پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 10-21-2011 10:16 PM


مناجات......

الهي ...

الهي، اگر بهشت شيرين است بهشت آفرين شيرينتر است.
الهي، همه گويند خدا كو، من گويم جز خدا كو.
الهي، آن خواهم كه هيچ نخواهم.
الهي، همه از تو دوا خواهند، من از تو درد.
الهي، ما را ياراي دين خورشيد نيست؛ دم از ديدار خورشي آفرين چون زنيم؟
الهي، همه گويند بده، من گويم بگير.
الهي، همه سر آسوده خواهند و من دل آسوده.
الهي، اگر چه درويشم، ولي داراتر از من كيست كه تو دارايي مني.
الهي، واي برمن اگر دانشم رهزنم شود.
الهي، انگشتري سليماني ام دادي، انگشت سليماني ام ده!
الهي، اگر ستارالعيوب نبودي، ما از رسوايي چه ميكرديم.
الهي، اثر و صنع توام، چگونه به خود نبالم.
الهي، خنك آن كس كه وقف تو شد.
الهي، پيشاني بر خاك نهادن آسان است دل از خاك برداشتن دشوار است.
الهي، آن كه تو را دوست دارد چگونه با خلقت مهربان نيست.
الهي، من واحد بي شريكم چگونه تو را شريك باشد.
الهي، چه رسواييي از اين بيشتر كه گدا از گدايان گدايي كند.
الهي، همه از مردن مي ترسند، و من از زيستن، كه اين كاشتن است و آن درويدن.
الهي، بدان بر ما حق بسيار دارند تا چه رسد به خوبان.
الهي، استغفار خواستن غفران توست، با خاطره گناه چه كنيم؟
الهي، آن كه در نماز جواب سلام را نمي شنود، هنوز نمازگزار نشده. ما را با نمازگزاران بدار!
الهي، نمي گويم كه از دوستانم، ولي شكر كه از دشمنان نيستم.
الهي، ما هر چه كنيم كم است و تو هر چه دهي بسيار.
الهي، از گناه اين و آن رنج ميبرم كه از چون تويي روي گردانيدند.
الهي، از دردم خرسندم كه درمانش تويي.
الهي، اگر من مال مي يافتم و حال نمي يافتم، از حسرت چه مي كردم.
الهي، اعيانتر از من كيست كه با تو همنشينم.
الهي، تو كه يوسف آفريني من از زليخا كمتر باشم، و تو كه ليلي آفريني من مجنون تو نباشم؟!
الهي، شنيدم كه فرمودي: چه كنم با مشتي خاك، مگر بيامرزم.
الهي، اگر من بنده نيستم تو كه مولاي من هستي.


behnam5555 10-21-2011 10:17 PM

آوازي از ره دور

سايه شدم، و صدا كردم:
كو مرز پريدنها، ديدنها؟ كو اوج "نه من"، دره "او"؟
و ندا آمد: لب بسته بپو.
مرغي رفت، تنها بود، پر شد جام شگفت.
و ندا آمد: بر تو گوارا باد، تنهايي تنها باد!
دستم در كوه سحر "او" مي
چيد، "او" ميچيد.
و ندا آمد: و هجومي از خورشيد.
از صخره شدم بالا. در هر گام، دنيايي تنهاتر، زيباتر.
و ندا آمد: بالاتر، بالاتر!
آوازي از ره دور: جنگل
ها ميخوانند؟
و ندا آمد: خلوت
ها ميآيند.
و شياري ز هراس.
و ندا آمد: يادي بود، پيدا شد، پهنه چه زيبا شد!

"او" آمد، پرده ز هم وا بايد، درها هم.
و ندا آمد: پرها هم.

(سهراب سپهری)


behnam5555 10-21-2011 10:21 PM

حكايت كوتاه ....

