...
من نفهمیدم چرا می نویسم
از خودم می گویم یا از دنیا برای خودم می نویسم یا برای دیگران اینقدر فهمیدم که پای کسی یا چیزی در میان است از من و دنیا بیشتر از من و دیگران بزرگتر بیژن جلالی/. |
بچه بودم بادبادک های رنگی،
دلخوشی هر روز و هر شبم بود، خبر نداشتم از دل آدما.. چه بی بهونه خنده رو لبم بود کاری به جز الک دولک نداشتم بچه بودم به هیچی شک نداشتم! بچه بودم غصه وبالم نبود هیشکی حریف شور و حالم نبود بچه که بودم آسمون ابی بود حتی شبای ابری مهتابی بود حتی شبای ابری مهتابی بود بچگیام بچگیام تموم شد خاطره های خوش رو دست من موند تا اومدم چیزی ازش بفهمم جوانی اومد اونو با خودش برد برد... برد... برد... برد... بچه بودم غصه وبالم نبود هیشکی حریف شور و حالم نبود بچه که بودم آسمون آبی بود حتی شبای ابری مهتابی بود حتی شبای ابری مهتابی بود انسیه حیدری |
http://smilies.sofrayt.com/%5E/sg/ilu.gif
نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام۰ اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو... گفتم به خاطر هیچ کس پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو... گفتم بخاطر هیچ چیز پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست |
ئه ی که من گرفتاری توم شیتی ورده خالی توم ئه ی که من گرفتاری توم شیدای بالای برزی توم له و روژا وا توم دیوا عه شقی له دلم چه سپیوا له تو جوانترم نه دیوا ای که من گریفتاری توم ئه ی که من گریفتاری توم شیتی چاوی جوانی توم ئه ی که من گریفتاری توم شیدای بالای برزی توم هه لم بژاردووی به دلی خوم به چاوانت سویند ئه خوم هه لم بژاردووی به دلی خوم به چاوانت سویند ئه خوم من به ته نیا هه ر هی توم ای که من گرفتاری تومhttp://blogfa.com/images/smileys/24.gifhttp://blogfa.com/images/smileys/24.gif |
مژده وصل تو کز سر جان برخیزم
طایر قدسم و از دام جهان برخیزم به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی از سر خواجگی کون و مکان برخیزم یارب از ابر هدایت برسان بارانی پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم بر سر تربت من با می و مطرب بنشین تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم خیر و بالا بنما ای بت شیرین حرکات کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم گرچه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم |
فروغ ماه
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آب روی خوبی از چاه زنخدان شما عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده بازگردد یا برآید چیست فرمان شما کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت به که نفروشند مستوری به مستان شما بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر زان که زد بر دیده آبی روی رخشان شما با صبا همراه بفرست از رخت گلدستهای بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما عمرتان باد و مراد ای ساقیان بزم جم گر چه جام ما نشد پرمی به دوران شما دل خرابی میکند دلدار را آگه کنید زینهار ای دوستان جان من و جان شما کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند خاطر مجموع ما زلف پریشان شما دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست بنده شاه شماییم و ثناخوان شما ای شهنشاه بلنداختر خدا را همتی تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما میکند حافظ دعایی بشنو آمینی بگو روزی ما باد لعل شکرافشان شما :53::53::53::53::53::53::53::53::53::53::53::53: |
آری زیبایی رفته بود٬ آن هنگام که من رسیدم به گل او
چشم بسته به دنبالش سرنهادم نیمه چنگی بر او در اینجا و نیمه چنگی بر او در آنجا... و این است همه آن چیزهایی که در دست من بر جای مانده شکل پرواز او! :53::21: |
عشق هرگز نمي ميرد
عزيزم اگر ستاره شوي و به آسمان ها بروي مهربانم اگر دردورترين و بلندترين قله هاي دنيا ساكن شوي حتي اگرهيچ گاه نبينمت اگرآرزوي گرفتن دستهاي مهربانت تنها به خاطره ذهن دستهايم بپيوندد بازهم نامت راكه تكرار مي كنم هيجان عشق مانند لحظه اول ديداردررگهايم تزريق مي شود توعشق جاويد و ناميراو زيباي مني و من تورادرقلبم براي هميشه پنهان مي كنم جايي كه دست هيچ كسي به تو نرسد وهرلحظه بايادت و عشقت زندگي خواهم كرد حتي اگر دركنارم نداشته باشمت يازهم تو عشق پايدارهميشگي مني وتا انتهاي دنيا عاشقانه دوستت خواهم داشت به دل نزديكي و ازچشم دور اي همه هستي من من گل هرباغ نيستم.گل باغ تو هستم من ازيادت نمي كاهم |
حلقههاي بيچاره
شما هم در اين دايره افتادهايد و مركزي كه به سويش ميدويد مرتب دور ميشود؟ |
Bluebird-Charles Bukowski
Paint By: Monika Umba there’s a bluebird in my heart that wants to get out but I’m too tough for him, I say, stay in there, I’m not going to let anybody see you. there’s a bluebirdin my heart that wants to get out but I pour whiskey on him and inhale cigarette smoke and the whores and the bartenders and the grocery clerks never know that he’s in there. there’s abluebird in my heart that wants to get out but I’m too tough for him, I say, stay down, do you want to mess me up? you want to screw up the works? you want to blow my book sales in Europe? there’s a bluebird in my heart that wants to get out but I’m too clever, I only let him out at night sometimes when everybody’s asleep. I say, I know that you’re there, so don’t be sad. then I put him back, but he’s singing a little in there, I haven’t quite let him die and we sleep together like that with our secret pact and it’s nice enough to make a man weep, but I don’t weep, do you ? Charles Bukowski |
اکنون ساعت 03:42 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)