از ساحت پاک آشیانی
مرغی بپرید سوی گلزار در فکرت توشی و توانی افتاد بسی و جست بسیار |
من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را
به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را |
چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت |
یارب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت ، بپرسید که جانانه کیست ؟ |
خصمت کجاست در کف پای خودش فکن
یار تو کیست بر سر چشم منش نشان |
راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت |
نی دولت دنیا به ستم میارزد
نی لذت مستیاش الم میارزد |
آتش زدگان ستم آب از تو نخواهند
دل سوختگان غیر عذاب از تو نخواهند |
گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است |
شربت قند و گلاب از لب یارم فرمود ... نرگس او که طبیب دل بیمار من است
|
چون غنچهٔ گل قرابهپرداز شود
نرگس به هوای می قدح ساز شود |
بی دهان تو اگر صد قدح نوش دهند
به دهان تو که زهر آید از آن نوش مرا |
خیره نوشت آنچه نوشت اهرمن
پاره کن این دفتر و طومار را |
وقت آنست که خواهی ز کرم کلک و دوات
بدری پارهٔ کاغذ ز کنار طومار :53:مرسی از همراهیت،ببخشید که زیاد تنکس نمیزنم،میترسم مثل اوندفعه سایت قاطی کنه. |
خون یتیم در کشی و خواهی
باغ بهشت و سایهٔ طوبی را من هم از همراهی شما متشکرم:53: ، یه چند تایی هم من نزدم به همین دلیل آخه یه مدت پیش سایت قاطی کرده بود |
از عشق روی خوبت آب آورم ز دیده
کشت بهشت خرم کاریز کوثر ارزد خواهش میکنم!!!!:53: |
یا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا
از فروغ عشق، خورشید قیامت کن مرا |
یارب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت ، بپرسید که جانانه کیست ؟ |
همچون لب خود مدام جان میپرور
زان راح که روحیست به تن پرورده |
هیچ چی نبود
هیچ کی نبود خدا تنهابود خدا مهربان بود خدا بینا بود خدا دوستدار زیبایی بود خدا دوستدار شایستگی بود |
سادهلوحی فارغ از رد و قبولم کرده است
زشت و زیبا در دل آیینهوار من یکی است |
فارغ دل آن کسی که مانند حباب
هم در سر میخانه سرانداز شود |
فارغ دل آن کسی که مانند حباب
هم در سر میخانه سرانداز شود |
به خاک پای صبوحیکنان که تا من مست
ستاده بر در میخانهام به دربانی |
پر آب دو دیده و پر از آتش دل
خاک ره او شدم به بادم برداد |
اول به وفا می وصالم درداد
چون مست شدم جام جفا را سرداد |
مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان
نستدن جام می از جانان گرانجای بود |
ساقیا پیمانه پر کن زانکه صاحب مجلست
آرزو میبخشد و اسرار میدارد نگاه |
ساقیا پیمانه پر کن زانکه صاحب مجلست
آرزو میبخشد و اسرار میدارد نگاه |
سیلاب گرفت گرد ویرانهٔ عمر |
خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را |
گر طالب فیض حق به صدقی حافظ
سر چشمهٔ آن ز ساقی کوثر پرس |
افتادگی آموز اگر طالب فیضی |
وین اطلس مقرنس زرد و ز زرنگار
چتری بلند بر سر خرگاه خویش دان |
به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی
از سر خواجگی کون و مکان برخیزم |
از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب
رجعتی میخواستم ليکن طلاق افتاده بود |
بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد
از خدا جز می و معشوق تمنا نکنی |
بی حسن نیست خلوت آیینهمشربان
معشوق در کنار بود پاک دیده را |
فرصت شمر طریقه رندی که این نشان
چون راه کنج بر همه کس آشکار نیست |
خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت
حقا که به چشم در نیامد ما را |
اکنون ساعت 04:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)