يک روز گرم شاخه اي مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند به دنبال ان برگهاي ضعيف جدا شدند و ارام بر روي زمين افتادند شاخه چندين بار اين کار را با غرور خاصي تکرار کرد تا اين که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسيار لذت مي برد .برگي سبز و درشت و زيبا به انتهاي شاخه محکم چسبيد ه بود و همچنان از افتادن مقاومت مي کرد .در اين حين باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ي خشکي که مي رسيد ان را از بيخ جدا مي کرد و با خود مي برد .
وقتي باغبان چشمش به ان شاخه افتا د با ديدن تنها برگ ان ا زقطع کردنش صرف نظر کرد بعد از رفتن باغبان مشاجره بين شاخه وبرگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندين با ر خودش را تکاند تا اين که به ناچاربرگ با تمام مقاومتي که از خود نشان مي داد از شاخه جدا شد و بر روي زمين قرار گرفت .باغبان در راه برگشت وقتي چشمش به ان شاخه افتاد و بي درنگ با يک ضربه ان را از بيخ کند شاخه بدون انکه مجال اعتراض داشته باشد بر روي زمين افتاد.


behnam5555 10-21-2011 10:22 PM


آیا می دانستید ؟

۱-يک سوسک حمام می‌‌تواند ۹ روز بدون سر زندگی كند تا اينكه از گرسنگی بميرد.
۲-يك كوروكوديل نمی‌‌تواند زبانش را بيرون در بياورد.
۳-حلزون میتواند ۳ سال بخوابد.
۴-به طور ميانگين مردم از عنكبوت بيشتر میترسند تا از مرگ!
۵-اگر جمعيت چين به شكل یک صف از مقابل شما راه بروند، اين صف به خاطر سرعت توليد مثل هيچ وقت تمام نخواهد شد.
۶-خطوط هوايی آمريكا با كم كردن فقط یک زيتون از سالاد هر مسافر در سال ۱۹۸۷ توانست ۴۰۰۰۰$ صرفهجويی كند.
۷-ملت آمريكا بطور ميانگين روزانه ۷۳۰۰۰ متر مربع پيتزا میخورند.
۸-چشمهای شترمرغ از مغزش بزرگتر است.
۹-بچهها بدون كشکک زانو متولد ميشوند. كشکک‌‌ها در سن ۲ تا ۶ سالگی ظاهر میشون.
۱۰-كوبيدن سر به ديوار ۱۵۰ كالری در ساعت مصرف می‌‌كند.
۱۱-پروانهها با پاهايشان می‌‌چشند.
۱۲-گربه‌‌ها میتوانند بيش از يكصد صدا با حنجره خود توليد كنند در حاليكه سگها كمتر از ۱۰ تا.
۱۳-ادرار گربه زير نور سياه می‌‌درخشد.
۱۴-تعداد چينیهایی كه انگليسی بلدند، از تعداد آمريكايی‌‌هایی كه انگليسی بلدند، بيشتر است.
۱۵-دوئل كردن در پاراگوئه آزاد است به شرطی كه طرفين خون خود را بر گردن بگيرند.
۱۶-فيلها تنها حيواناتی هستند كه نمی‌‌توانند بپرند.
۱۷-هر بار كه يك تمبر را ميليسيد ۱۰/۱ كالری انرژی مصرف می‌‌كنيد.
۱۸-فورييه ۱۸۶۵ تنها زمانی بود كه ماه كامل نشد.
۱۹-كوتاهترين جمله كامل در زبان انگليسی است.
۲۰-اگر عروسک باربی را زنده تصور كنيد سايزش ۳۳-۲۳-۳۹ و قدش ۲ متر و ۱۵ سانتی‌‌متر خواهد بود با گردنی ۲ برابر بلندتر از یک انسان نرمال.
۲۱-تمام خرسهای قطبی، چپ دست هستند.
۲۲-اگر يك ماهی قرمز را در یک اتاق تاريک قرار دهيد، كم كم رنگش سفيد می‌‌شود.
۲۳-اگر به صورت مداوم ۸ سال و ۷ ماه و ۶ روز فرياد بزنيد، انرژی صوتی لازم برای گرم كردن يك فنجان قهوه را توليد كردهايد.
۲۴-در مصر باستان افراد روحانی تمام موهای بدن خود را می‌‌كندند حتی ابروها و موژهها.
۲۵-كوتاهترين جنگ در تاريخ در سال ۱۸۹۶ بين زانزيبار و انگلستان رخ داد كه ۳۸ دقيقه طول كشيد.
۲۶-در ۴۰۰۰ سال گذشته هيچ حيوان جديدی رام نشده است.
۲۷-هيچ وقت نميتوانی با چشمان باز عطسه كنی.
۲۸-تعداد انسانهايی كه به وسيله خر كشته میشوند، از انسانهایی كه در سانحه
هوایی می‌‌ميرند بيشتر است.
۲۹-چشمهای ما از بدو تولد همين اندازه بودهاند، اما رشد دماغ و گوش ما هيچوقت متوقف نمی‌‌شوند.


behnam5555 10-21-2011 10:26 PM



ضرب المثل انگلیسی به همراه ترجمه فارسی

فراوانی و فقدان هر دو موجب تباهی است.
Abundance, like want, ruins many.

دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
Actions speak louder than words.

مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید.
A carpenter is known by his chips.

سختی ها و ناملایمات هرچند تو را توانگر نکند ، تو را خردمند خواهد نمود.
Adversity brings knowledge and knowledge, wisdom.

نادان یک گوشش در است و گوش دیگرش دروازه.
Active to a fool goes in at one ear and out at the other.

بی مایه فطیر است.
After all, to make a beautiful omelet you have to break an egg.

ماه زیر ابر نمی ماند.
After nine months the secret comes out.

به عمل کار برآید.
All are not good cooks who carry long knives.

گر صبر کنی ز قوره حلوا سازی.
All good things come to those who wait.

هر گردی گردو نیست.
All is not gold that glitters.

همه دوست دارن دیر بمیرند ولی هیچ کس دوست ندارد به او بگویند پیر.
All wish to live long but none to be called old.

سیلی نقد به از حلوای نسیه.
Any fish is good if it is on the hook.

هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده.
Art and knowledge brings bread and honor.

هنر ماناست و زندگی میرا.
Art is long and life is short.

چاه کن همیشه ته چاه است.
Ashes fly back into the face of him who throws them.

آنچه از علم برتر است ، تجربه است.
Ask the experienced rather than the learned.

از کوزه همان برون تراود که در اوست.
As the virtue in the tree, such is the fruit.

بنشین و تحمل کن و آهسته سخن گوی که فریاد کشیدن روش بی خردان است.
Avoid bawling in conversation or in play.

سالی که نکوست از بهارش پیداست.
Bad beginning lead to a bad result.

بد اندیشی هر فرد ریشه در بدسگالی او دارد.
Bad head, bad heart.

نباید بی گدار به آب زد.
Before shooting one must aim.

دست بالای دست بسیار است.
Behind an able man there are always other able men.
To every high mountain, there is a higher one

تجربه استاد بزرگی است که هرگز اشتباه نمی کند.
Believe him who speaks from experience

دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Better late than never.


behnam5555 10-22-2011 07:06 PM


منم زیبا

که زیبا بنده ام را دوست میدارم

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان

رهایت من نخواهم کرد

رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود

تو غیر از من چه میجویی؟

تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟

تو راه بندگی طی کن عزیزا من خدایی خوب میدانم

تو دعوت کن مرا با خود به اشکی .یا خدایی میهمانم کن

که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم

طلب کن خالق خود را.بجو مارا تو خواهی یافت

که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که

وصل عاشق و معشوق هم،آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد

تویی زیباتر از خورشید زیبایم.تویی والاترین مهمان دنیایم.

که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت

وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم

مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی.ببینم من تورا از درگهم راندم؟

که میترساندت از من؟رها کن آن خدای دور

آن نامهربان معبود.آن مخلوق خود را

این منم پروردگار مهربانت.خالقت.اینک صدایم کن مرا.با قطره اشکی

به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات کاری ندارم

لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاکی ام.آیا عزیزم حاجتی داری؟

بگو جز من کس دیگر نمیفهمد.به نجوایی صدایم کن.بدان آغوش من باز است

قسم بر عاشقان پاک با ایمان

قسم بر اسبهای خسته در میدان

تو را در بهترین اوقات آوردم

قسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر من

قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور

قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد

برای درک آغوشم ،شروع کن، یک قدم با تو

تمام گامهای مانده اش با من

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان.رهایت من نخواهم کرد

سهراب سپهری


behnam5555 10-22-2011 07:07 PM


متن سنگ قبر اشخاص مشهور

متن سنگ قبر كوروش كبير
اي انسان هر كه باشي واز هر جا كه بيايي
ميدانم خواهي آمد
من كوروشم كه براي پارسي ها اين دولت وسيع را بنا نهادم
بدين مشتي خاك كه تن مرا پوشانده رشك مبر


