فصل دریا
من ، میون غم و نفرت ، برای شب هجرت می خوام بخونم من واسه موج های دریا ، واسه بارون تنها می خوام بمونم من ، شعرام تمومه حالا ، سرمو می گیرم بالا که بخونم ای ، بچه های کوچه هائو ، بازارهای شهر من دوستون دارم من ، پر از بارون سردم ، پر از ابرای دردم ، تو فصل دریا خدا ، ایا می مونم اینجا تو شهر غربت ، بدون دریا …. من اون شینم ،آ من اون خاک شینم خدا کی به می شهره بیدینم هر جا بیسم ، هرجا بشم ،هیچ جا تی بویه نره هیچ جا نتنه تی جایه بیگیره من گیله مردَم ، آ من دریا دارم داد زنم که بدنی چقدر تو ر دوس دارم اگه آئیسم بدان ای روز وگردم آخه تو می خاکی که من تی دور گردم ان می بغضه می اشکه که هدیه کنم ترا من وگردم به خدا به خدا که نتنم ... من ، به یاد بازی هامون ، کوچه های خاکی ، گریه م می گیره ای ، یاد گذشته من ، یاد سنگ موج شکن ، توی قلبم من ،واسه خورشید تابون، ماسه های دریا ،میخوام بمیرم شب، گذشت از دروازه شهر، قصه ی عشق و رویا من … |
نه رنگی دارند حرفهایم |
پرواز
خداوندا نا امیدم نا امید از رحمتت دلم مرگ می خواهد مرگی که همه از آن گریزانند آنچنان که خود نیز روزی گریزان بودم روزی که می پنداشتم دنیایت مثالی از بهشتی ست که وعده اش را داده ای ولیکن دیرگاهی است دنیایت سنگی شده پر ز نیرنگ ...و...ریا...و...دورنگی شده... ولی من را یارای سنگ شدن و زیستن در این جهنم نیست از بهر این است که تمنای در آغوش کشیدن مرگت را دارم.... می خواهم آرام بگیرم درونم طوفانی جریان دارد که هر دم من را به نابودی می کشاند خداوندا....خسته ام..خسته مرا دریاب....... پروازم ده......نجاتم ده......... |
کمی ستاره بیاور
و روشن کن اینجا را ... گناه من که همیشه سمت تاریک ماهم چیست؟! من فقط به زمین پشت کرده ام ... ! .::. کامران رسول زاده .::. http://static1.cloob.com//public/use...65b8cb1691-300 |
خیالت به چشمم چو همدم نشیند
چو عکسم در ایینه یکدم نشیند دلم در سیاه خانه چشم شوخت چو مسکین که بر خان حاتم نشیند |
اخلاص به چاک پیرهن نیست اینجا دل پاره می پسندند |
مرا به دلق مرقع مبین و خوار مدار که باده نشئه دهد گر چه در سفال بود |
بیار ساقی ان دشمن رنج را بده تا درارم به دل گنج را بده ساقی اول می روشنم که از فیض می بیخ غم برکنم |
بده می که رخساره گلگون کنم چو نی ناله از سینه بیرون کنم بده ساقی ایینه عقل و هوش که چون عکس تا چند باشم خموش |
چو عکس رخ ساقی افتد به می توان دید نور الهی ز وی می اتشین شمع بزم بقاست سرایی می اب اتش نماست |
اکنون ساعت 12:16 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)