هزار جهد بکردم که یار من باشی
مراد بخش دل بیقرار من باشی |
زندانی تو بودم و مهتاب من چرا
باز امشب از دریچهی زندان نیامدی با ما سر چه داشتی ای تیره شب که باز چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی |
جناب خواجه حصار من است گر اینجا
کسی نفس زند از حجت تقاضایی |
روبر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد |
بوسهی تو به کام من کوه نورد تشنه را
کوزهی آب زندگی توشه راه کردنست خود برسان به شهریار ایکه درین محیط غم بیتو نفس کشیدنم عمر تباه کردنست |
جز غم بی کسی در این سفله سرای نا کسی
من نشناختم کسی گو مشناس کس مرا ناله شهریار از این چاه به در نمی شود ور نه کمند مو هلد ماه به دسترس مرا |
به چشم مدعی جانان جمال خویش ننماید
چراغ از اهل خلوت گیر و راز از رازداران پرس گدای فقر را همت نداند تاخت تا شیراز به تبریز آی و از نزدیک حال شهریاران پرس |
چنین گفت شنگل به یاران خویش
بدان تیزهش رازداران خویش که من زین فرستادهی شیرمرد گهی شادمانم گهی پر ز درد |
گر چه یاران فارغند از یاد من |
شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست
روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست متن خبر که یک قلم بیتو سیاه شد جهان حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست |
اکنون ساعت 03:34 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)