متن سنگ قبر پروين اعتصامي
آنكه خاك سيه اش بالين است
اختر چرخ ادب پروين است
گرچه تلخي از ايام نديد
هر چه خواهي سخنش شيرين است


متن سنگ قبر فروغ فرخزاد
من از نهايت شب حرف ميزنم
من از نهايت تاريكي
واز نهايت شب حرف مي زنم
اگر به خانه من آمدي براي من م
اي مهربان چراغ بيارو يك دريچه
كه از آن به ازدحام كوچه خوشبخت بنگرم


متن سنگ قبر فريدون مشيري
سفر تن را تا خاك تماشا كردي
سفر جان را از خاك به افلاك ببين
گر مرا مي جويي
سبزه ها را درياب با درختان بنشين


متن سنگ قبر حافظ
بر سر تربت ما چون گذري همتي خواه
كه زيارتگه رندان جهان خواهد بود


متن سنگ قبر سهراب سپهري
به سراغ من اگر مي آييد
نرم وآهسته بياييد
مبادا كه ترك بردارد چيني نازك تنهايي من



متن سنگ قبر استاد بزرگ شریعتی
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد.
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت.
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی دم گرم خویش را در گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
بدین سان بشکند
هر دم سکوت مرگبارم را




behnam5555 10-22-2011 07:09 PM


بهار در کلام شیخ سعدی

"تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن و بگو ماهی ها حوضشان بی آب است"

باد بهارى وزيد، از طرف مرغزار
باز به گردون رسيد، ناله ى هر مرغ زار

سرو شد افراخته، كار چمن ساخته
نعره زنان فاخته، بر سر بيد و چنار

گل به چمن در برست، ماه مگر يا خورست
سرو به رقص اندرست، بر طرف جويبار

شاخ كه با ميوه هاست، سنگ به پا مي خورد
بيد مگر فارغست، از ستم نابكار

شيوه ى نرگس ببين، نزد بنفشه نشين
سوسن رعنا گزين، زرد شقايق ببار

خيز و غنيمت شمار، جنبش باد ربيع
ناله ى موزون مرغ، بوى خوش لاله زار

هر گل و برگى كه هست، ياد خدا مي كند
بلبل و قمرى چه خواند، ياد خداوندگار

برگ درختان سبز، پيش خداوند هوش
هر ورقى دفتريست، معرفت كردگار

وقت بهارست خيز، تا به تماشا رويم
تكيه بر ايام نيست، تا دگر آيد بهار

بلبل دستان بخوان، مرغ خوش الحان بدان
طوطى شكرفشان، نقل به مجلس بيار

بر طرف كوه و دشت، روز طوافست و گشت
وقت بهاران گذشت، گفته ى سعدى بيار
---------------
بهار آمد كه هر ساعت رود خاطر ببستاني
بغلغل در سماع آيند هر مرغي بدستاني

دم عيسي است پنداري نسيم باد نوروزي
كه خاك مرده بازآيد درو روحي و ريحاني

بجولان و خراميدن درآمد سرو بستاني
تو نيز اي سرو روحاني بكن يك بار جولاني

به هرگوئي پريروئي بچوگان ميزند گوئي
تو خود گوي زنخ داري، بساز از زلف چوگاني

بچندين حيلت و حكمت گوي ازهمگنان بر دم
بچوگاني نمي افتد چنين گوي زنخداني

بياراي باغبان سروي ببالاي دلارامم
كه ياري من نديدستم چنين گل در گلستاني

تو آهو چشم نگذاري مرا از دست تا آنگه
كه همچون آهو از دستت نهم سر در بياباني

كمال حسن رويت را صفت كردن نمي دانم
كه حيران باز مي مانم چه داند گفت حيراني

وصال تست ا گر دل را مرادي هست و مطلوبي
كنارتست اگر غم را كناري هست و پاياني

طبيب از من بجان آمد كه سعدي، قصه كوته كن
كه دردت را نمي دانم برون از صبر درماني

منبع: جام فردا




behnam5555 10-22-2011 07:12 PM


داستانی زیبا از وعده های بی مورد!

