پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره با حروف انتخابی (http://p30city.net/showthread.php?t=3982)

سالومه 09-10-2010 12:43 AM

هوا چکيده‌ي نورست در شب مهتاب
ستاره خنده‌ي حورست در شب مهتاب // ف

مهدی 09-10-2010 12:47 AM

فغان که آن مه نامهربان مهرگسل
به ترک صحبت یاران خود چه آسان گفت

د

سالومه 09-10-2010 12:57 AM

دل بدو دادند ترسايان تمام
خود چه باشد قوت تقليد عام // ش

مهدی 09-10-2010 12:59 AM

شادی به روزگار گدایان کوی دوست
بر خاک ره نشسته به امید روی دوست
گفتم به گوشه‌ای بنشینم ولی دلم
ننشیند از کشیدن خاطر به سوی دوست


ق

سالومه 09-10-2010 01:10 AM

قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود
ور نه هيچ از دل بي‌رحم تو تقصير نبود // ل

مهدی 09-10-2010 01:17 AM

لهجه شیرین من پیش دهان تو چیست
در نظر آفتاب مشعله افروختن

و

سالومه 09-10-2010 01:25 AM

وقت را غنيمت دان آن قدر که بتواني
حاصل از حيات اي جان اين دم است تا داني //ث

مهدی 09-10-2010 01:27 AM

ثریا کرد با من تیغ‌بازی
عطارد تا سحر، افسانه‌سازی


....

shokofe 09-10-2010 08:20 PM

ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست
خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب
می‌نماید عکس می در رنگ روی مه وشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب

ی

مهدی 09-10-2010 08:49 PM

یکی برزیگرک نالان درین دشت
بخون دیدگان آلاله می‌کشت
همی کشت و همی گفت ای دریغا
بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت

س

vosh 09-10-2010 08:50 PM

هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری ؟

یعنی که نمودند در آیینه ی صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری

ذ بده !

*ای بابا مگه مهدی میگذاره ؟ d:

ساقی غم من بلند ، آوازه شده است
سر مستی من ، برون ز اندازه شده است

غ

مهدی 09-10-2010 08:57 PM

خب چرا حرفت رو عوض کردی؟

این برا غ

غم و درد دل مو بی حسابه
خدا دونه دل از هجرت کبابه

***
اینم ذ

ذلت ده روزه فقر مایهٔ سد عزت است
عزت دنیا مخواه پایهٔ عقبا طلب


//// ظ

vosh 09-10-2010 09:17 PM

ظلمتی کز اندرونش آب حیوان می زهد
هست آن ظلمت به نزد عقل هشیاران صیام

ص

مهدی 09-10-2010 09:21 PM

صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم
خوش بر سر بهانه نشسته‌ست طاقتم


ف

vosh 09-10-2010 09:32 PM

قارغ از خویشتن و بی خبر از هر چه که هست
خل و دیوانه و مست

MAHDI 09-10-2010 10:02 PM

فریاد من از فراق یارست
و افغان من از غم نگارست
ن

مهدی 09-10-2010 10:07 PM

نتوان دل شاد را به غم فرسودن
وقت خوش خود بسنگ محنت سودن
کس غیب چه داند که چه خواهد بودن
می باید و معشوق و به کام آسودن


ب

MAHDI 09-11-2010 04:38 AM

به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی
هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست
// ...

مهدی 09-11-2010 09:50 AM

کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست
غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت
این شادی کسی که در این دور خرمست


ش

shokofe 09-11-2010 02:37 PM

شقایق از پی سلطان گل سپارد باز
به بادبان صبا کله‌های نعمانی

ق

مهدی 09-11-2010 03:12 PM

قانع به یک استخوان چو کرکس بودن
به ز آن که طفیل خوان ناکس بودن
با نان جوین خویش حقا که به است
کالوده و پالوده هر خس بودن


ه

Omid7 09-11-2010 07:56 PM

هر شبنمي در اين ره صد بحر آتشين است
دردا كه اين معما شرح و بيان ندارد

// ن

shokofe 09-11-2010 08:21 PM

نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند

ل

Omid7 09-11-2010 08:28 PM

لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
ور نه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست

// ا

shokofe 09-11-2010 09:05 PM

ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آب روی خوبی از چاه زنخدان شما

ش

مهدی 09-11-2010 09:54 PM

شام را از صبح صادق باز نشناسم ز شوق
چون مهم پرچین کند برصبح صادق شام را


ق

shokofe 09-11-2010 10:00 PM

قصه نکنم دراز کوتاه کنم
بازآ بازآ کز انتظارت مردم

ع

مهدی 09-11-2010 10:23 PM

عنبرین خطت که چون مشک سیه بر آتشست
مینماید گرد آتش گردی از عنبردرآب
بر گل خودروی رویت کبروی حسن از اوست
سبزهٔ سیراب را بنگر چو نیلوفر در آب


م

shokofe 09-12-2010 07:53 AM

معشوق عیان می‌گذرد بر تو ولیکن
اغیار همی‌بیند از آن بسته نقاب است

topic_sun 09-12-2010 11:07 AM

تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت
روزی کرشمه ای کن ای یار بر گزیده

مهدی 09-12-2010 01:26 PM

حرف نذاشتین شد مشاعره سنتی؟


هر گوهری که راحت بی‌قیمتی شناخت
شد آب سرد، گرمی بازار خویش را


//// خ

shokofe 09-12-2010 01:28 PM

:dراست ميگي

خوشتر شوی بفضل زلعلی که در زمی است
برتر پری بعلم ز مرغی که در هواست


چ

مهدی 09-12-2010 02:00 PM

چون گهر قانعم به قطرهٔ خویش
نیست اندیشهٔ زیاده مرا
صد گره در دلم فتد چو صدف
یک گره گر شود گشاده مرا


ب

shokofe 09-12-2010 02:07 PM

برو از خانه گردون به در و نان مطلب
کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را

ع

مهدی 09-12-2010 02:27 PM

عمری است حلقهٔ در میخانه‌ایم ما
در حلقهٔ تصرف پیمانه‌ایم ما
از نورسیدگان خرابات نیستیم
چون خشت، پا شکستهٔ میخانه‌ایم ما


س

shokofe 09-12-2010 03:39 PM

سخن در پرده می‌گویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی

ن

مهدی 09-12-2010 06:19 PM

نیست از خاک گرانسنگ به دل قارون را
بر دل از رهگذر جسم غباری که مراست
می‌کنم خوش دل خود را به تمنای وصال
سایهٔ مرغ هوایی است شکاری که مراست



ش

سالومه 09-13-2010 01:12 PM

شب مردان خدا روز جهان افروزست
روشنان را به حقيقت شب ظلماني نيست
//ک

مهدی 09-13-2010 01:55 PM

کار زنگار کند با دل چون آینه‌ام
گر چه هست از دگران، نقش و نگاری که مراست

الف

shokofe 09-13-2010 02:13 PM

آن گوش که حلقه کرد در گوش جمال
آویزهٔ در ز نظم حافظ بادش

ب


اکنون ساعت 09:34 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)