یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور ع |
عمر امشب رفت اگر دستیت هست
عمر مستان را پی فردا فکن ب |
بیا که وقت شناسان دوکون بفروشند
به یک پیاله می صاف و صحبت صنمی م |
مست خرابیم جمله نعره زنانیم
نعره درین عالم خراب درافکن س |
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را مرهمی ش |
شده ام خراب و بد نام و هنوز امیدوارم
که به همت عزیزان برسم به نیکنامی // ی |
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور م |
مرو از پیشم و عمری نگرانم مگذار
یا چو رفتی به امید دگرانم مگذلر گاهگاهی به من از مهر پیامی بفرست فارغ از حال خود ای جان جهانم مگذار //ک |
روزی که چرخ از گل ما کوزه ها کند
زنهار کاسه سر ما پر شراب کن |
ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندی
انچه در مذهب ارباب طریقت نبود |
اکنون ساعت 02:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)