پادشاهى در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد.
هنگام بازگشت سرباز پیرى را دید که با لباسى اندک در سرما نگهبانى مى‌داد.
از او پرسید: آیا سردت نیست؟
نگهبان پیر گفت: چرا اى پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
پادشاه گفت:....
من الان داخل قصر مى‌روم و مى‌گویم یکى از لباس‌هاى گرم مرا برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد.
اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده‌اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالى قصر پیدا کردند، در حالى که در کنارش با خطى ناخوانا نوشته بود:

اى پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل مى‌کردم

اما وعده لباس گرم تو مرا از پاى درآورد!


behnam5555 10-22-2011 07:14 PM


نيايش یا رب!

یا رب! یا رب! یا رب!
حمد و سپاس خدایی را سزاست که تیر حتمی قضایش را هیچ سپری نمی‌شکند و لطف و محبت و هدایتش را هیچ مانعی باز نمی‌دارد و هیچ آفریده‌ای به پای شباهت مخلوقات او نمی‌رسد.

…جهل و نادانی من و عصیان و گستاخی من، تو را باز نداشت از اینکه راهنمایی‌ام کنی به سوی صراط قربتت و موفقم گردانی به آنچه رضا و خشنودی توست.

پس
هرگاه که تو را خواندم، پاسخم گفتی؛
هرچه از تو خواستم، عنایتم فرمودی؛
هرگاه اطاعتت کردم، قدردانی و تشکر کردی؛
و هر زمان که شکرت را بر جا آوردم، بر نعمتهایم افزودی؛
و اینها همه چیست؟
جز نعمت تمام و کمال و احسان بی‌پایان تو!؟
… من کدام یک از نعمت‌های تو را می‌توانم بشمارم یا حتی به یاد آورم و به خاطر بسپارم؟
… خدایا! الطاف خفیه‌ات و مهربانی‌های پنهانی‌ات بیشتر و پیشتر از نعمتهای آشکار توست.
…خدایا ! من را آزرمناک خویش قرار ده آن‌سان که انگار می‌بینمت.
من را آنگونه حیامند کن که گویی حضور عزیزت را احساس می‌کنم.

خدایا!

من را با تقوای خودت سعادتمند گردان
و با مرکب نافرمانی‌ات به وادی شقاوت و بدبختی‌ام مکشان.
در قضایت خیرم را بخواه
و قدرت برکاتت را بر من فروریز تا آنجا که تاخیر را در تعجیل‌های تو و تعجیل را در تاخیرهای تو نپسندم.
آنچه را که پیش می‌اندازی دلم هوای تاخیرش را نکند
و آنچه را که بازپس می‌نهی من را به شکوه و گلایه نکشاند.

…پروردگار من!

… من را از هول و هراس‌های دنیا و غم و اندوه‌های آخرت، رهایی ببخش
و من را از شر آنان که در زمین ستم می‌کنند در امان بدار.

…خدایا!

به که واگذارم می‌کنی؟
به سوی که می‌فرستی‌ام؟
به سوی آشنایان و نزدیکان؟ تا از من ببرند و روی بگردانند؛
یا به سوی غریبان و غریبه‌گان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟
یا به سوی آنان که ضعف مرا می‌خواهند و خواری‌ام را طلب می‌کنند؟
… من به سوی دیگران دست دراز کنم؟ در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من.
…ای توشه و توان سختی‌هایم!
ای همدم تنهایی‌هایم!
ای فریادرس غم‌ها و غصه‌هایم!
ای ولی نعمت‌هایم‌!
…ای پشت و پناهم در هجوم بی‌رحم مشکلات!
ای مونس و مامن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بی‌کسی! ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره اندوه و غربت خستگی! ای کسی که هر چه دارم از توست و از کرامت بی‌انتهای تو!
…تو پناهگاه منی؛
تو کهف منی؛
تو مامن منی؛
وقتی که راه‌ها و مذهب‌ها با همه فراخی‌شان مرا به عجز می‌کشانند و زمین با همه وسعتش، بر من تنگی می‌کند، و…
…اگر نبود رحمت تو، بی‌تردید من از هلاک‌شدگان بودم
و اگر نبود محبت تو، بی‌شک سقوط و نابودی تنها پیش‌روی من می‌شد.

…ای زنده!

