دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما
چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما |
اي دل ار سيل فنا بنياد هستي بركند
چون تو را نوح است كشتيبان ز توفان غم مخور چه زيباست ادبيات فارسي و چقدر تعبير سازيش بي همتاست كشتي نوح سمبل نجات در ادبيات ماست الله اكبر |
به نظر من تمام بيتهاي اين شعر (يوسف گمگشته باز آيد به كنعان غم مخور) قشنگ و پر معني هستند. من كل شعر رو خيلي دوست دارم. مخصوصاً اين بيت:
دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نرفت دائماً يكسان نباشد حال دوران غم مخور و اما ادامه مشاعره: روزها فكر من اين است و همه شب سخنم كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم |
راست مي گوييد و من هم قدرت تعبير سازي و صفاي شعرايمان را گفتم مثلا به غير از اين پيرهن يوسف سمبل شفا و...
مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك چند روزي قفسي ساخته اند از بدنم |
من از بيگانگان هرگز ننالم
كه با من هرچه كرد آن آشنا كرد |
دي شيخ با چراغ همي گشت گرد شهر
كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست صفاي ميرحسين |
تا تواني ميگريز از يار بد
يار بد بدتر بود از مار بد يار بد تنها همي بر جان زند يار بد بر جان و بر ايمان زند |
دلي در دارم گرم و بي كينه
دلم از آن تو برگرد به خونه |
همای اوج سعادت به دام ما افتد اگر تو را گذری بر مقام ما افتد |
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
ونردان ظلمت شب آب حياتم دادند |
اکنون ساعت 08:56 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)