شدن از چاهش نيست // ي |
یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یک دانه کیست ب |
باورم نيست ز بد عهدي ايام هنوز
قصه غصه كه در دولت يار آخر شد // ... |
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما |
حرفت كو؟
منم دایم تو را خواهان، تو و خواهان خود دایم مرا آن بخت کی باشد که تو خواهان من باشی؟ // آ |
:d
آن گوش که حلقه کرد در گوش جمال آویزهٔ در ز نظم حافظ بادش ك |
کمند مهر چنان پاره کن که گر روزی
شوی ز کرده پشیمان، بهم توانی بست ف |
فارغ دل آن کسی که مانند حباب
هم در سر میخانه سرانداز شود گ |
گر یکی از عشق برآرد خروش
بر سر آتش نه غریبست جوش ک |
که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد
خطا بود که نبینند روی زیبا را م |
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند ب |
به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را خ |
خبر اومد که دشتستون بهاره
زمین از خون فائز لاله زاره خبر بردلبر فائز رسونید که فائز یک تن و دشمن هزار تن ن |
نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر
تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا س |
سرمست درآمد از خرابات
با عقل خراب در مناجات بر خاک فکنده خرقه زهد و آتش زده در لباس طامات ش |
شب خیالت گفت با جانم که: چون شد حال دل؟ نعره زد جانم که: ای مسکین، بقا بادا تو را دوستان را زار کشتی ز آرزوی روی خود در طریق دوستی آخر کجا باشد روا؟ // ... |
تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی
مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی خاکیم همه چنگ بساز ای ساقی بادیم همه باده بیار ای ساقی ..... |
ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازآ که ريخت بی گل رويت بهار عمر // ... |
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست آ |
آن گل خودرای که خودروی بود از نفس باد سخنگوی بود
{پپوله}{پپوله}{پپوله} |
راستی یادم رفت:
{شیت شدن}پ{شیت شدن} |
پاینده باش ای مه و پاینده عمر باش
در بیشه جهان ز برای شکار ما /// ص |
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا ف |
فتح به دندان دیتش جان کنان
از بن دندان شدخ دندان کنان :65: حالا از:{پپوله} ض{پپوله} |
:d
ضایع شد اندر کوی جانان چه دامنگیر یا رب منزلی بود ک |
کمان بیکار گردد چون هدف از پای بنشیند نه از رحم است اگر بر پای دارد آسمان ما را ز |
ز هر چه هست گزیرست و ناگزیر از دوست
به قول هر که جهان مهر برمگیر از دوست ن |
نصیحت گوش کن وحشی که از غم پیر گردیدی صراحی گیر و ساغر خواه و خطی از جوانی کن // ... |
نا برده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت به جانه برادر که کار کرد |
دیوانهٔ خموش به عاقل برابرست دریای آرمیده به ساحل برابرست در وصل و هجر، سوختگان گریه میکنند از بهر شمع، خلوت و محفل برابرست ا |
ای نفس خرم باد صبا
از بر یار آمدهای مرحبا ل |
لیکن آن نقش که در روی تو من میبینم
همه را دیده نباشد که ببینند آن را ش |
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها ر |
اکنون ساعت 05:17 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)