ای معنای حیات؛ زمانی که هیچ زنده‌ای در وجود نبوده است.
…ای آنکه:
با خوبی و احسانش خود را به من نشان داد
و من با بدی‌ها و عصیانم، در مقابلش ظاهر شدم.
…ای آنکه:
در بیماری خواندمش و شفایم داد؛
در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد؛
در تنهایی صدایش کردم و جمعیتم بخشید؛
در غربت طلبیدمش و به وطن بازم گرداند؛
در فقر خواستمش و غنایم بخشید؛
…من آنم که بدی کردم من آنم که گناه کردم
من آنم که به بدی همت گماشتم
من آنم که در جهالت غوطه‌ور شدم
من آنم که غفلت کردم
من آنم که پیمان بستم و شکستم
من آنم که بدعهدی کردم …
و … اکنون بازگشته‌ام.
بازآمده‌ام با کوله‌باری از گناه و اقرار به گناه.
پس تو در گذر ای خدای من!
ببخش ای آنکه گناه بندگان به او زیان نمی‌رساند
ای آنکه از طاعت خلایق بی‌نیاز است و با یاری و پشتیبانی و رحمتش مردمان را به انجام کارهای خوب توفیق می‌دهد.

…معبود من!

اینک من پیش روی توام و در میان دست‌های تو.
آقای من!
بال گسترده و پرشکسته و خوار و دلتنگ و حقیر.
نه عذری دارم که بیاورم نه توانی که یاری بطلبم،
نه ریسمانی که بدان بیاویزم
و نه دلیل و برهانی که بدان متوسل شوم.
چه می‌توانم بکنم؟ وقتی که این کوله‌بار زشتی و گناه با من است!؟
انکار!؟
چگونه و از کجا ممکن است و چه نفعی دارد وقتی که همه اعضاء و جوارحم، به آنچه کرده‌ام گواهی می‌دهند؟

…خدای من!

خواندمت، پاسخم گفتی؛
از تو خواستم، عطایم کردی؛
به سوی تو آمدم، آغوش رحمت گشودی؛
به تو تکیه کردم، نجاتم دادی؛
به تو پناه آوردم، کفایتم کردی؛

خدایا!

از خیمه‌گاه رحمتت بیرونمان نکن.
از آستان مهرت نومیدمان مساز.
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.
از درگاه خویشت ما را مران.

…ای خدای مهربان!

بر من روزی حلالت را وسعت ببخش
و جسم و دینم را سلامت بدار
و خوف و وحشتم را به آرامش و امنیت مبدل کن
و از آتش جهنم رهایم ساز.

…خدای من!

اگر آنچه از تو خواسته‌ام، عنایت فرمایی، محرومیت از غیر از آن، زیان ندارد
و اگر عطا نکنی هرچه عطا جز آن منفعت ندارد.

یا رب! یا رب! یا رب!

…خدای من!
این منم و پستی و فرومایگی‌ام
و این تویی با بزرگی و کرامتت
از من این می‌سزد و از تو آن …
…چگونه ممکن است به ورطه نومیدی بیفتم در حالی که تو مهربان و صمیمی جویای حال منی.

…خدای من!

تو چقدر با من مهربانی با این جهالت عظیمی که من بدان مبتلایم!
تو چقدر درگذرنده و بخشنده‌ای با این همه کار بد که من می‌کنم و این همه زشتی کردار که من دارم.

…خدای من!

تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله‌ای که من از تو گرفته‌ام.
…تو که این قدر دلسوز منی! …
…خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بوده‌ای که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کی پنهان بوده‌ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟
…کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند.
کور باد نگاهی که دیده‌بانی نگاه تو را درنیابد.
بسته باد پنجره‌ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.
و زیانکار باد سودای بنده‌ای که از عشق تو نصیب ندارد.

…خدای من!

مرا از سیطره ذلتبار نفس نجات ده و پیش از آنکه خاک گور، بر اندامم بنشیند از شک و شرک، رهایی‌ام بخش.

…خدای من!

چگونه ناامید باشم، در حالی که تو امید منی!
چگونه سستی بگیرم، چگونه خواری پذیرم که تو تکیه‌گاه منی!
ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش، آنچنان تجلی کرده‌ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده….
یا رب! یا رب! یا رب!».

منبع: كتاب نيايش دكتر شريعتي



اکنون ساعت 08:52 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)